رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر فرهنگی به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی در یادداشتی به موضوع انفعال رسانه ملی به مفاخر و رویدادهای ناب فرهنگی ایران پرداخته است. در ادامه متن این یادداشت را میخوانیم:
در تعریف «سلبریتی» در معنای درست خود – نه در معنای مصطلح - باید گفت: «سلبریتی» اصیل و واقعی کسی است که به اعتبار قابلیت ها و مهارتهای شاخص فردی و اجتماعی، در حوزه تخصصی خویش مرجعیت پیدا می کند و با کسب مقبولیت و محبوبیت اجتماعی مشهور می شود. اهمیت سلبریتی ها به واسطه دایره نفوذ و تاثیرگذاری گسترده آنها در بین اقشار جامعه است. از این منظر، نخبگان علمی، فرهنگی، اجتماعی - اندیشمندان، عالمان دینی، هنرمندان اصیل و ادیبان - باید در شمار سلبریتیهای جامعه امروز ما باشند. چنان که در دهه اول انقلاب شخصیتهایی امثال حضرت امام(ره)، آیت الله طالقانی، علامه طباطبایی، استاد مطهری، شهید بهشتی، و شاعران و نویسندگانی همچون دکتر شریعتی، جلال آل احمد، خسرو گلسرخی، صمد بهرنگی، طاهره صفارزاده، علی موسوی گرمارودی، و... بزرگ ترین سلبریتیهای جامعه بودند. شخصیتهایی که به واسطه برخورداری از فضیلتهای انسانی، قابلیتهای علمی و دینی، و توانمندیهای فرهنگی و هنری، اسوه و الگو بودند و در بین مردم کوچه و بازار مقبولیت و محبوبیت ویژه ای داشتند.
سلبریتی و شبه سلبریتی
ولی آنچه که امروز در جامعه شاهد آنیم، چیز دیگری است. این واقعیتی غیرقابل انکار است که امروز فرزانگان و فرهیختگان جامعه ما – با وجود تمام فضیلت ها و قابلیتهایی که دارند - سلبریتیهای گمنامند، و با کمال تاسف کسانی عنوان «سلبریتی» را یدک می کشند که جز «صورت زیبا»، «قد رعنا» و «چشم فریبا» هنر دیگری ندارند. کسانی که به مدد قدرت جادویی رسانههای تصویری و شبکههای اجتماعی، عنوان سلبریتی را غصب کرده اند، حال آن که بیشتر «شبه سلبریتی» هستند تا سلبریتی.
از منظر تحلیلهای جامعه شناختی، شبه سلبریتی ها قدرت و محبوبیت خود را نه به واسطه برخورداری از علم وهنر و قابلیت ها شاخص فردی و اجتماعی، بلکه بیشتر به مدد قدرت جادویی رسانههای تصویری(سینما، تلویزیون، شبکههای اجتماعی، و...) کسب کرده اند. شاخص ترین ویژگی این شبه سلبریتی ها «متفاوت نمایی» و عبور از «خط قرمز»های اجتماعی است. متفاوت نمایی از طریق ساختارشکنیهای فرهنگی، اجتماعی، دینی و هنری به قصد بیشتر«دیده شدن». در واقع شبه سلبریتی ها شهرت کاذب خود را مدیون حرکت در مسیر مخالف آب به قصد بیشتر دیده شدن هستند. این متفاوت نمایی به واسطه: ادبیات غیر متعارف، پوشش غیرمتعارف، آرایش غیر متعارف، مدل موی غیر متعارف، و در نهایت «سبک زندگی غیرمتعارف» صورت می گیرد. حضور عریان بعضی از بازیگران زن در مراسم افتتاحیه یا اختتامیه یک جشنواره سینمایی، افراط در استفاده از واژگان بیگانه در مجامع رسمی، استفاده از واژگان سخیف کوچه بازاری در محاورات روزمره، حضور در برنامههای رسمی با آرایشهای ناهمگون و ناهمخوان با فرهنگ بومی و ملی – بخصوص مدل موهای عجیب و غریب – همه و همه نمادهایی برای این «متفاوت نمایی» به قصد تسخیر قلبها و چشم ها، کسب محبوبیت اجتماعی، و جمع آوری لایک و فالوور در فضای مجازی است. این واقعیتی غیرقابل انکار است که امروز صحنه گردان فرهنگ جامعه بازیگرانی هستند که از صبح تا شام در خلوت خانه ها و خانواده ها حضور دارند و به عنوان «سلبریتی» آنچه را که خود می پسندند به دیگران میآموزند و فرهنگ سازی میکنند. بازیگرانی که ذوق و ذائقه خود را به جامعه تزریق می کنند و همه را به رنگ خود در می آورند.
فرصتی که به «تهدید» تبدیل می شود
از منظر رفتارشناسی اجتماعی، داستان شبه سلبریتی ها نیز دقیقا از همین جا تبدیل به یک آسیب و تهدید اجتماعی می شود، به واسطه استفاده از شگرد «متفاوت نمایی» و «هنجارشکنی»های بی مبنای فرهنگی. این متفاوت نمایی رفته رفته منجر به استحاله فرهنگی و رفتارسازی غلط در لایههای میانی – بخصوص گروههای سنی نوجوان و جوان – جامعه می شود. زیرا نوجوانان و جوانان بیش از سایر اقشار اجتماعی مستعد تاثیرپذیری و الگوبرداری از شبه سلبریتیها هستند. این آش به قدری شور شده است که نسل امروز در حالی که از جزییترین و خصوصیترین مسائل مربوط به بازیگران سینما و تلویزیون آگاهند، نام بسیاری از مفاخر و مشاهیر علمی و فرهنگی خود را نمی دانند و بدتر از همه این که هیچ نیازی هم به شناخت آنان در خود احساس نمی کنند! مفاخر و مشاهیر معاصر که جای خود. از همین روست که اصحاب فکر و فرهنگ و شاعران و نویسندگان - که نخبگان واقعی جامعه هستند - برای نسل امروز بیگانه اند. چرا که مسئولان و متولیان فرهنگی در طول چهل سال گذشته، تلاشی درخور و شایسته در جهت معرفی و چهره سازی از آنان به عمل نیاوردهاند.
نتیجه این تعلل و بی تفاوتی آن است که امروز در رسانه ملی در حالی که شاهد بازبخش مکرر برنامهها و سریالهای تکراری و تاریخ مصرف گذشته هستیم، برای معرفی شاعران، نویسندگان و هنرمندان اصیل انقلاب برنامههای جذاب و هوشمندانه ای نداریم. صداوسیما در حالی که برای اختصاص چندین ساعت به برنامههای آشپزی در طول شبانه روز هیچ محدودیتی ندارد، برای پخش کامل شعرخوانیهای جشنواره شعر فجر و دفاع مقدس دچار ضیق وقت میشود! علت این بی مهری نیز اظهرمن الشمس است، چون برنامه آشپزی اسپانسر دارد، و جشنواره مظلوم شعر فجر و دفاع مقدس نه! البته این تعلل و کوتاهی تنها به صداوسیما محدود نمیشود. سایر نهادهای معظم فرهنگی نیز در این حوزه کارنامه قابل دفاعی ندارند. اگر هم در طول این چهل سال در حوزه فرهنگ و هنر اتفاقی افتاده - چنان که مقام معظم رهبری نیز در دیدار با اهالی شعر و ادب اشاره کردند - خارج از دایره نهادهای حکومتی و توسط افرادی معدود و انگشت شمار بوده که درد و دغدغه فرهنگی داشته اند.
رسانه ملی و آداب «مهرورزی» با اصحاب فکر و فرهنگ
به راستی آیا بعد از چهل سال زمان آن فرا نرسیده است که مسئولان و سیاست گذاران فرهنگی برای اعاده حیثیت از فرهنگ و ادبیات انقلاب و پاک کردن غبار مهجوری و گمنامی از چهره شاعران و نویسندگان نجیب و اصیل انقلاب گامی درخور و شایسته بردارند؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که رسانه ملی آداب «مهرورزی» با اصحاب فکر و فرهنگ را بیاموزد و با شاعران و نویسندگان مثل برادران ناتنی رفتار نکند؟ رهبر معظم انقلاب در طول چهل سال گذشته بارها و بارها بر توجه به شعر و ادبیات و سرمایه گذاری در این حوزه تاکید کرده اند. اکنون زمان آن است که صداوسیما با ساخت برنامههایی فاخر و هدفمند، برای معرفی ادبیات انقلاب به مطالبه رهبری لبیک اجابت بگوید. برنامههایی که با معرفی شایسته هنرمندان و ادیبان فرهیخته این مرز و بوم، بیننده را پای این صفحه جادویی میخکوب کند. برنامههایی شایسته و اندیشیده با لحاظ همه مولفههایی زیباشناختی و جلوههای تصویری، برنامههایی در تراز فرهنگ انقلاب اسلامی و در راستای پاسداشت فرهنگ و ادب و تکریم ادیبان انقلاب. اگر امروز و بعد از گذشت چهل سال باز هم در تحقق این مهم تعلل و کوتاهی کنیم، مطمئن باشید که فردا فرصتی برای جبران نخواهیم داشت و در فردای تاریخ نصیب ما چیزی جز حسرت و پشیمانی و دریغ نخواهد بود.