فریبا کوثری با انتشار این عکس در صفحه اش نوشت: عادت ندارم درد دلم را به هرکسی بگویم؛
پس خاکش میکنم زیر چهره خندانم
تاهمه فکر کنند؛
نه دردی دارم و نه قلبی... من پرم از شلوغی های تنهایی، پرم از همهمه سکوت، پرم از درد، از واهمه ای دور یا شاید نزدیک. من سیرابم از تشنگی، تشنه یک جرعه از معرفت در انتهای کوچه های بن بست... تمام بودن هایم پر از نبودن هاست، پر از ممکن های محال شده ام اما امید دارم و میدانم که روزی این دردها را التیام میدهد، دست های خالی را پر می کند از عشق، چشم های نگران را پرمی سازد از امید..
من پرم از خدا و خدا پر است از آرزوهای من
دردها هیچوقت خنده دار نبودند...!
کوچک که بودیم بارها در گوشمان خواندند
بعدها به اشک هایی که برای امروزت ریختهای خواهی خندید!
بزرگتر که شدیم خندیدیم ،
اما نه به دردهایمان. به زخم هایی که از یاد نبرده بودیم و لابلای هر اتفاق یکی پس از دیگری مرور میشدند
واِلا دردهای ما هیچگاه خنده دار نبودند و نیستند. . .