فیلم سینمایی «سوءتفاهم» به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی با داستانی معمایی، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است . اکران این فیلم بهانه ای را فراهم آورده است تا به گفت وگو با کیوان امجدیان منتقد سینما بپردازد.
از دیدگاه خودتان نسبت به فیلم سینمایی «سوءتفاهم» بگویید؟
کیوان امجدیان: من این فیلم را در جشنواره فجر قبلی دیدم و همان زمان هم گفتم تقریبا فلسفیترین فیلم سینمای ما تا امروز است. ما تجربههای فلسفی موفقی تا امروز درسینما داشته ایم مثل فیلم «هامون» و...، ولی هیچکدام تا این اندازه فلسفی نبوده اند؛ یعنی چه فلسفی نبودند؟ یعنی مثلا داستان و رویکرد اجتماعی «هامون» در بستری از فلسفه حرکت میکند، اما در مورد «سوءتفاهم» اینطورنیست؛ در این اثر بستر فلسفی است و آن چیزی که روی بستر فلسفی قرار گرفته است و آن را میبینیم هم فلسفه است؛ یعنی نمیدانم آن را واقعیت بدانی یا بازنمایانده یا حتی بازنمایی از بازنمایانده؟! در واقع بازی شیرینی پیرامون فلسفه است که به مخاطب تلنگر میزند و به نظرم فلسفیترین فیلمی است تا به حال در ایران ساخته شده است و فکر میکنم خیلی جا دارد در موردش صحبت کنیم
فکر میکنید فیلمهای فلسفی درکشور ما چه جایگاهی دارند؟ این جایگاه را هم از منظر سازندگان آثار سینمایی و هم ازجهت استقبال مخاطبان از چنین فیلمهایی توضیح دهید؟
کیوان امجدیان- واقعا کسی تا امروز جرأت نکرده بود به فلسفه درسینمای ما نزدیک شود؛ معدود آثاری که کارگردان به فلسفه نزدیک میشد، به نظر خیلی شجاع میآمدند. درسینمایی که عده زیادی متأسفانه ازسطحی نگری جامعه سوءاستفاده میشود و سعی میکنند با ابتذال پول دربیاورند و با دم دستیها گیشه را نشان میگیرند، خدمت بزرگی است اگر به مردم تلنگر بزنی و بگویی کمی فکر کن و حتی گاهی نسبت به حقیقت مرددشان کنی و بگویی چیزی که میبینی واقعی است یا بازنمایانده؟ اگر بازنمایانده است، ممکن است اشتباه کرده باشی و بفهمی بازنمایی بازنمایانده است.
این نوع آثار فرد را دچار درگیری ذهنی میکند تا به دنبال حقیقت و تصویر حقیقت برود. انجام این کارها شهامت میخواهد.
تاکید میکنم که من نمیگویم فکر کردن به گیشه بداست، بلکه با گیشه نگری صرف مخالفم.
معتمدی با زیرکی چندلایه برای فیلم گذاشته است؛ اگر به فلسفه علاقهمند باشی از دیدن اثری فلسفی کیفور میشوی، اگر نه، قصهای تنیده شده در فلسفه به مخاطب ارائه میدهد و در نهایت فارغ ازاین دو مورد، تعدادی سوپراستار را گردهم جمع کرده است که هرکدام میتوانند برای فروش یک فیلم کفایت کنند.
بازیها و اکتهای هنرمندانهای از آنها گرفته و مخاطب با هرسطح فکری را به خود جذب میکند و هرکسی فیلمش را میبیند، درزمان خروج حداقل ذرهای به آگاهی و تفکرش اضافه شده است.
مخاطب سینمای ما با همان قدی که میآید فیلم را میبیند از سینما خارج میشود. تازه این بهترین حالت است،
اتفاق بدتر این است که فیلم را میبینی و بعد سرشکسته و خمیده بیرون میروی یعنی سلیقه ات آنقدر کوتاه میشود که به عنوان مخاطب تحلیل میروی. اگر فیلمی ساخته میشود و میگوید میخواهم قد تو را بلندتر کنم، ارزش دارد. فیلم «سوءتفاهم» اگر خارج از ایران ساخته شده بود، روی سرگذاشته میشد. این فیلم نه سینمای مأیوس کننده و یخ زنده اروپایی است، نه فیلم هالیوودی یا هندی است، بلکه اتفاقاً فیلمی با پایه شرقی است که تلنگری هم فلسفه و همه دیدگاههای این حوزه میزند.
نظرشما در مورد بازی بازیگران فیلم «سوءتفاهم ))چیست؟ نقدی در فضای مجازی نوشته شده بود که تأکید میکرد بازیها غلو شده و از قاب بیرون زده است. شما چه نظری دارید؟
کیوان امجدیان- دراین مدل نقشها و فیلم ها، منتقدها طرز مواجه شان مثل مواجه با یک فیلم رئال یا نهایتاً آثار اجتماعی باته مایه فلسفه است و اصلاً با این تصور فیلم را نمیبینند که اثری فلسفی تولید شده است، در نتیجه با همان نگاه هم میآید و با همان اشل هم درمورد فیلم نظر میدهد. اگر اینطور ببینیم، بله ممکن است بازیها از قاب بیرون زده باشد و نقدهای دیگری هم وجود دارد، اما من میگویم «سوءتفاهم» فیلمی نیست که بخواهید با معیار فیلم اجتماعی آن را بسنجید و بگویید براساس آن، بازیها باید فلان شکل باشد. دراثری مثل «سوءتفاهم» بازیها باید تا حد امکان فریبنده باشد.
در فیلمهای غیر فلسفی بازی بازیگران باید به صورتی باشد که قصه را پیش ببرد وبه اتفاقات پیرامون نقش اصلی کمک کند. درفیلمهای فلسفی همه شخصیتهای فیلم باید تماشاگر را آنقدر فریب دهند که هربار واقعیت را یک چیز ببیند. نقشها باید به صورتی ارائه شوند که نتوانید صد درصد حقیقت را بفهمید مثل فیلم «سوءتفاهم» که دقیقاً همین کار رابامخاطبش میکند و با ایجاد تردید، بیننده دچار چالش یافتن حقیقت و غیرحقیقت شود.
با توجه به اینکه همچنان نقدهایی نسبت به حضور چهرههای ورزشی در سینما میشود، حضور پژمان جمشیدی دراین فیلم را چطور ارزیابی میکنید؟
کیوان امجدیان -من نه تنها در مورد پژمان جمشیدی که در مورد سایر بازیگران فیلم «سوءتفاهم» نظرمثبتی دارم. به نظرم جمشیدی واقعا بازیگر باهوشی است و کاملا فیلم را میفهمد و قصه را درک میکند و خیلی زود جایگاهش را در انواع آثار نمایشی مییابد. او به قواعد بازی تسلط پیدا کرده است و میداند جنس بازی اش باید درهراثری چگونه باشد. ما به عنوان مخاطب، علاوه براینکه با پژمان همراه میشویم، با سایر بازیگران هم این کار را میکنیم و درصدی ازجذابیت دربازی همه آنها وجود دارد. جمشیدی به دلیل شیرین بودن خودش، زودتر و بیشتر از دیگر بازیگران فیلم به دل مینشیند و اعتماد مخاطب را جلب میکند. اومی گوید من آدم اصلی هستم و همه چیز را جلو میبرم و ما باور میکنیم و خیلی خوب از پس این کار برآمده است.
نکتهای هست که دوست داشته باشید که به این گفتگو اضافه شود؟
کیوان امجدیان- امیدوارم همه اقشار جامعه به دیدن چنین فیلمهایی بروند. تولید این نوع فیلمها کم است و شاید درسال واقعا انگشت شمار باشند. این فیلمها قدمان را بلند میکنند و فقط برای سرگرمی، خندیدن، تحریک عواطف، فرار از زندگی و... ساخته نشده اند. اغلب فیلمها اینطورهستند که صرفاً یکی از آن کاربردهایی که گفتم را دارند، اما «سوءتفاهم» اثری قابل تأمل و ارزشمند است.