خسرو معتضد مجری و کارشناس برنامه «تاریخ و سینما» که به کارگردانی و تهیه کنندگی ایزد مهرآفرین شنبه شب ها از آی فیلم پخش می شود گفت: فیلم «اسکندر» به وسیله الیور استون تهیه شده است. این فیلم را کمابیش دیده بودم اما خوشبختانه اخیرا فرصتی به دست آمد تا آن را به طور کامل ببینم. ضمن اینکه قبول دارم برای این فیلم خیلی زحمت کشیده شده و صحنه های خیلی جالبی از جنگ ها و حوادث مختلف دارد اما درباره موضوع و محتوای فیلم متوجه شدم که هدف فیلم این است که ایران را به عنوان کشوری مغلوب شده و کشوری که یک اراده قوی توانسته امپراتوری با عظمت هخامنشی آن را از بین ببرد و به قول بعضی ها تمدن اروپا را نجات دهد به تصویر بکشد.
او افزود: این فیلم را از نظر صحنه های فیلمبرداری، تعدد جنگجویان و استفاده های بسیار منطقی از روش های دیجیتالی مورد تعریف و تمجید قرار می دهم ولی از نظر تاریخ واقعی، این فیلم تحریف آمیز است.
این کارشناس و مورخ خاطرنشان کرد: فیلم در شهر بابل، یکی از بزرگ شهرهای ایرانِ هخامنشی آغاز می شود. این فیلم بیشتر از روی مطالب کتابی با عنوان «زندگی اسکندر کبیر» از پلوتارک ساخته شده است. من در هیچ قسمتی از این کتاب ندیدم که درباره بابل به میزانی که در فیلم آمده صحبت شود بلکه بیشتر درباره شوش صحبت می شود. در بند ۶۷ از زندگی اسکندر نوشته شده است که شهر شوش را مسخر کرد. اما در فیلم همه مسائل را در بابل تمرکز می دهند. بابل پایتخت ایران نبوده بلکه شهر بزرگ اقتصادی آن بوده است. یک شهری مثل نیویورک در دنیای امروز؛ پایتخت ایران شوش بوده است.
این نویسنده ادامه داد: آنچه که در این فیلم دیدم، بسیار حیرت کردم و به عدم داشتن اطلاعات از تاریخ الیور استون افسوس خوردم این بود که حتی یک فریم درباره تخت جمشید و آتش زدن آن به دست تاییس و به دستور اسکندر دیده نمی شود. مگر می شود؟ تخت جمشید را چه کسی آتش زده؟ شیاطین آتش زدند؟ تخت جمشید به دستور اسکندر در حالت مستی و به وسیله تاییس زن ناخوشنام به آتش کشیده نشد؟ من تا پایان فیلم را دو بار تماشا کردم اما اصلا هیچ صحبتی از تخت جمشید، کشتار ده هزار ایرانی، جنایات و آدم کشی های اسکندر ندیدم.
او انتقاد کرد: اسکندر در این فیلم یک فرد رویایی به تصویر کشیده شده و اسکندری است که الیور استون او را ساخته نه اسکندری که تاریخ او را می شناسد. بهترین کتاب درباره اسکندر غیر از کتاب های یونانی کتابی است به نام «حیات مردان نامی» پلوتارک است که منابعش خیلی خوب بوده و اطلاعات کتاب به اسکندر خیلی نزدیک است. نویسنده این کتاب بیوگرافی بسیاری از مردان تاریخ را نوشته حتی درباره اردشیر دوم نیز شرح حالی نوشته است.
او اظهار داشت: فیلم با صحنه مرگ اسکندر آغاز می شود. پرده هخامنشی که تصویر اهورامزدا روی آن نقش بسته است نشان داده می شود و تکان می خورد؛ پایان فیلم نیز فلش بک به اول فیلم و این صحنه دارد که پرده در حال تکان خوردن است و عقابی نیز در آسمان است. در آغاز داستان پیرمردی در ۴۰ سال بعد از مرگ اسکندر که در ۳۳ سالگی مرده است خاطراتش را بیان می کند و شرح، شرح اسکندریه است چون اسکندر شهرهای زیادی حتی در افغانستان، بدخشان، ایران و اسکندریه داشته است.
معتضد ادامه داد: این پیرمرد ارسطو نیست، بطلمیوس است برای اینکه فقط خاطرات نظامی خودش را می گوید اگر در فیلم نیز ببینیم مردی است قدبلند، موهای زیادی دارد و پیشانی اش نیز بلند است. او یکی از سرداران اسکندر است و شکست اسکندر در جوانی را شرح می دهد یعنی مرگ اسکندر یک شکست است. او کسی بوده که از کودکی با اسکندر بازی می کرده و در صحنه های اولیه فیلم نیز نشان داده می شود. این شخص می گوید که در آن زمان در شرق امپراتوری ایران بود و در غرب دولت شهرهای یونان بوده است. معروفترینشان آتن است که رژیم جمهوری داشته است و جالب است که در این رژیم جمهوری غلامان هم بودند و حق رای نداشتند و یک شهر نظامی به نام اسپارت نیز از دیگر شهرهای مهم یونان است.
معتضد همچنین خاطرنشان کرد: کارگردان و سناریست در این فیلم خیانت می کنند و با نهایت بی شرمی از داریوش سوم به نام داریوش بزرگ نام می برند. چرا می گویند داریوش بزرگ؟ او داریوش بزرگ نیست یک افسر گارد شاهنشاهی بوده که علیه اردشیر سوم کودتا می کند و پادشاه می شود. ویل دورانت از او بسیار بد می گوید. فردی ترسو، بی مایه، بسیار خوش گذران و عیاش بوده است. کما اینکه در فیلم هم حرمسرایش نشان داده شده که چند هزار زن در آنجا هستند. داریوش سوم فرد جالبی نیست.