رضا رویگری بازیگر نقش کیان ایرانی در سریال «مختارنامه» در دهه شصت، جوان اول سینمای ایران بود، بازیگری را با یک تئاتر شروع کرد و بعد از چند تئاتر در سال ۱۳۵۲ با همکاری ساموئل خاچیکیان در سریال چنگک بازی کرد، بعد از انقلاب هم در سال ۶۴ با سریال محله بهداشت دوباره به تلویزیون بازگشت.
او در شرایطی که هنوز انقلاب نشده بود و ساواک هم فعالیت میکرد به درخواست عدهای آیههای قرآنی را به صورت شعر خواند و آرام آرام کاستها را از داخل مساجد، منازل مردم و گلدستههای مسجد دانشگاه تهران پخش کردند. سرود معروف «ایران ایران» (الله الله) در اول انقلاب از دیگر آثار این هنرمند است که ماندگار شد. به بهانه تولد رضا رویگری گفتگوی کوتاهی با او داشتیم که در ادامه آن را میخوانید:
۷۳ سالگی چه حس و حالی دارد؟
ممنون که روز تولدم، من را یاد کردید و به اینجا آمدید، سن که بالا میرود آدم حس پیری میکند من هم این احساس را دارم و فقط به این فکر میکنم که آیا در این یکسال توانستم با هنرم یک خاطره خوش را در ذهن مردم ثبت کنم؟ آیا توانستم لبخندی روی لبانشان بیاورم؟ در این صورت است که روز تولدم میتواند یک اتفاق خوش در زندگی ام باشد. در غیر این صورت نداشتن توشه ای خوب در طی این همه سال ذرهای برایم خوشحال کننده نخواهد بود.
ثروت این سالهای شما چیست؟
تنها ثروتی که دارم دوست داشتن مردم است که با هیچ چیز آن را عوض نمیکنم و اگر بتوانم لبخندی روی لبانشان بیاورم گوشهای از دینم را به آنها ادا کرده ام.
از چه زمانی به هنر علاقه مند شدید؟
از کودکی با دوستانم شاهنامه را بازی میکردیم و با پوست هندوانه برای خودمان کلاه خود درست میکردیم و روی سرمان میگذاشتیم که این علاقه، من را به روی صحنه تئاتر کشاند.
اولین کاری که بازی کردید را به یاد دارید؟
بله اولینها همیشه در خاطر انسان میماند.کاری را با نام «عبادتی بر مصیبت حسین ابن منصور حلاج » به کارگردانی «خجسته کیا» بازی کردم که به شدت دوستش داشتم و ممنونم از خانم کیا که به من اعتماد کرد و من را با این دنیا آشنا کرد.
کدامیک از آثارتان را دوست دارید؟
آثار بسیاری را در کارنامه کاری ام دارم اما سریال «مختارنامه» برای من شیرینی خاصی دارد. آن هم به دلیل اینکه مردم آن را دوست دارند و هیچ چیز برای یک هنرمند با ارزشتر از این نیست که اثرش را دوست داشته باشند، برای داوود میرباقری آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم در تمام ثانیههای زندگی اش موفق و سربلند باشد و آثار درخشانی را برای کشورمان بسازد.
شما اثر ماندگار عرصه خوانندگی را به خاطر دارید؟
بله دقیقا آن روزها را به یاد دارم زمانی که سرود «الله الله» را خواندم سی و سه سالم بود، آقای خشنود آهنگسازِ این کار به خانه ما آمد و از من خواست که آن را بخوانم. آن روزها به دلیل حکومت نظامی نمی توانستیم از استودیو خارج شویم، همانجا میماندیم و ضبط میکردیم، زمانی هم که کار به اتمام رسید آن را در مسجدها و دانشگاهها پخش میکردیم، خاطرم هست وقتی این سرود از گلدستههای دانشگاه پخش شد سکوت مطلقی آنجا را فرا گرفته بود.
این سرود را هر زمان که میشنوم حس و حال عجیبی پیدا میکنم، حال و هوای آن روزها به شدت برایم تداعی میشود. شور و حال مردمی که باهمه وجودشان برای هدفشان میجنگیدند؛ آن روزها را هرگز فراموش نمیکنم.
اوضاع سینما بعد از انقلاب چطور است؟
سینما بعد از انقلاب به شدت پیشرفت کرد و به خوبی توانسته آثار درخشانی را روی پردههای سینما بیاورد با وجود اینکه تئاتر و موسیقی ما نتوانسته به آن اندازه موفق شود، خوشحالم که امروز نسلهای جوان وارد عرصه هنر شده اند و از آنها میخواهم که چراغ هنر را روشن نگه دارند.
چه آرزویی دارید؟
امیدوارم آغاز ۷۳ سالگی شروع خوبی برایم باشد و خداوند توانایی به من بدهد که بتوانم اولین کارم را بسازم، آرزو میکنم مجدد سلامتیم را به دست بیاورم و مانند گذشته نقشهای خوبی را برای مردم کشورم بازی کنم.
فیلمنامهای را از سال ۷۲ نوشتم و منتظرم تهیه کنندهای تولید آن را متقبل شود تا بتوانم آن را به فیلم تبدیل کنم.
از کسی دلخور هستید؟
بله، از کارگردانانی که از من دعوت برای بستن قرار داد کردند اما دیگر سراغی از من نگرفتند و کسانی که جایگاهی در این سینما ندارند اما می گویند رویگری نه می تواند راه برود و نه میتواند درست حرف بزند پس چرا باید در این کار حضور داشته باشد؛ دلم را به درد میآورد چرا که من برای این هنر سالها زحمت کشیده ام.
سخن پایانی
ممنون از شما که من را یاد کردید، خوشحالم که توانستم از این رسانه با مخاطبانم حرف بزنم و درد دل کنم.