سینمای قبل از انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک کالای لوکس و در دسترس اقشار خاص جامعه شناخته میشد که صرفاً جنبه سرگرمی آن به همراه ابتذال اخلاقی توانسته بود، این چرخه را زنده نگه دارد.
سینما در آخرین روزهای رژیم پهلوی به نوعی به ورطه ورشکستگی افتاده بود و نفسهای آخرش را میکشید. سینما در اوایل دهه پنجاه به اندازهای به ابتذال دچار شده بود که حتی صدای برخی روشنفکران همسو با رژیم پهلوی را نیز در آورده و انتقادات جامعه روشنفکری آن زمان را برانگیخته بود.
سینما که به ابزاری برای خوشگذرانی و تفریح طبقه ای خاص از جامعه در زمان قبل از انقلاب تعریف میشد، به دلیل ماهیت مبتذل خود توانایی پرداختن به موضوعات جدی و اجتماعی روز را نداشت. برخی از سینماهای سطح کشور از جمله سالنهای سینما در شهر تهران به غیر از نمایش فیلمها کاربردهای دیگری نیز داشتند که تناسبی با موضوع فرهنگی این مکانها نداشت.
سینمای قبل از انقلاب به نوعی برخاسته از متن جامعه ایرانی نبود و به همین جهت استقبالی از آن توسط آحاد مردم و خانوادهها صورت نمیگرفت. به دلیل محدودیتهای ایجاد شده در سینمای آن زمان حتی موضوعات روز جامعه نیز به سمتی سوق داده میشد تا رنگ و بویی از بیداری اندیشه در آنها نباشد و جنبه وقت گذرانی بر هر چیز دیگری اولویت داشته باشد. جالب است سینما که یک کالای وارداتی در کشور ما به شمار میرود، حتی توان تولید کم ارزشترین تجهیزات سینمایی را نداشت و در همان روزها که سینمای دنیا در حال پیشرفتهای پیاپی در عرصه های تکنولوژی و غیره بود، به دلیل سیاستگذاریهای جهت دار در حال دست و پا زدن در منجلاب موضوعات بی ارزش بود.
شاید وجود اندک سینماگران متعهد و دارای اندیشه باعث شده بود تا هر از چندگاهی فیلمهایی به تولید برسند که هرچند در سطح ابتدایی، اما منجر به نشان دادن وجه عقلانی و اکثریت غیر حاکم در جامعه ایرانی شود. سینماگران متعددی که در دوران سینمای قبل از انقلاب به حاشیه رانده شده بودند و سیاستهای کلی اجازه عرض اندام به آنها را نمیداد، انقلاب اسلامی باعث شد تا مورد توجه قرار گیرند و در سطح عالی فضای کار داشته باشند.
سینما پیش از انقلاب اسلامی به وسعت چند کلان شهر در ایران رشد کرده بود و بسیاری از شهرستانها و حتی برخی از مراکز استانها از نعمت داشتن سالن سینما بی بهره بودند. بخش مهم این موضوع ریشه در عدم استقبال عامه مردم از سینما داشت که ساخت و سرمایه گذاری در سینما را به دور از توجیه اقتصادی قرار میداد.
محمود گبرلو مجری و منتقد سینما درباره وضعیت سینمای ایران در قبل از انقلاب اسلامی و جایگاه آن در میان مردم ،گفت: سینمای قبل از انقلاب اصلاً به معنای یک سینمای حرفه ای و اصولی شناخته نمیشد و از اساس هم ارتباط چندانی با قاطبه مردم برقرار نمیکرد.
وی اظهار کرد: سینمای قبل از انقلاب دست پرورده جریان فکری بود که اجازه رشد و آگاهی بخشی به مردم را نمیداد و صرفاً یک سرگرمی گران و در دسترس اقشار خاص به حساب میآمد. به همین جهت رژیم پهلوی به هر نوع روشی که بتواند مردم را به رفتارهای کاذب و موضوعات بی ارزش مشغول کند، دست میزد.
گبرلو با اشاره به اینکه همه این جهت دهیهای فرهنگی در دوران رژیم طاغوت برای این بود که مردم قدرت اندیشه ورزی خود را از دست بدهند، عنوان کرد: شاه و دستگاه شاهنشاهی میدانستند که اگر مقولههایی مانند سینما و تئاتر در میان مردم رشد کند، میتواند برای آنها خطرناک باشد و جامعه را نسبت به ظلم حاکمیت برانگیخته کند؛ به همین دلیل اجازه آزادی عمل را به فعالان این حوزه نمیدادند.
وی بیان کرد: رژیم پهلوی به خوبی تأثیر سینما را متوجه شده بود و به همین دلیل با سیاست گذاریهای خود سعی میکرد سینما یک کالای مبتذل و سطحی باشد و جامعه نگاه جدی و تأمل برانگیزی را از سینما دریافت نکند. به عبارتی ابتذال خواسته تعمدانه رژیم پهلوی برای سینمای ایران بود؛ زیرا مردم ایران در آن زمان در شرایطی قرار داشتند که تشنه موضوعات آگاهی بخش و ظلم ستیزانه بودند و حتی به دنبال قهرمانهایی در فیلمها میگشتند تا از آنها در راه مبارزه علیه ظلم و استبداد الگو بگیرند.
وی همچنین گفت: ما درباره فرم و محتوای سینمای قبل از انقلاب نمیتوانیم بحث تخصصی کنیم؛ زیرا بیشتر فیلمها در قالب ابتذال و سرگرمی ساخته میشدند. به نوعی تنها دستاورد سینمای قبل از انقلاب این بود که با تفکر ابتذال مردم را سرگرم مسائل پوچ کند تا جایگاه حاکمیت به خطر نیفتد.
این منتقد سینما درباره سینمای پس از انقلاب تصریح کرد: اما پس از انقلاب اسلامی مهمترین اتفاقی که در سینما رخ داد، رنگ باختن ابتذال و جایگزین شدن سینمای اندیشه ورز بر پایه آرمانهای انقلاب بود. سینمای ایران یکی از تحولهای بزرگ خود را در دوران انقلاب اسلامی تجربه کرد و طبیعتاً عده ای که موافق این جریان عقلی و ارزشی بودند، به میدان آمدند و عده ای هم چه خود خواسته و چه بر اثر چرخه حاکم در آن دوران از سینما کنار رفتند.
وی اضافه کرد: ماهیت انقلاب اسلامی اندیشه محور بود و از همین رو سینمای ایران هم به سمتی سوق پیدا کرد که فکرها و دغدغههای انسانی بحث اول سینمای ایران بشود و دیگر جریان فکری خاص بر سینمای ایران سیطره نداشته باشد. به همین دلیل است که سینمای بعد از انقلاب به نوعی کارگردان محور شد و کارگرانان سینما به نوعی در مرکزیت این تغییر قرار داشتند.
گبرلو با بیان اینکه پس از انقلاب اسلامی مردم وقتی سینما را سالم و پاک دیدند به استقبال آن رفتند، گفت: کار مهم سینمای بعد از انقلاب این بود که فیلم را در میان خانوادهها آورد و ما شاهد رونق مخاطبان سینما پس از انقلاب اسلامی بودیم که همچنان از آن دوران به عنوان دوران طلایی سینما یاد میشود. در حال حاضر هم در میان مردم ما سینما جزو کالاهای فرهنگی به حساب میآید که خانوادههای ایرانی به آن اعتماد دارند و آن در را در سبد کالای خود قرار میدهند.
وی همچنین درباره آمار و ارقام سینما پس از انقلاب اسلامی اظهار کرد: ما امروز میتوانیم در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به این افتخار کنیم که حدود ۵۰۰۰ فیلم با کیفیت در طول این چهل سال به تولید رسیده است که همه این فیلمها برای یک جامعهی اخلاقی قابل نمایش است. طبق آمارهایی که در مراجع سینمایی به ثبت رسیده است، سینمای پس از انقلاب ۲۵۰ کارگردان صاحب سبک را وارد چرخه تولید کرده است که این هم میتواند محلی از اعتنا باشد و نشان بدهد این هنر پویایی خود را در این سالها چندین برابر کرده است.