به گزارش فارس، آیتالله روحالله قرهی در صد و نود و نهمین جلسه درس اخلاق خود در حوزه علمیه امام مهدی عجل الله تعالی فرجهالشریف تهران به موضوع اخلاص پرداخت که مشروح آن در پی میآید:
علم با عمل؛ شاخصه بارز مخلصین عالم
حضرت ذوالجلال والاکرام، عمل از روی جهل را از انسان نمیپذیرد. چون خود ذوالجلال والاکرام عالِم مطلق و علیم و حکیم است؛ میخواهد انسان هم که به عنوان اشرف مخلوقات خلق کرده، عالم باشد.
در قرآن کریم و مجید الهی و در روایات شریفه به عناوین مختلف راجع به علم و دوری از جهل سخن گفته شده است. خود حضرت حقّ در قرآن میفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»[۱] یا «وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات»[۲]. در روایات شریفه هم طلب علم را بر هر انسانی فرض میدانند، «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة»[۳] یا در جای دیگری نیز امر شده که «اطلبوا العلم من المهد إلى اللّحد»[۴] و یا در روایت دیگری آمده است که طالبان علم عندالله تبارک و تعالی به قدری قرب و عزّت دارند که ملائکه پروردگار عالم،
بالهایشان را زیر پای آنها میگشایند.
امّا علم آن موقعی معنا پیدا میکند که با عمل و آن هم عمل خالص عجین گردد و إلّا اصلاً علم نخواهد بود و تنها صورت ظاهر علم و سواد است. و ای بسا این علم که به عنوان سواد است؛ خود هلاکتآور و حجابی شود که طبعاً نهایتش هلاک بشری است. چون چنین کسی احساس میکند مثلاً به واسطه دانستن دو مطلب، کسی شده است که خود این عامل هلاکت بشر است.
امّا علم با عمل یکی از شاخصههای بارز مخلصین عالم است. مخلصین عالم، علمشان با عمل است و غیر از این مطلبی را ندارند.
آنجا هم که در روایات بیان شده است وجود هر شرّی را به واسطه علم بر طرف کنید، معنایش همین است و إلّا اگر علم بما هو علم نباشد؛ خود شرّآور است.
علم حقیقی؛ دفع کننده شرّ
لذا وجود مقدّس حضرت باقر العلوم، امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) در یک روایت بسیار عالی، نکاتی را بیان میفرمایند که خود دلالت بر این است که علم حقیقی نزد مخلصین عالم است. ایشان میفرمایند: «ادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ»[۵] از وجود خودت آن شرّی را که حاضر میشود، با حضور علم دفع کن.
یعنی اگر انسان عالم نبود، طبعاً خیر و شرّ را تشخیص نمیدهد. ای بسا تصوّر کند مسئلهای برای او خیر است، در حالی که برای او شرّ مطلق است و ای بسا تصوّر کند فلان مسئله برایش شرّ است و نسبت به آن عمل کراهت داشته باشد، در حالی که برای او خیر است.
همانگونه که قرآن کریم و مجید الهی تبیین فرموده است: «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ»[۶]. مثلاً به مسئلهای علاقهمند میشوید، احساس میکنید خیر شما در آن است و میگویی إلّا و بلّا باید این را پیگیری کنم، گاهی حتّی استدلالهای علمی نیز برای آن میآورید، امّا در واقع برای شما شرّ خواهد بود.
یعنی آن استدلالهایی هم که میآورید، به ظاهر استدلال علمی است و إلّا علم نیست؛ چون مگر میشود علم باشد امّا در نهایت شرّ باشد؟!
پس معلوم میشود آن توجیه علمی که شما میکنید، علم نیست. چون حضرت میفرمایند: «ادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْم» این شرّی را که در تو حاضر است، به حضور علم از وجود خودت دفع کن.
پس طبق فرمایش حضرت باقر العلوم(علیه الصّلوة و السّلام) - آن امام همام که خود شکافنده علم است - معلوم میشود اگر علم، علم بود؛ شرّ را دفع میکند.
امّا چطور میشود که گاهی انسان برای مطلبی حتّی مبانی علمی هم مدّنظر میگیرد و به تعبیر امروزی ها جورچینهایی را هم برای آن درست میکند و تصوّر میکند خیر است؛ امّا نهایتاً برای او جز شرّ چیز دیگری نیست؟
اوّلاً طبق فرمایش حضرت، اگر بخواهیم دقیق شویم، معلوم میشود آن علم نیست، چون علم بما هو علم دفعکننده شرّ است. یعنی نمیشود علمی، علم باشد و در آن شرّ باشد.
براساس همین فرمایش وجود مقدّس باقرالعلوم(علیه الصّلوة و السّلام) است که ما بارها در مباحثخود عرض کردهایم که آنچه بشر امروز به آن رسیده است؛ علم بما هو علم نیست. چون اگر علم باشد، ولو به ذرّهای در آن شرّ نخواهد بود.
مثلاً بشر برای راحتی خود به صورت ظاهر به مبانی علمی روی آورد و وسایل نقلیّه را برای خود درست کرد که راحتتر بوده و زندگی بهتر و با آسایش بیشتری را داشته باشد؛ امّا سؤال این است: اگر اینها جدّی علم بود، آیا دیگر ضرر داشت؟!
مگر حضرت نمیفرمایند: در علم شرّ نیست - این نکته بسیار مهمّی است - امّا در وضعیّت اکنون ما، تا چند روز باد و بارانی نباشد، میگویند: کودکان و خصوصاً کسانی که مریضیهای چنین و چنان دارند، بیرون نیایند؛ چون هوا آلوده است که این هم به واسطه اکتشاف و آن چیزی است که خود بشر برای آسایش خودش درست کرده و اسم آن را هم مبانی علمی گذاشته ولی الآن او برای بشر شرّ شده، چون مونوکسیدکربن و … دارد بشر را از بین میبرد.
بشر میخواست برای آسایش و رفاه خودش از مبانی علمی استفاده کند؛ امّا اینها علم نیست؛ چون وجود مقدس باقر العلوم(علیه الصّلوة و السّلام)، شکافنده علوم بیان میفرمایند: اگر علم، علم باشد؛ در آن شرّ نیست. لذا این کارهای بشر که امروز فسادآور شده «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ»[۷]؛ علم نامیده نمیشود.
امّا در زمان وجود مقدّس مولا، آقا، سیّد، سالار و صاحبمان، حضرت حجّتبنالحسن المهدی(صلوات اللّه و سلامه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) دیگر علم به معنای حقیقی علم است.
لذا با توجّه به فرمایش حضرت باقر العلوم(علیه الصّلوة و السّلام) که میفرمایند: «ادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْم» حضور شرّ را با وجود علم از وجودت دفع کن، چه چیزی علم است؟
آنچه که در او شرّ نباشد، علم است «بِحَاضِرِ الْعِلْم».
بهرهمندان علم حقیقی
منتها جدّاً چه کسانی از این علم بما هو علم بهرهمندند و میتوانند از آن استفاده کنند؟
از آنجایی که معلوم شد علم اگر علم باشد، نه تنها نباید در آن شرّ باشد، بلکه برعکس انسان باید شرّ را هم به واسطه علم دفع کند؛ متوجّه میشویم که آنچه ما داریم، سواد است، نه علم به معنای حقیقی علم و فقط کسانی میتوانند از این علم بهرهمند باشند و به تعبیری از آن استفاده کنند که جزء مخلصین عالم باشند.
لذا حضرت در ادامه میفرمایند: «وَ اسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ» عمل خالص، باعثحضور علم در وجود انسان میشود.
آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) نکاتی را در کتاب شذرات و نکاتی را هم به خصّیصین و شاگردان خودشان بیان فرمودند. از جمله این که اگر کسی جدّی عملش را خالص کرد، سینه او پر از علم حقیقی میشود که آن علم هر شرّ و بدی را از او دفع میکند؛ یعنی علم ناب میشود و «علم ناب» آن علمی است که در آن مفسده نیست و باعثمفسده نمیشود.
علم فسادآور!
این در حالی است که امروزه بشر مجبور میشود هر آن گاهی به واسطه آلودگیهایی که صنایع به وجود میآورند، اعلام کند که شهرها در معرض فساد و آلودگی هوا است و لذا کارخانهها را که نزدیک شهر است، بیرون میبرند که برای شهر امنیّت درست کنند. یا مثلاً به افرادی که در کارخانههای شیمیایی کار میکنند، اجباراً روزانه شیر داده میشود تا ریههای آنها تخریب نشود.
سؤال: آیا اینها علم نیست؟
جواب: صورت ظاهر بله، علم است. امّا طبق فرمایش باقرالعلوم(علیه الصّلوة و السّلام) - اگر کسی غیر از آن امام همام، این حرفها را میزد، او را به بیسوادی و جهل و نادانی متّهم میکردند - در علم حقیقی، شرّ نیست، بلکه خیر است. علم خالص و مطلق برای بشر سودآور است و ضرر و زیان ندارد.
برای این که بشر بتواند امرار معاش کند، به ظاهر به دلیل کثرت جمعیّت، مجبور میشود با تزریقات هورمونی حیوانات بیچاره را هم اذیّت کند تا رشد بیجا داشته باشند و بعد همان تزریقات هورمونی در پوست، گوشت و وجود آن حیوان رفته و وقتی انسان آن را ذبح کرده و میخورد؛ در اعصاب او اثرگذار خواهد بود و دیگر آن طعم حقیقی را هم ندارد. میوهها به ظاهر درشت است امّا چون کود شیمیایی در پای درختان ریخته شده، خاصیّت و طعم اصلی خود را از دست میدهند.
لذا بشر آمده به ظاهر از مبانی علمی استفاده کرده که اصلاح کند امّا بالجد اصلاح نشد، بلکه فساد آور بود؛ یعنی مفسدهای برایش به وجود آمد و مضرّات آن، بیشتر از منافعی که برای آن تصوّر میکرد، نشان داده شد؛ از جمله کاهش عمر بشر، آلودگیها، مرگهای فجعه، سکته، انسداد رگها به واسطه آلودگی و ….
علم؛ ثمره اخلاص
چرا اینگونه شد؟! مگر بشر به دنبال علم نبود؟ مگر علم را برای پیشرفت و آسایش خودش نمیخواست؟ پس چه شد؟
حضرت میفرمایند: علم حقیقی در دست مخلصین عالم است. عزیز دلم! یکی از ثمرات اخلاص این است: اگر مخلص شدید، به معنای حقیقی عالم هم میشوید.
همانطور که عرض کردیم اصلاً حضرت حقّ میخواهد بندگانش عالم شوند، چون ما خلیفه الله و به عنوان اشرف مخلوقات هستیم، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة»[۸].
لذا در مورد همه بشر فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم»[۹]. یک معنای «فی أَحْسَنِ تَقْویم» این است: نازله آنچه که از صفات و اسماء حضرت حقّ است(نه حقیقت الاسماء و الصفات) در بشر قرار داده شده است، منتها بشر با توجّه وسع وجودی خود و این که تا چه حدّی بر روی خود کار کرده است، «وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ»[۱۰] میتواند از این اسماء و صفات بهره ببرد. یکی از اسماء و صفات حضرت حقّ هم همین علیم و حکیم بودن است، «اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»[۱۱].
منتها به نظر میرسد هنوز که هنوز است جز عدّه معدودی مخلصین عالم؛ عالم به معنای حقیقی آنگونه که حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) بیان میفرمایند، نداریم. سایر موارد شبهعلم و سواد است که بارها عرض کردم خواندن همان سیاهیهاست و علمی نیست که ضرر نداشته باشد؛ چون اصلاً خاصیّت علم باید همین باشد که دفعکننده شرّ است، «ادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ».
پس دفعکننده شرّ بودن، خاصیّت علم بما هو علم است و علم اینگونه نیست که یک شرّ دیگری را به همراه خود بیاورد. پس نمیتوان گفت: اگر مطلبی شرّ یا شرهایی را دفع کرد، ولی با خودش یک شرّ جدیدی آورد که ناشناخته است و بشر بعدها متوجّه آن میشود؛ علم است. مثلاً مگر بشر از اوّل میدانست که صنعت آلودگی به همراه دارد؟! پس علم حقیقی همان است که حضرت میفرمایند.
مخلصِ عالِم
حال، این علم حقیقی که میفرمایند حضور علم در تو باشد تا به واسطه آن شرّ را دفع کنی، چگونه به وجود میآید؟ «بِخَالِصِ الْعَمَلِ» عمل خالص؛ یعنی اگر تو برای خدا کار کردی، علم حقیقی هم میآید.
بحثشذراتالمعارف آیت الله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) غوغایی است - که این مطلب را یکی از عرفای عظیمالشّأن و اولیاء خدا هم که امروز با عدّهای از آقایان روحانی محضر ایشان بودیم، تصریح کردند - الآن آقازاده ایشان، آیتالله آشیخ نصرالله شاهآبادی در قید حیات هستند، خود ایشان بیان فرمودند: در زمانی که نجف بودم، خوابی دیدم، رفتم به امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که آن موقع در نجف بودند، گفتم: آقا! خوابی دیدم میخواهم تعبیر کنید، آقا وقتی خواب را شنیدند، فرمودند: به شرطی تعبیر آن را میگویم که تا من زنده هستم، در جایی نگویی، من هم قبول کردم.
امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به ایشان فرموده بودند: پدر شما به من گفتند که تو انقلاب میکنی و پیروز و چنین و چنان میشوی.
یعنی آن مرد عظیمالشّأن، آن عارف بالله همه اینها را جلوتر برای امام راحل(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان کرده بودند. لذا امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بین همه اساتیدی که داشتند، برای ایشان احترام عجیبی قائل بودند و وقتی به اسم ایشان میرسیدند؛ احترام کرده و میگفتند: آیتالله شاهآبادی «روحی فداه».
ایشان یک مرد الهی با علم بودند، چون مخلص بودند. اگر بر روی مطالبی که ایشان دارند، مانند همین شذرات کار شده بود، غوغا میشد. ایشان بسیار زیبا مسائل را تبیین کردهاند، برای این که علم حقیقی داشتند و به علم الله متّصل بودند.
ما قائل به این هستیم که تنها مخلصین عالم، علم دارند و برای همین، همیشه فقط و فقط خدا را مدّنظر میگیرند و این خصوصیّت مخلصین عالم است.
عالِم حقیقی و منیّت!
وجود مقدّس باقرالعلوم(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «ادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ حَاضِرَ الشَّرِّ بِحَاضِرِ الْعِلْمِ وَ اسْتَعْمِلْ حَاضِرَ الْعِلْمِ بِخَالِصِ الْعَمَلِ» اگر میخواهی علم را که دفعکننده شرّ است، نه علمی که خودش شرّ میآورد؛ داشته باشی، باید عملت خالص باشد؛ یعنی بندگان خالص پروردگار عالم، عالِم میشوند.
پس بیهوده نیست که طبق روایت شریفی که در جلسات گذشته خواندیم، حضرت حقّ اخلاص را به عنوان سرّ قرار داده و به همه کس نداده است. چون آن کسی که جدّی خالصِ خالص شد، عالِم میشود و این عالم چون خالص است، منیّتی ندارد.
پس معلوم است که در علم حقیقی منیّتی نیست - این را به ذهنتان بسپارید - و علمای حقیقی هیچگاه انانیّت ندارند، چون عالم حقیقی خالص و مخلص است و طبیعی است میداند هرچه که هست من ناحیه الله تبارک وتعالی است. پس عالم حقیقی ولو به لحظهای خود را نمیگیرد؛ چون اگر آنگونه شود، معلوم است که اصلاً عالم نیست، چون خالص نیست. وقتی خالص نبود، به او علم نمیدهند و این قاعدهای است که حضرت باقرالعلوم(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند.
اتّصال علم مخلصین عالم
اصلاً اینها به علم الهی متصّل هستند و به همین دلیل هیچگاه ولو به لحظهای خود را به عنوان عالِم نمیبینند و دیگر انقطاع علمی هم ندارند.
بعضی از چیزهاست که انسان نمیتواند بیان کند، امّا والله قسم من به چشم خود دیدهام کسانی را که همینگونه بودند، همین که لب میگشودند و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» میگفتند، میدیدی غوغایی میشود و کأنّ اینها سالهای سال در این باب از علم استخوان ترکاندند و بالجد من الفحول بودند. چرا اینگونه بودند؟
عزیزم! دلیل این است: اخلاص. به خصوص شما جوانهای عزیز! دختران و پسران عزیزم! در این ورود دقّت کنید که آغاز راه برای شما هست. اگر مخلص شدید، جدّی عالم میشوید.
مگر میشود این مطالبی که در شذراتالمعارف، رشحاتالمعارف و یا کتب دیگر آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان شده که اصلاً بعضی هنوز در شرح آن ماندند، متعلًق به خود آیتالله العظمی شاهآبادی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) باشد؟! هیهات!
یعنی چه؟! یعنی برای خودش نیست؟! خودش ننوشته؟! چرا، امّا اینها مال خودش نیست. اینها اتّصال به علم خدا و اتّصال به علم معصومین است که خود این اولیاء هم قائل به این هستند.
عزیز دلم! بندگان خالص خدا، عالم میشوند و آنوقت علم بما هو علم را بیان میکنند که در آن مفسده نیست.
چقدر بشر به دنبال این است که بیماری مهلک ایدز را درمان کند؟ راهش فقط و فقط آب است که بعضی تازه امروز متوجّه شدند امّا ما از زبان آن بزرگواری که خیلی سالهای پیش فرموده بودند، عرض کرده بودیم که امروز تازه فهمیدند. آنها از کجا میدانستند؟ آن عالمان ….
مثلاً آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) وقتی بیسیمهایی را که مال کلانتریها بود، دیده بودند، گفته بودند: اینها چیزی نیست، وسیلهای کوچکتر از این میآید که دیگر همه دارند. یکی از اطرافیان ایشان نفهمیده بود منظور ایشان موبایل است و گفته بود: آقا اجازه نمیدهند. آن بندهخدا پیش خودش تصوّر کرده بود که آقا بندهخدا چقدر ساده است، فکر کرده به همه از اینها میدهند، اینها مال پلیس است. امّا این علماء از کجا میدانند؟!
آن عالم بزرگوار ما، علّامه حسنزاده آملی(حفظه اللّه تعالی) در زمان طاغوت و اوایل انقلاب - ایشان بعد از آن دیگر این کار را تعطیل کردند - در مورد پایاننامههای بعضی از دانشجوها که در مورد هندسه یا پزشکی و … بود، کمکشان میکرد. اینها از کجا این علم را داشتند؟ از خلوص خود.
برای همین هم هست که همانطور که اشاره کردیم مخلصین عالم، بصیر هم هستند. لذا دیدید بعضیها در فتنه چپ کردند امّا امثال این مرد الهی و عظیمالشّأن حتّی از قبل چطور نسبت به امامالمسلمین حرف زدند.
اینها از کجا این علمها را دارند؟ اخلاص. و إلّا هر کدام از علمهایی که این بزرگواران دارند، سالهای سال تلمّذ میطلبد. البته نمیخواهم بگویم تلمّذ نکردند، آنها تلمّذ کردهاند و نکته مهمّی که باید به شما بگویم این است که هیچ چیزی به وجود نمیآید إلّا به شاگردی، منتها از لسان چه کسی و این که چه کسی استادت باشد، خیلی مهم است.
حضرت مفید(ره)؛ مجسمه اخلاص
شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) چطور سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) درست کرد؟ چطور سیّد رضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) درست کرد؟ چطور شیخ طوسی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) درست کرد؟ ایشان چطور آن فحول، آن بزرگان و آن مردان الهی را درست کردند؟ چون میدانید خود ایشان مرکز تزکیه بودند.
این را بارها به مناسبتها عرض کردیم امّا تذکار آن بد نیست، خیلی زیباست. هرچه انسان دائم این مطالب را تکرار کند، نشاطآور است، «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ»[۱۲] و برای ما نفع دارد. سیّد رضی و سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) سالها در محضر شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) بودند. مگر میشود آقا آنها را ندیده باشند؟! اصلاً قابل تصوّر نیست.
یک تاجر بغدادی نذر میکند که اگر فلان بار او به خوبی رفت و به خوبی آمد، نذوراتی برای شیخ و طلّاب داشته باشد. محضر مبارک حضرت شیخنا الأعظم[۱۳](روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) شانههایی میآورد که به طلّاب بدهند. آقا به تمام طلّاب به جز به این دو سیّد بزرگوار سیّد مرتضی و سیّد رضی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف) شانه میدهد.
فردا والده مکرّمهشان[۱۴] میآید. میگوید: این فرزندان من چه خطایی کردند که به آنها شانه ندادید؟ میفرمایند: مگر اینها محاسن دارند؟! مادر متعجّب میشود و میگوید: شیخ! چه میگویی؟! ایشان میفرمایند: من بار اوّل که دیدم جمال آنها زیباست، دیگر به آنها نگاه نکردم.
این بزرگان چه کسانی هستند، این اعاظم چه کسانی هستند؟ برای همین است همه علوم به ید شیخنا الأعظم(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) است. برای همین است بزرگان ما در خفا - بعضی چیزها را نمیشود بیان کرد - گفتند خضر که معلمالأنبیاء است، - معلمالأنبیاء، شوخی نیست - در محضر ایشان چنین و چنان است.
اینها چه کردند؟ تزکیه. مگر تزکیه چه میکند و انسان را تا کجا میبرد؟ «وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» علم و حکمت به اینها میدهد.
دلیل چیست؟ اخلاص که همین مطلب را سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت عظمی راجع به استاد عظیمالشّأنشان بیان میفرمایند. میفرمایند: ایشان تصویر و مجسّمه اخلاص بودند.
مخلصین؛ بیداران عالَم
حضرت در ادامه روایت میفرمایند: «وَ تَحَرَّزْ فِی خَالِصِ الْعَمَلِ مِنْ عَظِیمِ الْغَفْلَةِ بِشِدَّةِ التَّیقُّظِ». اللهاکبر! امّا عزیزم! دوری کن از غفلت به واسطه خلوص عمل. چرا؟ برای این که بیدار و هشیار باشی. مخلصین عالم غافل نیستند. مدام میترسند و دائم در اضطراب هستند.
اتّفاقاً آن که عملش خالصتر است، هم وحشت و اضطرابش و هم بیداری و هشیاریاش بیشتر است - اصلاً این شرط اخلاص است، این شروط را به ذهن خود بسپارید - امّا آن که خلوص عمل ندارد، با یک عمل پیش پا افتاده فکر میکند چه خبر است؟! خیلی هم به خودش غرّه میرود که ما دیگر چنین و چنان شدیم امّا مخلصین دائم هشیار و بیدار هستند که نکند یک لحظه این ابلیس ملعون، شیاطین جنّ و انس و مهمتر از همه أعدی عدوّ، آن نفس امّاره، بیچارهشان کند.
لذا اینها با این خلوص عمل در یک مطلب بسیار دقیق هستند و آن این است که شدیداً هشیار هستند «بِشِدَّةِ التَّیقُّظِ».
من گریههای نیمهشب بعضی از این اعاظم مثل آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را شنیدهام و توفیقی هم داشتم که در محضر آن ابوالعرفا، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) باشم و شدّت رعشه در بدنشان را دیدم. شاید ما بگوییم: ایشان با آن محاسن سفید که بالای صد سال سن داشتند، دیگر چه میخواستند؟! آنها که دیگر راه را رفته بودند! آنها که دیگر پاکها درست کرده بودند امّا خودشان اینطور فکر نمیکنند که بگویند: کار ما دیگر تمام شد، بلکه وحشت، ناله، گریه و مراقبهشان بیشتر است. چون آنها حقیقتاً بیدارتر از عالم و آدم هستند.
منِ غافل تا یک عمل انجام میدهم، تازه از خدا هم طلبکار هستم و میگویم: مگر تو بهتر از من هم در عالم داری؟! تازه اگر رویم بشود میگویم: بیا جایمان را عوض کنیم، من خدا بشوم، تو بندهام شو!!! تا دو تا عمل انجام میدهم که آن هم پر از نقص و به قول ما طلبهها پر از إنقلت است؛ ادّعا میکنم و فکر میکنم خبری شده است.
امّا آنها یک عمر تلاش، یک عمر اتّصال به علم الهی، یک عمر اخلاص و … داشتند امّا بیشتر از ما در ترس و اضطراب هستند. من دیدهام، هرچه بیشتر از عمرشان میگذرد، هرچه بیشتر نزدیک میشوند به زمانی که میدانند دارند میروند، بیشتر مضطرب، نالان، گریان، مراقب، بیدار و هشیارند. مدام مواظب هستند که این شیطان ملعون یا این نفس، از کدام سمت میخواهد به من حمله کند.
آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به ضعف جسمانی مبتلا بودند، یکی از آقایان، از سرداران بزرگ سپاه ایشان را دعوت کرده بودند و در دو وعده غذای گوشتی برای ایشان آورده بودند، بار دوم ایشان گفته بودند: مگر من حیوان درّندهام که دائم گوشت بخورم، میخواهی من را قسیالقلب کنی؟!
لذا اینها حتّی در خوراک هم مواظبت دارند. چنان اشک میریزند و ناله میکنند و یک طوری به هق هق میافتند و فغان میکنند که انگار تمام عمرشان را به گناه سپری کردند. چون مخلصین عالم میترسند، مراقبه میکنند و شدیداً بیدارند(همان چیزی که باقرالعلوم(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند و ما نمیفهمیم).
راه جلب هوشیاری
خوف آنها هم به خاطر همین است که دائم بیدار باشند و چون بیشتر متوجّه میشوند، هوشیاری و خوفشان بیشتر است. حالا سؤال این است که من جلب هوشیاری شدید را به چه وسیلهای به دست بیاورم؟ - توجّه کنید، حضرت باقر العلوم(علیه الصّلوة و السّلام) دارند میفرمایند، این فرمایش فلان عارف و فلان عالم نیست. گرچه بارها عرض کردیم علمای ما(دور از ساحت قدس این اعزّه روحانی نه هر عمامه به سری مثل من، بلکه عالم!) هم عالم به معنای حقیقی هستند -
حضرت میفرماید: «وَ اسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّیَقُّظِ بِصِدْقِ الْخَوْفِِ» وقتی انسان میتواند این هوشیاری شدید و این بیداری همیشگی را جلب کند که خوف حقیقی در درون داشته باشد.
والله قسم ما در باغی با بعضی از این آقایان همراه آقاجان، آیتالله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بودیم، یک مطلبی پیش میآمد که ایشان یک لبخندی زدند، یک لحظه بعد دیدم - چون من به رفتار آقا خیلی دقیق میشدم - از گوشه چشم مبارکشان اشک میآمد و معلوم بود که از درون دارند میسوزند امّا خودشان را کنترل میکردند.
زمان فرح و شادی حقیقی عرفا
گویی اینها در این دنیا شادی و فرح ندارند. چه موقعی فرح و شادی برای اینها است؟ آن موقعی که بدانند با دین کامل رفتند.
آن موقعی که پیامبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) دارند خطبه شعبانیّه را میخوانند و میفرمایند: «یاَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»[۱۵]، مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: بهترین مطلب در این ماه چیست؟ حضرت میفرمایند: دوری از گناه. بعد پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: امّا تو در این ماه ضربت میخوری و به شهادت میرسی.
به نظر شما مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) چه واکنشی نشان میدهند و چه میفرمایند؟
مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند: آن موقعی که دارم میروم، دینم سالم است یا خیر؟ گرچه امیرالمؤمنین است امّا باز هم نگران است. ما نمیفهمیم و درک نمیکنیم آن نگرانی حضرت یعنی چه. ما نمیفهمیم یعنی چه که عرفا، فرح حقیقی را آن موقعی میدانند که دیگر از اینجا بروند.
هرکه از پل بگذرد خندان بود / زیر پل جایگه رندان بود
اینها وقتی بدانند از پل گذشتند، آن موقع تازه فرح و خندههای آنها شروع میشود و خنده آنها موقعی است که از این پل بگذرند و بدانند دینشان را سالم از این دنیا بردهاند.
برای همین اگر غیر از حضرت بیان میکردند، بعضیها متّهم میکردند که شما مدام میگویید انسان باید خوف داشته باشد ولی این دیگر فرمایش معصوم است که میفرمایند: اگر کسی خوف راستین و حقیقی «بِصِدْقِ الْخَوْفِ» داشت، آنوقت است که عامل میشود برای آن که هوشیاری دائم و بیداری همیشگی داشته باشد.
کار برای خدا و علم
لذا اگر خواستی مخلصین عالم را بشناسی، بدان که خصوصیّت مخلصین عالم این است که آنها عالِم حقیقی هستند.
بروید در احوالات شیخ بزرگوار، شیخالعجائب، حضرت شیخ بهاء(اعلی اللّه مقامه الشّریف) مطالعه کنید، ببینید ایشان چگونه علوم را به دست آوردند و حالات معنویاشان را هم ببینید. ایشان در آن زمان علم هندسه را به خوبی میدانستند و مسجد شیخ لطفالله و … را ساختند. البته آنها با این هدف که این علوم را به دست بیاورند، کاری نکردند، بلکه فقط برای خدا کار کردند و این علوم اصلاً خودبهخود برای آنها آمد.
پس اگر من بخواهم بگویم از فردا میخواهم این کار را انجام دهم که علم به دست بیاورم، معلوم است نفهمیدم اخلاص یعنی چه. اخلاص یعنی این که فقط برای خدا کار کنیم. مخلصین عالم میگویند: خدایا! من میخواهم بنده تو باشم، چه بدهی، چه ندهی، فقط من را به بندگی خودت بپذیر.
معلوم است دیگر او هم که کریم و اکرمالاکرمین است، به آنها عنایت میکند. وقتی ما به حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) میگوییم: «وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ»[۱۶]، مسلّماً او که خالق اینها است خودش اکرمالاکرمین است. لذا خودش بلد است و به هرکسی به هر مناسبتی میدهد.
لذا مقدّمه این اخلاص، همان تزکیه است که گفتیم مخلصین عالم در مقام تزکیه برترین هستند. شما این بزرگان ما مانند ملّای نراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را نگاه کنید. إنشاءلله عرض خواهیم کرد که وقتی به نجف و محضر آن بزرگوار رفتند، تحویلش نگرفتند امّا باز هم رفتند. اینها دنبال منیّت نیستند و أنانیّت ندارند چون فقط خدا را مدّنظر دارند و فقط عبد و بنده هستند. کسی که بنده شد دیگر چیزی جز خدا نمیبیند.
راه نجات
این نسخهای را که خصّیصین حضرت حقّ، مردان خدا، مردان الهی دادند، یادتان نرود. هر شب با آقاجان حرف بزنید. حتّی اگر یک دقیقه یا دو دقیقه شده، منتها به مرور زیادتر کنید. عرض کردیم در خلوت، موقع خواب، هرشب با آقا جان حرف بزن. ببین چه میبینی. ببین چه برکاتی دارد. مگر میشود انسان خودش را به سمت حصن حصین، به سمت مولا، به سمت آقاجان ببرد و آقاجان عنایت نکند؟!! آنها کریمند، کریمتر از آن چیزهایی هستند که من و تو تصوّر میکنیم. لذا تمسّک و توسّل به آن حضرت راه نجات است.
«السّلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزّمان»
خدایا! ما را از بندگان خالص خودت قرار بده.
خدایا! توفیق درک این مقام و توفیق چشیدن حقیقی بندگی را به ما مرحمت بفرما - ما هنوز بندگی را نچشیدیم، اگر توفیق پیدا کنیم … -
خدایا! به ساحت قدس آقایمان آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وا مگذار.
پینوشتها:
[۱] زمر / ۹
[۲] مجادله / ۱۱
[۳] بحارالأنوار، ج: ۱، ص: ۱۷۷، باب: ۱
[۴] نهجالفصاحه، ص: ۳۲۷
[۵] بحارالأنوار، ج: ۷۵، ص: ۱۶۳، باب: ۲۲
[۶] بقره / ۲۱۶
[۷] روم / ۴۱
[۸] بقره / ۳۰
[۹] تین / ۴
[۱۰] آل عمران / ۱۶۴
[۱۱] نساء / ۲۶
[۱۲] ذاریات / ۵۵
[۱۳] آن کسی که وجود مقدّس آقایمان به ایشان فرمودند: اخالسّدید(برادر جدانشدنی). بهبه! امام، آن هم چه کسی؟! خلّص همه انبیاء، خلّص همه معصومین، آن آقاجانمان به کسی اینگونه خطاب کنند.
[۱۴] همان والده مکرّمهای که وقتی میخواست این دو فرزند خود را محضر آقا به عنوان شاگرد ببرد، خود آقا شب خواب دیدند که بیبی دو عالم، دست سیّدان شباب اهل الجنّه، آن امامان همام، آن دو بزرگوار، الحسن و الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیهما) را گرفته، نزد ایشان آورده و میگویند: به این دو فقه بیاموز. آقا از خواب بیدار شدند، تعجّب کردند. یعنی چه؟! این چه خوابی است دیدم؟! حضرتش فکر کردند که این خواب، خواب بیهودهای است. مگر میشود؟! این چه بیادبیای است؟! من شاگردِ شاگردِ شاگردانِ شاگردان این دو امام نمیشوم. این چه خوابی است که دیدم؟!
صبح زود در میزنند، میبینند همان چیزی که در خواب دیده بود، عین آن جمله(به این دو فقه یاد بده) را مادر این سیّدین نیّرین بیان میفرمایند.
[۱۵] امالی الصدوق، ص: ۹۲
[۱۶] مفاتیح الجنان- فرازی از زیارت جامعه کبیره
شناسه خبر:
۷۸۱۸۴
پیشبینی پیروزی انقلاب توسط شاهآبادی
آیتالله قرهی گفت: فرزند آیتالله العظمی شاهآبادی خوابی دید که وقتی تعبیر آن را از امام خمینی(ره) پرسید، امام با شرط این که تعبیر آن خواب تا زمان حیاتشان جایی نقل نشود، فرمود: پدر شما به من گفتند که تو انقلاب میکنی و پیروز میشوی!
۰