شاید برای شما هم جالب باشد که با شخصیتهای مهم سریالهای زنانه که در چند سال اخیر ساخته شد آشنا شوید، این مطلب جذاب را که در آن به معرفی سریالهای زنانه میپردازیم از دست ندهید.
زنان؛ این بخش از هر جامعه که توجه به آنها در سیاستهای کلان میتواند نشانی از توسعه یافتگی باشد. حالا سال هاست زنان در ایران هم حسابی مورد توجه هستند. از آن روزگاری که آرام آرام و بی جنجال بیش از نیمی از صندلیهای دانشگاهها را از آن خود کردند تا پس از آن و سالهای جدید که حضور در بالاترین ردههای مدیریتی برای شان هدف شده و در این راه میجنگند.
شاید همین تغییر جامعه باعث شده تا در سالهای اخیر محصولات تصویری کشور هم تفاوتی آشکار پیدا کند. محصولاتی که پیش از این زنان را موجوداتی تاثیرپذیر و اکثر ضعیف نشان میدادند حالا قصههای شان را روی محور زنان میبندند و نقش اصلی شان زنانی مقتدر هستند که دیگر نه در پستو که در رأس هر کاری هستند. زنی که حالا دیگر از دست مرد قصه یک چشمش اشک و یک چشمش خون نیست، بلکه برعکس؛ حتی ممکن است آنقدر پیش رفته باشد که قهرمان مشت زنی باشد و از همسرش به عنوان حریف تمرینی و کیسه بوکس استفاده کند. حالا چند سالی است سریالها نام زنانه دارند و زنانهتر پیش میروند.
شهرزاد؛ پیش رو در دهه سی
حسن فتحی که در دهههای پیش هم در «شب دهم» و «میوه ممنوعه» نقش زنان را چه در نقش یک بانوی قجری عاشق پیشه و چه در نقش دختر جوانی که دل و دین از پیرمردی زاهد میبرد، پررنگ نشان داده بود در دهه ۹۰ با رویکردی جدید به آنها نگاه کرد. زنان «شهرزاد» چهرههای قدرتمند قصه را تشکیل میدهند و در شکل گیری بیشتر اتفاقات آن نقش موثری دارند.
شهرزاد کاراکتر اصلی این سریال دختری است که در دهه ۳۰ پزشکی میخواند، وارد مسائل مربوط به حقوق زنان میشود و سخنرانیهایی در این موضوع دارد. صلابت او در برخورد با بدمن قصه، قباد دیوانسالار آنقدر است که بعضی میگویند زنان قصه فتحی نه تنها از زنان دهه سی بلکه از زنان دهههای بعدتر هم پیش روتر هستند و حتی این را ایراد قصه میدانند. اگرچه در همین قصه هم زنانی مثل حمیرا یا اکرم داریم که ضعیف نشان داده شده اند، اما شهرزاد در نقش یک سوپرمن ظاهر شده و به داد آنها هم میرسد.
گلشیفته؛ مرد یا کیسه بوکس؟!
عقبتر بودن خط قرمزهای شبکه نمایش خانگی شاید ویژگی باشد که کارگردانها را برای کار در این مدیوم و ورود به مسائلی که سالها در تلویزیون خط قرمز بوده راغبتر کرده باشد. بعد از موفقیت «شهرزاد»، اقبال به ساخت سریال در این مدیوم بیشتر شد و سریالهای دیگری هم ساخته شدند. «گلشیفته» یکی از این سریال هاست که تاکنون چهار قسمت از آن پخش شده است. سریالی با نام زنانه و با محوریت زنان. دختری که رتبه اول کنکور را کسب میکند، اما پدر سنتی اش راضی نمیشود به تنهایی راهی تهرانش کند تار شته مورد علاقه اش را دنبال کند؛
رئیس دانشگاهی که دختر قرار است در آن درس بخواند زنی است که معتقد است پس از سالها به حقش یعنی بودن در سطوح بالای کاری اش رسیده است. سوی دیگر ماجرا هم استاد زنی روایت میشود که قهرمان مشت زنی است و از همسرش در خانه به عنوان حریف تمرینی استفاده میکند. این زنان در برخورد با مردان قصه هرکدام چالشهایی دارند که در «گلشیفته» به خوبی به تصویر کشیده شده است.
آنام؛ وقتی کیمیا مادر میشود!
جواد افشار پس از «کیمیا» به سراغ ساخت سریال زنانه دیگری رفت. «آنام» که نقش اصلی آن را زنی کارخانه دار بازی میکند که پس از سالها متوجه دروغ بزرگ همسرش میشود و میفهمد فرزندی که زمان تولدش به او گفتند از دست رفته، زنده است و در خانواده دیگری بزرگ شده و قد کشیده.
زنهای سریال «آنام» هر کدام مشغولیتهای خاص خود را دارند. مادری که میخواهد بعد از سی سال برای دخترش مادری کند و از سوی دیگر باید حواسش به کارخانه در آستانه ورشکستگی اش هم باشد؛ دختری که در آستانه مادر شدن است و همزمان نویسنده قصهای است که کارگرش (در حقیقت) مادرش برایش تعریف میکند. دختر جوانی که در آستانه ازدواج است و پزشک زنی که حالا این شک در دلش لانه کرده که نکند همسرش با کارگر خانه دخترش (مارال) رابطه پنهانی دارد. در این میان، البته که نقش مردان قصه هم کمرنگ نیست و در به وجود آوردن چالش برای زنان حسابی قدرتمند عمل میکنند، اما این زنان هستند که قصه را پیش میبرند.
هیات مدیره؛ آشفته بازار
مازیار میری با ساخت «هیات مدیره» مرزهای نمادسازی در سریال را یک تنه جابجا کرده است. ساختمان آشفتهای که میتواند نمادی از یک کشور با همه مشکلاتش باشد. همسایههایی که از هیچ کوششی برای سوءاستفاده از یکدیگر فروگذار نمیکنند و میتوانند نمادی از مردم یک کشور باشند، مدیرانی که در اولین فرصت مال همسایهها را بالا کشیدند و فرار را بر قرار ترجیح داده اند، که البته مثالهایی از آنها در جامعه کم نداریم و خانوادههایی که تمام تلاش شان را برای فرار از آن مجتمع انجام میدهند و به جای حل مشکلات ترجیح میدهند به جای دیگری بروند.
در این میان خانوادهای از راه میرسند که زن خانواده مدیریت ساختمان را بر عهده میگیرد و تمام مشکلات را حل میکند و به مجتمع آپارتمانی سامان میبخشد. برای این مورد البته هنوز در جامعه میتوان مصداق روشنی پیدا کرد و این همان حقی است که فعالان حقوق زنان سال هاست به دنبال آن هستند؛ حق حضور زنان در سطوح بالای مدیریتی و اجرایی کشور که در سالهای اخیر تنها با حضور یکی دو زن به عنوان معاون در کابینه دولتها از سر وا شده است.
کیمیا؛ قهرمانی بی عیب
به نظر میرسد در سالهای اخیر یکی از سریالهایی که نقش زنان در آن کمی روشنتر یا بهتر بگوییم روتر از بقیه بود، «کیمیا» به کارگردانی جواد افشار بود. کیمیا به عنوان قهرمان اصلی قصه که بار اصلی قصه نیز در هر سه فاز سریال بر روی دوش اوست حضوری سیاسی در جامعه زنان خودش، یعنی پیش از انقلاب دارد و تصویری از یک دختر انقلابی از او به مخاطب ارائه میشود. علاوه بر کیمیا، مادرش نیز با این که زنی خانه دار است، اما نقشش تنها به ماندن در آشپزخانه محدود نشده و سعی میکند در فعالیتهای انقلابی فرزندانش سهیم شود و آنها را همراهی کند.
او حتی از جامعه خودش نیز جلوتر حرکت میکند و رفتاری روشنفکرانه با بچه هایش دارد. اما فارغ از تمام انتقاداتی که به این سریال درزمان پخش شد، اعم از بازیها و گریمهای غیرقابل باور و پیش پا افتاده یا ارتباطهایی که کیمیا به عنوان یک دختر انقلابی با غیر محارم داشت و این حرف و حدیث ها، بی عیب و نقص بودن شخصیت کیمیا، یکی از نکات مهمی بود که باعث میشد مخاطب در باور و همذات پنداری با او دچار مشکل شود.
تا ثریا؛ میان سالگی
داستان زنی میانسال (با بازی آزیتا حاجیان) که مشکلات زیادی در زندگی اش داشته و در میانسالی با مردی به صورت پنهانی و به دور از چشم فرزندانش ازدواج میکند. پرداختن به معضلات زنی که در میانسالی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند و مجبور است برای حل آنها دست به هر کاری بزند، شاید از نگاه بسیاری از نویسندهها و کارگردانها غافل مانده بود، اما معضل این زنان در جامعه تا حدودی در مجموعه تلویزیونی «تا ثریا» به تصویر کشیده شد.
ثریا قاسمی در سریال تا ثریا
مسئله ازدواج دوم زنانی که به هر دلیل جدا شده اند یا همسرشان را از دست داده اند هنوز هم در جامعه ایران آنقدرها قابل هضم نیست، اما «تا ثریا» به اقتضای داستانش این موضوع را نیز در پس قصه اش روایت میکند و مشکلاتی که در ادامه این ازدواج برای شخصیت اصلی قصه، ثریا پیش میآید، برای مخاطب این نتیجه گیری را در پی دارد که زن در جامعه ایران هنوز هم فرسنگها با شرایط ایده آل و عادلانه فاصله دارد.
با من بمان؛ خبرنگار ماجراجو
سریال «با من بمان» به کارگردانی حمید لبخنده را در اوائل دهه ۸۰ شاید بتوان از اولین مجموعههایی دانست که نقش و حضور فعال و تاثیرگذار زن در آن به وضوح مشاهده میشد. لبخنده در «در پناه تو» نیز نقش نسبتا پررنگی برای شخصیت زن قصه اش قائل شده بود و در ادامه در «با من بمان» آن را تکمیل کرد. در بحبوحه پخش مجموعههایی که بیشتر زنان در قصه آنها خانه دار بودند و تنها مسئولیت مهم زندگی شان غذا پختن و بچه بزرگ کردن بود، این سریال تصویری از یک دختر جوان که شغلش خبرنگاری است را به نمایش گذاشت.
همه بچههای من؛ مجرد موفق
عجیب است که در بین همه سریالهایی که با محوریت زن و نقش تاثیرگذار او در زندگی در جامعه ساخته شده اند، نام تنها یک کارگردان زن به چشم میخورد و او هم کسی نیست جز مرضیه برومند. برومند در سالهای میانی دهه ۸۰ سریالی به نام «همه بچههای من» را برای تلویزیون کارگردانی کرد که محور قصه اش پیرامون شخصیت زنی میانسال به نام پوراندخت (با بازی مهرانه مهین ترابی) بود.
پوراندخت «همه بچههای من» ازدواج نکرده بود و فرزندی نداشت، اما در زندگی شخصی و حرفهای خودش بسیار موفق و با اراده بود. در واقع نکته تمایز این سریال با برخی دیگر از مجموعههای شبیه اش در همین نکته بود که یک زن مجرد را آن هم در سنین میانسالی موفق نشان میداد و تصویری عجیب و غریب، سرخورده یا افسرده را از او به نمایش نمیگذارد. اینکه کارگردان زندگی شخصی مستقلی فارغ از حضور همسر و فرزندان برای این زن قائل شده بود، همانطور که خود مرضیه برومند هم چنین وضعیتی را در زندگی شخصی اش دارد و اصلا شاید قصه این سریال برگرفته از زندگی واقعی خود او بوده است.
چهرههای شاخص در سریالهای زنانه
آتنه فقیه نصیری
خاله سارا؛ از اراده و خلاقیت شخصیت خاله سارا در سریالی با همین نام، آتنه فقیه نصیری را تبدیل به بازیگری محبوب در سالهای ابتدایی دهه هفتاد کرد که زمان پخش این سریال بود. خاله سارا با وجود همه مشکلاتی که بر سر راهش قرار میگرفت، باز هم امیدوارانه زندگی میکرد و همین امیدواری او را به موفقیت میرساند. بازی دلنشین فقیه نصیری در این سریال و همخوانی ویژگیهای مثبت خاله سارا با چهره آرام این بازیگر، او را تبدیل به یکی از زنهای دوست داشتنی تلویزیون کرد.
رویا نونهالی
ناتاشا؛ سال ۸۱ شاید برای اولین بار بود که در یک سریال ایرانی یک زن را در قامت یک خلافکار حرفهای با ویژگیهای عجیب و غریب میدیدیم. رویا نونهالی در این سریال شخصیت خلافکاری به نام ناتاشا را جلوی دوربین مهدی فخیم زاده برد که پر بود از جنب و جوشها و فعالیتهایی که تا پیش از این در هیچ فیلم و سریالی از سوی یک زن ندیده بودیم. نقشی که میتوانست بازی اش آرزوی هر بازیگر زنی باشد. توران که به ناتاشا شهرت داشت در این سریال با وجود این که نقش منفی بود تبدیل به شخصیتی محبوب شد که حتی نوع پوشش او هم مورد توجه قرار گرفت.
مرجان محتشم
خانوم کوچیک؛ در کنار ستایش، شاید بتوان لقب یکی دیگر از اشک درآورترین سریالهای تلویزیون را به مجموعه تلویزیونی «پس از باران» به کارگردانی سعید سلطانی داد؛ کارگردانی که سریال «ستایش» هم ساخته اوست. مخاطبان پروپا قرص «پس از باران» حتما شخصیت خانوم کوچیک با بازی مرجان محتشم را که به زور به عقد خان در میآید به خاطر دارند؛ دختری روستایی که یک چشمش اشک است و یک چشمش خون. خانوم کوچیک در قصه سختیهای زیادی را متحمل میشود و شاید به دلیل همین رنجهای زیادش بود که تبدیل به یکی از شخصیتهای ماندگار در ذهن مخاطبان تلویزیون شد.
کمند امیرسلیمانی
آذر؛ شاید در طول سالهایی که سریالهای مختلفی از شبکههای مختلف تلویزیون پخش شد، هیچ کدام از آنها به پای لجوجی و یک دندگی آذر در سریال «پدرسالار» نرسیده اند. آذر دختری امروزیتر در خانوادهای سنتی بود که مصمم پای همه خواسته هایش ایستاد و خانواده را تا مرز نابودی پیش برداما باز هم از تصمیم خود منصرف نشد. شخصیتی که به مذاق پدر و مادرهای آن زمان خوش نیامد و برعکس یک دندگی اش دل خیلی از جوان ترها را خنک کرد و تبدیل به یکی از شخصیتهای زن ماندگار در تلویزیون شد.
لادن طباطبایی
خانم پلیس؛ اگر مهدی فخیم زاده را کارگردان معرف پلیس زن در تلویزیون بدانیم باید از لادن طباطبایی هم به عنوان اولین بازیگری که نقش پلیس زن را بازی کرد یاد کنیم. پس بیراه نیست اگر او را یکی از بازیگرانی بدانیم که به واسطه ایفای همین نقش در ذهن مخاطب ماندگار شده است. طباطبایی در سریال «خواب و بیدار» در قامت یک پلیس زن که تنها کار اداری انجام نمیدهد و پرونده این طرف و آن طرف نمیبرد، ظاهر شد و حضوری اکشن و تاثیرگذار در روند قصه در این سریال داشت.
ریما رامین فر
هما؛ دلسوز، مهربان، همراه و مدیر خانواده همه ویژگیهایی است که شخصیت هما با بازی ریما رامین فر در ۵ فصل از سریال «پایتخت» برای مخاطب به نمایش گذاشته. هما خودش یک زن موفق است. به مدارج بالایی در زندگی کاری اش رسیده و مقام و منصبی برای خود کسب کرده، اما با این حال همواره پشت همسرش نقی است. او را حمایت میکند و در تصمیم گیریهای زندگی هم بدون آن که بخواهد خودی نشان دهد، از جان و دل مایه میگذارد. همین ویژگیهای مثبت، او را به زنی محبوب در تلویزیون بدل کرده است.