مسابقه سلبریتی‌ها در حمله به تلویزیون/این دفعه نوبت به ترانه علیدوستی رسید

تلویزیون نرفتن برای «سلبریتی‌های دردسرساز» به وجه تفاخر مشترکی تبدیل شده است. البته اتاق فکر و آبشخور مشترکی هم دارند. این روزها که اتفاق سیاسی خاصی نمی‌افتد و سیاست‌های دولت در حوزه اقتصادی شکست خورده، قبیله «سلبریتی‌های دردسرساز» برای تشویش بیشتر در اذهان عمومی برای فرار از انگشت اتهام افکار عمومی برای حمایت از حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۶، روی تلویزیون و هدف قرار دادن رسانه ملی مانور می‌کنند. وجه تفاخر عمده سلبریتی‌ها، سانسور در رسانه ملی است.

ترانه علیدوستی با آخرین توئیت خود درباره نرفتن به تلویزیون و ضریب سانسور در این رسانه، در ادامه کمپین روزهای گذشته ژوله و قاسمخانی یک رشته توئیت را منتشر کرده و در این مجموعه توئیت‌ها سعی کرده، وجه تفاخر نرفتن به تلویزیون را با میزان و ضریب سانسور در این رسانه برجسته کند.

 

 

نکته جالب این است که این دسته خاص از «سلبریتی‌های دردسرساز» به جای سرگرم کردن مردم در مدیوم‌های نمایشی، تمایل شدیدی دارند که از طریق خاطره تعریف کردن مجازی خاطره مردم را سرگرم کنند. خاطره تعریف کردن مجازی هم این روزهای  «سلبریتی‌های دردسرساز» به صورت جهت‌داری رسانه ملی هدف قرار گرفته است. رسانه ملی، مدیومی کاملا قابل نقد است کما اینکه رهبری هم بارها اعلام کردند از این مدیوم انتقاد دارند، اما زدن رسانه با مصداق‌های خانم علیدوستی یعنی نفی رسانه ملی و مرجعیت زدایی از آن در اذهان عمومی. طبیعی است وقتی ستاره‌های سینما این روزها در تلویزیون مشغول کارند و ترانه علیدوستی و «سلبریتی‌های دردسرساز»   سهمی از آن نمی‌برند به واکنش تفاخر عدم همکاری با رسانه ملی منجر می‌شود.

واکنش‌های ژوله و محراب قاسمخانی در فضای مجازی و سایر سلبریتی‌ها و جنبش #من_و_سانسورچی وقتی دنباله‌دار می‌شود، در افکار عمومی عمدتا نوعی تمایل به همکاری با رسانه ملی به نظر می‌رسد. در واقع این وجه تفاخر، با استنباط معکوس کاربران فضای مجازی مواجه می‌شود و اغلب کابران می‌نویسند که "منتقدان فعلی و همکاران دیروز تمایل شدید برای همکاری صدا و سیما دارند و از منظر خیل عظیمی از مخاطبان  این وجه تفاخر کاملا پوچ جلوه می‌کند.

هواداران واقعی و دنبال کنندگان خانم علیدوستی با هوادران واقعی برنامه محبوبی مثل خندوانه اصلا قابل مقایسه نیست. ضمن اینکه نمی‌توان همه فالوورها را در لیست هواداران بازیگر نوشت، چون اگر همین تعداد فیلم‌های علیدوستی را در سینماها دنبال می‌کردند، صنعت سینمای ایران از احتضار نجات پیدا می‌کرد. مثلا اگر ترانه علیدوستی در یک برنامه تلویزیونی حاضر بشود چه اتفاقی خواهد افتاد؟

 

 

سئوال جالبی که می‌توان از مقایسه جایگاه‌های هنرمندان مطرح کرد این است، جایگاه ترانه علیدوستی میان سلبریتی‌های شبه معارض و مخالف بیشتر است یا پیمان معادی؟ معادی به برنامه خندوانه آمد و این برنامه با اقبال بسیار خوبی  مواجه شد. آیا جایگاه معادی به مخاطره افتاد؟ با فرزندانش هم در این برنامه حاضر شد و تصویری که از معادی به مردم مخابره شد، یک مرد خانواده تمام عیار بود. حتی به واسطه این حضور رسانه‌ها واکنش خوبی نسبت به فیلم بمب نشان دادند. پس «سلبریتی‌های دردسرساز» از نرفتن و عدم همکاری با تلویزیون متضرر می‌شوند.

نکته دوم در مورد توئیت خانم علیدوستی این است که  انتقاد نسبت به سلیقه برنامه سازان امری کاملا طبیعی است، برخی خط قرمزها از سوی برنامه‌سازان کاملا سلیقه‌ای است، اما اعمال سلیقه عده محدودی از برنامه سازان را نمی‌توان جرم برای رسانه ملی تلقی کرد. به هر حال  حضور در هر برنامه تلویزیونی آدابی دارد و حفظ این آداب به حفظ شان هنرمند مدعو منجر خواهد شد.

به سادگی می‌توان نتیجه گرفت این وجه تفاخر برای نرفتن به تلویزیون و همکاری نکردن با رسانه ملی، نمی‌تواند دستمایه‌ای برای تاختن  باشد. کما اینکه چند وقت پیش «اکبر معززی» بازیگر قدیمی سینما مصاحبه افشاگرانه‌ای انجام داد و مدیران وقت در زمان ریاست محمد هاشمی را به عنوان کسانی معرفی کرد که با اعمال سلیقه شخصی باعث حذف ناصر تقوایی از سکانداری سریال کوچک جنگلی شدند. آیا می‌توان نتیجه گرفت که اعمال نظر شخصی کارکنان این سازمان، در حدف تقوایی، تقصیر همیشگی رسانه ملی است؟ بازنده ناصر تقوایی است که  به دلیل اعمال نظر شخصی در این رسانه، در برهه زمانی خاصی از همکاری با رسانه ملی  برای همیشه چشم‌پوشی کرده است.

لذا این وجه تفاخر یک واکنش سریع است و نیاز به آسیب شناسی عمیق‌تری دارد و اعمال سلیقه برنامه سازان در سال ۱۳۷۹  ربطی به شرایط کنونی تلویزیون ندارد وطرح نوع سانسور در هجده سال قبل، تشویق افکار عمومی در هماهنگی با  سایر سلبریتی‌های دردسرساز  نسبت به رسانه ملی محسوب می‌شود.