«کوچه» از نخستین شعرهایی است که اغلب در نوجوانی شنیدهایم و پس از آن سراغ دیگر شعرهای فریدون مشیری و ادبیات معاصر رفتهایم. فریدون مشیری اگر از دنیا نرفته بود، امروز (۳۰ شهریورماه) ۹۴ساله میشد. کسی نمیداند، شاید هنوز هم جوانان و حتی دیگران با فریاد «کوچه، کوچه» از او میخواستند تا این شعر را بخواند، چرا که «کوچه» را میتوان از ماندگارترین عاشقانههای ادبیات معاصر دانست.
این شاعر خود در مستند «شاعر دیار عشق و آشتی» ساخته ناصر زراعتی درباره شعر «کوچه» گفته است: «این شعر در اردیبهشتماه سال ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» چاپ شد. من هم تازه این شعر را گفته بودم، حالا واقعی، تخیلی، هر چی... شعر عاشقانه است.
بالای این شعر نوشته بودم: شاید شما هم روزی با کسی از کوچهای گذشته باشید و شاید روزی دیگر تنها. و بعد بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم...
در هر محفلی که میروم، بدون استثنا در هر مجمعی که دعوت میشوم برای شعرخوانی، در هر دانشگاهی که صحبت میکنم که بیشترین خاطرهش دانشگاه شیراز هست، همه داد میزدند کوچه، کوچه. دیدین که این نسل جوون دم میگیرند، دختر و پسر. گفتم بچهها من امروز برای شما از کوچه بهتر یک شعر رو...، باور کنید مثل اینکه به اینها حرف بد زده باشید فریاد زدند کوچه، کوچه. و من شروع کردم به ناچار. التماس میکردند دبیران و استادان آقا بخوان. میتونید باور کنید که من شعر کوچه رو میخوندم دوهزار نفر با من همصدایی میکردند.
در آمریکا یه آقایی آمد به من گفت آقا شعر کوچه رو بخوانید، من داشتم برای چند نفر کتاب امضا میکردم، گفتم اجازه بدید دیگه امشب این شعر کوچه رو نخوانم. یه خرده منو نگاه کرد، بعد دستشو به این حالت (مشت کردن دست و نشان دادن انگشت اشاره) حالت واقعا تهدید گفت، نعش منو امشب از اینجا میبرن اگه شما شعر کوچه رو نخونید. گفتم آقا چرا خونریزی میکنی؟! من میخونم. همین که جماعت آمدند نشستند، شعر کوچه را خواندم.»