انتقاد از بازیگرانی که مقابل دوربین «فرج» چهره شدند اما نیامدند!

مراسم تشییع پیکر فرج الله حیدری فیلمبردار پیشکسوت سینما صبح امروز ۱۸ آذرماه در ساختمان شماره ۲ خانه سینما برگزار شد.

در ابتدای این مراسم تورج منصوری فیلمبردار سینما و رئیس انجمن صنفی فیلمبرداران سینمای ایران گفت: از بین ما یکی از همکاران خوبمان رفت که صحبت درباره او پیچیده و سخت است نمی‌دانیم از روزهای خوشی او بگوییم یا روزهای ناخوشی و تنهایی. او مرا به یاد چیزی می‌اندازد که دلم می‌خواهد بگویم تا آرام شوم.

منصوری گفت: سال‌ها پیش دریانوردی را دیدم که به یکباره قلبش گرفت و خواستم او را کمک کنم اما همکارانش نگذاشتند و گفتند دلتنگ است، بعد از مدتی فهمیدم که او سه سال است خشکی را ندیده است. آنجا متوجه شدم که شغل ما چقدر شبیه دریانوردان است؛ دریای ما کارمان است و وقتی از دریا بیرون می‌آییم بیشتر دلتنگ دریا می‌شویم به همین دلیل گفتم صحبت درباره فرج بسیار سخت و پیچیده است.

وی ادامه داد: هر سینماگری دلش می‌خواهد در حال فعالیت و زایش بمیرد. اما چیزی که رفتن فرج را تسریع کرد حضور بیش از حدش در خشکی بود؛ او مثل ماهی بود که خارج از آب بود. او دیگر بین ما نیست تا عاطفه و خوبی های او را ببینیم. من با فرج حرف زیاد زده بودم و از دلتنگی های روزهای آخرش زیاد شنیده بودم.

این فیلمبردار اظهار کرد: ما متأسفیم که او از میان ما رفته همه ما عذاب می‌کشیم که او رفته است. امروز فکر کردم همان چیزی که از او در قلب من مانده بهتر از هرچیزی است. یک چیزی او را شکست و آن مرگ فرزندش بود. شاید بعد از فوت پسرش دیگر نتوانست کمر راست کند. برای هر پدری این امر طبیعی و برای یک فرد عاطفی این موضوع سخت‌تر است چرا که این پدر و پسر بسیار با هم رفیق بودند. او در دورانی به دلیل همان مسأله مرگ فرزند ناچار شد ایران را ترک کند و وقتی به ایران برگشت به دلیل غیبت و کناره گیری از محیط های کاری، ناچار شد مدتی را در خانه بنشیند.

منصوری با بیان اینکه ما کمی فراموش می‌شویم، توضیح داد: واقعیت این است که افرادی مثل او همیشه توانایی‌ کار را دارند اما او دیگر دل و دماغ کار کردن را نداشت. او بعد از بازگشت به ایران خواست مدتی تنها باشد و هیچکدام از ما نتوانستیم او را از تنهایی بیرون بیاوریم. آرزو می‌کنم اگر هر کدام از ما یادمان رفت به سراغ هم برویم دیگران ما را فراموش نکنند و به سراغ هم برویم چراکه ما کنار یکدیگر می‌توانیم بقا پیدا کنیم. خدا به همه ما توفیق دهد تا بتوانیم بیشتر هم را ببینیم و اگر جایی احتیاج به کمک داریم دوستی سراغ از ما بگیرد و بعد از مرگ به یاد هم نیفتیم. ما هنوز زنده ایم و می‌توانیم به یاد هم بیفتیم.

سپس همایون اسعدیان بیان کرد: من هم از طرف خودم و هیات مدیره خانه سینما این ضایعه را تسلیت می‌گویم. رسم است که بعد از فوت برخی درباره ما می‌گویند فلانی چقدر خوب بود ولی ای کاش پیش از مرگمان هم این مسایل را بگویند.

اسعدیان ادامه داد: من یک فیلم را با فرج حیدری کار کردم و بسیار از او یاد گرفتم من به دلیل شهامت و جسارت او بسیار مدیونش هستم. او اگر نبود من واقعا جرات نداشتم کار کنم. من بارها مطالبی را که از او یاد گرفته بودم، در کلاس هایم به هنرجویان یاد دادم. متأسفم که او را اینچنین از دست دادیم بسیاری از دوستان هنرپیشه جلوی دوربین فرج حیدری و امثال او به شهرت رسیدند اما متاسفم در مراسم هایی حضور پیدا می‌کنند که بیشتر دیده شوند و بیشتر به رخ کشیده شوند این چندمین مراسم در خانه سینما است که آن‌ها حضور پیدا نمی‌کنند.

در ادامه فراز حیدری فرزند این فیلمبردار در سخنان کوتاهی بیان کرد: ممنونک که من و برادرم را در مراسم بدرقه پدرم تنها نگذاشتید. من عزیزترین رفیقم را از دست داده ام.

سپس منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما پشت تریبون قرار گرفت و اظهار کرد: یکی از موقعیت‌های دراماتیک خانه سینما همین لحظاتی است که در بسیاری از مواقع ما را متهم می‌کنند که این محل تنها محل تشییع شده است. من شهادت می‌دهم زمانی که حیدری گرفتار بیماری بود بچه‌های انجمن فیلمبرداران بسیار پیگیر حال او بودند. واقعیت تلخی که با آن مواجه هستیم این است که ما فراموش می‌کنیم محصولاتی که به سینمای ایران عرصه می‌شود، حاصل زحمات کسانی است که آنها را فراموش می‌کنیم.

شاهسواری ادامه داد: این وظیفه ماست و همه باید به یاد داشته باشیم که سینمای ایران در همه اجزا اگر روزهای خوبی دیده به خاطر زحمات کسانی بوده که در این عرصه فعال بوده اند و یکی از آنها فرج حیدری است.

وی عنوان کرد: مرگ امر مقدر همه ماست هیچ‌کدام از ما از آن رهایی نداریم و چه بهتر در بین عزیزان این لحظه را تجربه کنیم چرا که به نظرم تجربه زیبایی است و امیدوارم این لحظه یکی از لحظه های زیبا برای فرج باشد. آرزومندم که جز به شادی شما چیز دیگری را نبینم.

سپس فصیح حیدری نوه فرج حیدری شعری را برای پدربزرگش خواند و گفت: فرج برای من فقط یک پدربزرگ نبود بلکه او رفیق و دوست و بهترین کس من بود.