مهمان شب گذشته خندوانه، هادی حجازیفر بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان بود.
این بازیگر در ابتدای گفتگو، در پاسخ به چگونگی انتخابش برای بازی در نقش حاج احمد متوسلیان گفت: من خیلی اتفاقی برای ایفای این نقش انتخاب شدم. سالها پیش در سال ۸۳ فیلم «مزرعه پدری» را بازی کرده بودم. آن روزها دانشجو بودم و آنقدر مرحوم ملاقلی پور بد اخلاق بود (خنده) که با خودم گفتم دیگر بازی نمیکنم و گرایش خود را از بازیگری به کارگردانی تغییر دادم. خیلی موقعیتها برای بازیگری برایم پیش آمد؛ اما مقاومت عجیب و غریبی داشتم.
وی ادامه داد: بیشتر در کارگردانی برنامه های تلویزیون و تئاتر فعال بودم؛ تا اینکه ابراهیم امینی که اتفاقا هم دانشگاهی هم بودیم، خیلی اتفاقی با من برای بازی در نقش احمد متوسلیان تماس گرفت. زمانی که برای تست رفتم، فهمیدم از تمام مردم شهر تست گرفته بودند و من آخرین نفر بودم. وقتی حسین مهدویان من را دید گفت خودش است و ده روز بعد فیلمبرداری شروع شد.
بازیگر «ایستاده در غبار» در خصوص گریم سنگین خود در این فیلم عنوان کرد: با توجه به اینکه احمد متوسلیان روی زمین صاف راه نرفته بود و مدام در کوه و مسیرهای صعب العبور فعالیت کرده، نیاز به گریمی بود که در آن شرایط با دوام باشد. البته همزمان من هم ریش داشتم و هم گریم میشدم؛ ولی در کل شهرام خلج از اول من را ساخت.
حجازی فر درباره حال و هوای کودکی خود و زندگی در شهر خوی اظهار کرد: من تا ۲۲ سالگی در خوی بودم و بعد برای دانشگاه به تهران آمدم. شیطنتهای بسیاری در کودکی داشتم؛ مثل بالا رفتن از درخت. بعضی وقت ها هم که مادرم لواشک درست میکرد، من میرفتم خلاقیت به خرج می دادم و دور سینی را با انگشت تمیز میکردم.
وی افزود: من به خوی می گویم پایتخت زمستانی خدا؛ چرا که در زمستان این شهر بسیار زیباست. البته در اواخر تیرماه از ۲۰ کیلومتری شهر خوی تا مرکز تا چشم کار میکند، گل آفتابگردان است و آن زمان هم بسیار دیدنی است. ابرهایی که من در خوی دیدم تا به حال جایی ندیده ام.
حجازی فر با اشاره به خاطرات خوب دوران دانشجویی خود در کوی دانشگاه بیان کرد: خوابگاه ما در انتهای امیرآباد پدیدهای برای خودش بود. ما معمولا اجرا داشتیم و بیشتر شب ها بیدار بودیم و بعد از اجرا میخوابیدیم. یک شب از خواب بیدار شدم و نمیدانستم چند ساعت است خوابیدم؛ به شدت گرسنه بودم و فقط یک تخم مرغ داشتم. آن را برداشتم و رفتم اتاق به اتاق دنبال ظرف تمیز گشتم. آخر سر یک ماهیتابه پیدا کردم؛ یکی از دوستانم که تازه فارغ از عشق شده بود، با من شوخی کرد و من که اصلاً جنبه شوخی نداشتم، بهم برخورد. خواستم او را بترسانم و مثلا ماهیتابه را سمت او پرت کنم؛ اما یهو دیدم که فقط دسته ماهیتابه مانده و خودش پرت شد توی صورت دوستم.
بازیگر به وقت شام درباره دلایل پر کاربودن خود در یک سال اخیر گفت: نمی دانم؛ شاید شجاعت ریسک کردن و معرفی چهرههای جدید کم شده و به نوعی بچههای با استعداد ما از بین میروند. به هر حال، من خیلی به اینکه کارنامه ام پر بار و هدفمند باشد، فکر نمیکنم. من کار کمدی را تجربه کردم. حتی نقش کوتاه هم بازی کردم؛ خیلیها به من گفتند نقش کوتاه بازی نکن؛ اما من ترسی ندارم چون در نهایت میخواهم فیلم خودم را بسازم. اگر همه چیز به خوبی پیش برود، اولین فیلمم را امسال میسازم و آن را به جشنواره می رسانم. فیلمنامه از خودم است و هنوز درباره بازیگران به نتیجه قطعی نرسیده ام.
در ادامه برنامه جناب خان به گروه اضافه شد و شادی برنامه را به مردم خوی تقدیم کرد. حجازی فر درباره خصلتهای خوب خود گفت: تحت هیچ شرایطی ناامید نمیشوم؛ آدمهای ناامید را دوست ندارم و مهربانی حالم را خوب میکند.
جناب خان از حجازی فر درباره فال اتوبان پرسید و این بازیگر گفت: خوابگاه ما نزدیک اتوبان چمران و همت بود؛ بچهها به من میگفتند فال بگیریم و من از آنها میخواستم نیت کنند و عددی را بگویند. بعد مثلاً می گفتند ۳۲؛ من هم ۳۲ ماشینی را که از کنار چراغ برق رد میشد میشمردم و آینده کاری و شرایط مالی آنها را از روی مدل ماشین مشخص میکردم (خنده)
در بخشی از برنامه جناب خان و رامبد جوان و حجازی فر با هم شعری از شهریار را به زبان آذری خواندند. همچنین به خاطر فوتبالی بودن حجازی فر، جناب خان چند کیلو تخمه به او هدیه داد. جناب خان در ادامه به وجه اشتراک خود و حجازی فر اشاره کرد و گفت: کسی که من دوستش دارم اسمش احلام است و کسی که هادی با او ازدواج کرده، سرکار خانم الهام محمودی است؛ چقدر ما به هم نزدیک و شبیه هستیم.
در پایان برنامه حجازی فر گفت: قول می دهم تا سقف ۲۰ میلیون تومان به آزادی زندانیان اختصاص دهم.