حامد عنقا فیلمنامه نویس و تهیه کننده سینما و تلویزیون شب گذشته مهمان برنامه «سینماطهران» رادیو تهران با گویندگی وحید رونقی و به تهیه کنندگی اسماعیل باستانی بود.
معنای فامیلی آقای نویسنده
این فیلمنامه نویس در پاسخ به اینکه نام خانوادگی اش چه معنایی دارد، اظهار کرد: عنقا به روایت ادبی سیمرغ مرغ افسانه ای است که در شاهنامه هم از آن حرف زده شده است. شاعران دوست داشتند از کلمه عنقا استفاده کنند: برو این دام بر مرغی دگر نه. که عنقا را بلند است آشیانه...
مقایسه سریالهای ایرانی و خارجی نادیده گرفتن تاریخ و سابقه است
نویسنده «نردبام آسمان» در پاسخ به دلیل فاصله زیاد سریالهای ایرانی با آثار خارجی تاکید کرد: چرا مقیاس سریال سازی آمریکایی و اروپایی در ایران وجود دارد، من روی اصل این حرف ان قلت دارم و فکر می کنم اینطور نگاه کردن ملزوم در نظر گرفتن سابقه است. تاریخ را نمی شود نادیده گرفت. هر جامعه ای صاحب یک عرضه و تقاضا است. وقتی درباره سینما و تلویزیون آمریکا و هالیوود حرف می زنیم درباره یک منطقه جغرافیایی که محصولی در آن تولید می شود حرف نمی زنیم، بلکه سخن از صنعت پرسابقه صد و چند ساله ای است که از همان اول که سنگ بنایش را گذاشته تا مخاطب جهانی داشته باشد نه فقط ایالات و شهرهای خود و همه تلاش خود را کرده به این هدف برسد.
عنقا یادآور شد: وقتی به تاریخ سینمای غرب نگاه می کنید می بینید قبل از ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم استودیوهای هالیوودی دچار این مسئله بودند که یکی از مخاطبان اصلی فیلمهای تولیدی شان کشور آلمان است. آن زمان یکی از مهم ترین دغدغه هایشان این بود که چطور سانسورها و ملاحظات کشوری را که حزب نازی در آن سرکار آمده در نظر بگیرند و محصولشان را بفروشند.
وی تصریح کرد: بنابراین آنها دقیقا مارکت را رصد می کنند و با در نظر گرفتن موضوع عرضه و تقاضا، تقاضای بازار خود را شناخته اند. آنها بر اساس سرمایه های شخصی شان کار می کنند نه اینکه مثل ما از جاهای مختلف تامین شوند و بنابراین باید به سهامداران استودیوهایشان برگشت سرمایه را تضمین کنند. در چنین چرخه ای نیروهایی که تربیت می شوند فرق می کند و حالا ما در این چند ساله به خاطر ماجراهای فضای دیجیتال و امکان دانلود کردن و امکانات آن داریم سریال «لاست» و «فرار از زندان» و «فرندز» و ... را می بینیم.
سرمایه گذار «بدون تاریخ بدون امضا» ادامه داد: صنعت سریال سازی آنها سابقه ۶۰، ۷۰ ساله دارد و از زمانی آغاز می شود که تلویزیون در خانه هایشان نبوده و در سینما به صورت سریالی کارها را دنبال می کردند. مثلا فیلم برباد رفته در چند حلقه اکران شده بود. شما نمی توانید این سابقه را نادیده بگیرید. این موضوع مثل این می ماند که بگویید چرا ما نمی توانیم مشابه اپل تولید کنیم؟ آنها ۲۰، ۳۰ سال در این زمینه کار کرده اند و ما تازه مثلا سه سال است وارد شده ایم.
رونقی در ادامه به آثار عنقا از جمله «قلب یخی» با فیلمنامه چند لایه اشاره کرد و از او درباره اینکه چرا ما از این دست فیلمنامه ها کم داریم سوال کرد.
تهیه کننده و نویسنده سریال «پدر» پاسخ داد: من در «قلب یخی» تجربه ای داشتم که آن را در «انقلاب زیبا» پخته تر کردم. من چند سال است سریالها را به شکل غیرخطی می نویسم. شاید دوستان دیگر کمتر این تجربه را می کنند و شرایط به گونه ای است که سریالها را خطی ترجیح میدهند. گاهی می بینید مثلا سعید نعمت الله در «زیر هشت» تجربه جدیدی می کند یا علیرضا طالب زاده که فیلمنامه نویس درجه یک و پیشکسوت من است جنس دیگری از کار را تجربه می کند.
تجربیات جدید فیلمنامه نویسی در ایران حاصل یک جریان نیست
عنقا اذعان کرد: هر کدام از ما به زعم خودمان به واسطه پیش فرض ها و چیزهایی که خوانده ایم و دیده ایم این تجربه ها را می کنیم. هیچ کدام آنها حاصل یک جریان نیست. اما در خارج از کشور آنچه تجربه می شود حاصل یک جریان است. بنابراین وقتی آثار یک دهه را با دهه قبلی مقایسه می کنیم می بینیم که آثارشان یک سرو گردن بالاتر است. چون آنجا بر خلاف ما چرخ را از اول اختراع نمی کنند و نمی گویند فیلمنامه نویسی وجود ندارد مگر اینکه از حامد عنقا شروع شود. اینجا مسائل مالی، حقوق معنوی و... عوامل دیگر دست به دست هم می دهد تا حتی اگر بخواهی تیمی درست کنی نتوانی آن را ادامه بدهی.
وی اضافه کرد: ما هنوز که هنوز است بعد از سالها دعوای اینکه چرا در تیتراژ اسم کسی اول و دیگری دوم است یا چرا کارگردان چهار تا دیالوگ تغییر داده و اسم خود را به عنوان بازنویس زده داریم. آنجا می دانند اگر مشکلی پیش بیاید دادگاهی می شوند و مثلا باید ۲۵۰ هزار دلار جریمه بدهند اما اینجا اینگونه نیست. اینجا آخرش هم می گویند روی هم را ببوسید و اسم فلانی را هم "با تشکر" بیاور!
در ادامه پس از پخش تیتراژ قلب یخی با صدای مازیار فلاحی، عنقا در این باره گفت: یادم نمی رود روزهای اولی که مازیار فلاحی به دفتر آمد. او قبلا در مجنون لیلی خوانده بود اما مردم خیلی او را نمی شناختند اما خواننده بسیار خوب و آدم حسابی است. روز اولی که او دفتر آمد من پای باکس مونتاژ نشسته بودم و مازیار سازش را هم آورده بود و تستی زد که همان تیتراژ قلب یخی شد.
گفتند فیلمهایی که قهرمان دارد عامهپسند است و خوب نیست
در ادامه رونقی به وجود قهرمان در سینمای ایران با بازی جمشید هاشم پور اشاره کرد که به مرور در سینما نادیده گرفته شد و عنقا در این خصوص گفت: دهه ۶۰ که سینما را ریل گذاری کردند و سینمای گلخانه ای و شبه روشنفکری مطرح شد، مجله فیلم که مهم ترین مجله سینمایی بعد از انقلاب است، از این فیلمها حمایت کرد اما چند سال بعد اعلام کرد دیگر از چنین فیلمهایی حمایت نمی کند. آن زمان برخی منتقدان شروع به حمایت از آثاری کردند که واقعا بد بود و خیلی هایشان هم بعدها تجدید نظر کردند اما می گفتند فیلمهایی که قهرمان دارد عامه پسند است و خوب نیست.
نسل اتوبوسی که پشت سر کیارستمی راه افتادند کجا هستند؟
وی تاکید کرد: ما تک ستاره هایی مثل عباس کیارستمی داشتیم که برای خودشان جریان و مارکت دیگری در خارج از کشور درست کردند که ارزشمند بود. می گویند اولین نفری که ابروی یار را به ماه و کمان تشبیه کرد شاعر بود از دومی به بعد دور از جان مقلد ابله. عباس کیارستمی اورجینال است اما نسل اتوبوسی که پشت سر او راه افتادند کجا هستند؟ نام ببرید.
مجری «سینما دو» افزود: تعدادی فیلمهای قهرمان پرور با حضور جمشید هاشم پور داشتیم که البته آنها هم کم کم داشتند به جاهای عجیب و غریبی کشیده و به لوله بخاری تبدیل می شدند. اما جنس قهرمان هایی هم در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ داشتیم؛ مثلا حمید هامون مهرجویی هم قهرمانی است که دنبال نجات بشر است. فیلمهایی که ابراهیم حاتمی کیا کار کرد هم همینطور. در دهه ۸۰ و ۹۰ که دیگر به مرور فاجعه پیش آمد و نه تنها قهرمان نداشتیم که قصه و درام هم نداشتیم! چون کارگردان مهمی فیلمی ساخته که قصه پررنگی ندارد، پیرنگ داستان آنچنان قابل تعریف کردن نیست و آن فیلم موفق می شود اما بعد نسلی از فیلمسازان شکل می گیرد که فیلمهایشان قصه ندارد چون خلاف روشنفکری و عامه پسند است! در نتیجه سینماها که یکی یکی تعطیل یا تبدیل به پاساژ می شدند.
آثار حاتمی کیا قهرمان دارد
عنقا ادامه داد: بگذارید فیلم «بادیگارد» ابراهیم حاتمی کیا را مثال بزنم، این فیلم قهرمان دارد. رضا فیلم «خوابم میاد» رضا عطاران هم قهرمان است. به نظرم مخاطب ما امروز هم به قهرمان نیاز دارد و هم او را می پذیرد. فقط باید بدانیم دور و برمان چه می گذرد.
وی خاطرنشان کرد: در تجربه اخیرم «پدر» حاج علی تهرانی قهرمانی بود که یک روز تصمیم می گیرد نگذارد زندگی برای عروسش به انتها برسد و پای بدنامی و مشکلات می ایستد. قهرمان قرار نیست مثل جیمز باند یک کشور را نجات بدهد.
نقد فیلمنامه راحت است
این تهیه کننده درباره نقد فیلمنامه نویسی تصریح کرد: در گذشته باید با بدبختی نقدی می نوشتی و دبیر سرویس و سردبیری تایید می کردند تا شاید نقدت چاپ شود اما حالا متنی می نویسی و با فشردن یک دکمه آن را برای جهان بشریت ارسال می کنی تا از کشفیاتت مطلع شوند. امروز الحمدالله همه جور منتقد داریم؛ پزشک منتقد، مهندس منتقد. البته منظورم آقای روحانی نیست! سوءتفاهم نشود. نقد فیلمنامه نویسی راحت است چون اگر بخواهیم درباره فیلمبرداری استاد کلاری حرف بزنیم که باید نور و لنز بشناسیم و سخت است! اما قلم و کاغذ و حرف و واژه و دیالوگ را همه بلدند و می توانیم نقد کنیم. چند سالی هم هست که به لطف منتقد تلویزیونی این اصطلاح جا افتاده که فلان فیلمنامه درنیامده! مجید اسلامی نقدی درباره فیلمنامه هامون دارد که خواندنی است اما حالا حجم اتفاقاتی که رخ می دهد نقد نیست بلکه واکنش است.
وی با اشاره به آخرین سریالش ادامه داد: اتفاقاتی که به جهت حجم مخاطب و بیننده برای سریال «پدر» افتاد جزو کم سابقه ها بود و به لطف خدا این اتفاق افتاد. در کنار استقبال واکنش ها هم زیاد بود و حتی تند شد. مثلا شبهایی که حامد کشته شده بود کامنتهای زیادی داشتیم که گفته بودند تو دل ما را خون کرده ای و دیوانه ای و... واکنش تند است و مهربانانه نیست اما نشان می دهد تا چه حد روی مخاطب تاثیر گذاشته ام.
دفترچه خاطرات آن نویسنده چطور به دست دوست کارگردان بزرگوارمان رسیده!؟
عنقا در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: اخیرا دیدم دوست کارگردان پرسابقه و ارزشمندی درباره نویسنده ای که ۷۰ سال پیش بوده اظهارنظر کرده. بعد من به عنوان کسی که سالها به عنوان نویسنده، روزنامه نگار، سینماگر و... داشتم کار می کردم و کتاب می خواندم با خودم درباره این اظهارنظر که اینقدر محکم بیان شده فکر می کردم. یعنی این همه آدم طی این سالها درباره این نویسنده مطالعه و تحقیق کرده اند و این دوست کارگردان بزرگوار من به چه سند جدیدی دست پیدا کرده که قبل از او انجوی شیرازی ها و مصطفی فرزانه ها و دکتر کاتوزیان ها دست پیدا نکرده اند و شما همین دیشب دفترچه خاطرات این نویسنده مبنی بر اینکه تمایلات خیلی خاصی داشته چطور به دستت رسیده و او را رسوا و همه را از ناآگاهی خارج کرده ای؟ راه های بهتری برای جلب توجه هم وجود دارد. همین دوست عزیز فیلمساز که واقعا یکی از کارگردانهای محبوب من است یکی از منتقدان کسانی است که از رسانهها به عنوان پاپاراتزی استفاده می کنند، خودت پاپاراتزی نیستی؟
اینکه مردم فلان سریال را دوست ندارند ربطی به علاقه شان به تلویزیون ندارد
عنقا تصریح کرد: اگر مردم به جای اینکه کار حسن فتحی را ببینند سریال خارجی می بینند چون او دیگر «میوه ممنوعه» یا «مدار صفر درجه» نمی سازد. همه گفتند «شهرزاد» کار خوبی است واقعا شهرزاد به خاک پای «میوه ممنوعه» نمی رسد. حسین لطیفی کی صاحبدلانش را تکرار کرد. «صاحبدلان» بساز ببین کارت را می بینند یا نمی بینند. اینکه مردم فلان سریال را دوست ندارند ربطی به علاقه شان به تلویزیون ندارد.