مهران احمدی با انتشار این عکس نوشت: کاش فقط جمعه ها تعطیل بود.
قدیمترها فقط جمعه ها تعطیل بود، مادر دیگ آشی را هم میزد ،که عطر پیاز و سیر ونعناداغش تا هفت کوچه انطرف تر هم می رفت ،پدرکمی انطر فتر،در کشک ساب فیروزه ای کشک می سابید .ما هم کناردستش نگاه میکردیم، شاید ته استکانی بذل کند ،که میکرد. هنوز طعم ترش وشور وچرب ان کشک زیر زبان است.
انروزها مادر آش را که میپخت به هفت خانه انطرفتر واینطرفتر در کاسه چینی گل سرخی نذری میداد. من وبرادر با احتیاط می بردیم، و دوان دوان بر می گشتیم .
آنوقت همه می امدند. دائی جان ها ،خاله ها ی مهربان، پسرها، دخترها، دوستان، نزدیکان .همه وهمه دور یک سفره بزرگ و بلند می نشستیم وهورت میکشیدم، اش رشته، دست پخت مادر را،وکیف می بردیم. سفره ساده بود. فقط آش بود ونان. ولی حال خوبی داشت .کسی با کسی قهر نبود، کسی از کسی نمی ترسید ،کسی به کسی فخر نمیفروخت، کسی چشمش را برای کسی تنگ نمیکرد. انگار غمی نبود، اگر هم بود کم اهمیت بود.
تنگ هم می نشستیم،ردیف ، دو طرف سفره وآش هورت میکشیدیم، بی ترس ویروس و مریضی وهیچ چیز دیگر. انروزها خوشحالتر بودیم، بدون ترس از چیز ی حالمان بهتر بود انگاری.
اما حالا حتی نمی توانیم کنار هم باشیم. چون میترسیم ، ویروس ومریضی بهانه شده،راستش اینست که سالها ست که مااز هم میترسیم ،بی مریضی وویروس.ما از ما میترسیم .
این نیز بگذرد ، قدردر کنار هم بودن را بدانیم،جوری که دیگر از یکدیگر نترسیم.شاید به بهانه آشی در خانه قدیمی کاه گلی .
کاش فقط جمعه ها تعطیل بود.