داستان یک عکس که در همین صفحه هم منتشر میشود، از همین موارد است. چند روز پایانی هفته گذشته، یک عکس قدیمی دوباره در صفحات مجازی به اشتراک گذاشته شد. عکسی که هم خودش حرف و حدیثهای زیادی داشت و هم هرکسی آن را دید یا غیظ کرد و چیزی گفت یا نه سعی در استدلال برای آن داشت.
عکس چیز عجیبوغربیی نیست. داستان دو گونه آدم است. آدمهایی که ممکن است این تصور را داشته باشند، میتوانند هر نوع لباس را در هر شرایط بپوشند و اتفاق اینطور بودن را هم دوست دارند. این سوال که آیا چنین ذهنیتی خوب است یا بد، جای خود اما جالب اینجاست در مواجهه با چنین عکسی، دوقطبی سیاسی هم شکل گرفت.
دوقطبی مد است
کشور ما البته کشور دوقطبیهاست. و اما درحوزه فرهنگ! جایی که همین عکس یک دوقطبی سیاسی فرهنگی ایجاد کرد. در فضای مجازی، ملت دو بخش شدند. یکی موافق پوشش نامآشنایان وطنی (همانها که عموم به آنها سلبریتی میگویند) و دیگری موافق پوشش نامآشنایان ینگه دنیا!
نظرها، متفاوت است
دوقطبی که ایجاد بشود، البته احساس بر نظرات چیره خواهد شد. همین میشود که گاه فضای مجازی را فحاشی پرمیکند و دو طیف حرفهایی را با استراتژی «موشک جواب موشک» و مهمتر از همه «جنگ جنگ تا پیروزی»! میزنند و تا آخر هم ادامه میدهند! در این فقره بهخصوص، سه نظر وجود داشت؛ یکی طرفداران نامآشنایان داخلی با این استدلال که «هر آدم آزاد است آن چیزی که دوست دارد و با آن راحت است را بپوشد و هیچ ایرادی هم ندارد با این لباسها در منظر و مرعا حاضر شود» گروه دیگر مخالفان این نوع پوشش هستند که سرجمع نظراتشان این است «وقار را باید از همین برد پیت و استالونه و کلونی، کروز و دیکاپریو بیاموزیم. اینها احتمالا سواد کافی دارند و چون این سواد به آنها آگاهی میدهد، توان تشخیص هم خواهند داشت و…» البته سعی این شده که وقتی آتشبار دو طرف کار میکند، خودمان را کنار بکشیم، چون «لیچار»های بارشده، عجیب وزن سنگینی دارند. اما پایان کار هم همیشه در بحث آدمهای مستقل یا منطقی هم هستند که سعی در استدلال ماجرا دارند، آنها هم میگویند: اینها گناه ندارند، این جامعه است که آنها را به سمت خواستههای خود میبرد. جامعه دوست دارد چیزهای عجیبوغریب ببیند و اینها هم نیاز جامعه را برآورده میکنند.