هما نمونه کاملی از یک شخصیت مثبت است؛ عقلکلی که در شرایط سخت و بحرانی، نقی همه را به او ارجاع میدهد. این حجم از ویژگیهای مثبت و هدایتهای راه و بیراه خانوادهاش میتوانست میان او و مخاطب فاصله بیندازد و نقشش را به دوستنداشتنیترین شخصیت سریال بدل کند.
در واقعیت، اما چنین نشده است؛ تضاد حضور هما در برخی سکانسهای کمدی اتفاقا نمک کار را بیشتر میکند و نبودش قطعا توازن خانواده معمولی را بر هم میزند. ریما رامینفر یا همای سعادت پایتخت را در مراسم تقدیر از عوامل این مجموعه در سازمان هنری، رسانهای اوج دیدیم و با او در مورد تجربه حضورش در پنج سری از پایتخت و آشناترین نقشش میان مردم، گفتوگو کردیم.
در جایی گفته اید که نسبت به بازی در سریهای بعدی «پایتخت» احساس تعهد میکنید. این احساس تعهد تا کجاست؟
من از فردای آخرین قسمت دارم به این سوال جواب میدهم که سری ششم ساخته میشود یا نه؟ پس وقتی یک کار تا این اندازه موفق است، مخاطب تا این میزان منتظر تماشای ادامهاش است و دلش میخواهد باز آن را ببیند و انتظار دارد که تو دوباره در یک نقش و در یک مجموعه ظاهر شوی، این دیگر خودخواهی من است که بگویم نه دیگر این نقش تکراری را دوست ندارم.
همزمانی ضبط این سریال با پیشنهادهای خوب دیگر برایتان مهم نیست؟
این اتفاق افتاد. من فیلمنامهای خواندم که بسیار عالی بود و مطمئنم هیچکس آن کار را رد نمیکند، ولی، چون با «پایتخت» همزمان بود آن را نپذیرفتم. از اینگونه اتفاقات پیش میآید.
اگر فیلمنامه سری بعد را دوست نداشته باشید چه؟
امکان ندارد. برای اینکه آنچه از توانایی و ایدههای گروه سازنده این سریال سراغ دارم این است که پایتخت، هرگز عقبگرد نمیکند. این گروه همواره سعی میکنند رو به جلو پیش بروند. من هم بخشی از این تیم هستم و باید بایستم، حمایت کنم و همراه باشم تا کار پیش برود.
بازیگرانی هستند که بعد از مدتی به سینما میروند و میگویند ما تلویزیون کار نمیکنیم. نگاه شما چگونه است؟
ممکن است اگر کار جدیدی در تلویزیون به من پیشنهاد شود ترجیح بدهم که کار تئاتر انجام بدهم. به هر حال نمیشود خرده گرفت، سلیقهها فرق میکند و هر کس حق انتخاب دارد، اما پایتخت برای من به طور کلی مقوله متفاوتی است. این را بارها در مصاحبههایم گفتهام که این تیم به اندازه خانواده واقعیام برای من عزیز است. آنقدر این تیم را دوست دارم که اگر بخواهند در ادامه این مسیر حرکت کنند و من بتوانم بار کوچکی از روی دوش آنها بردارم، حتما کمک خواهم کرد.
چه میشود که گروه و عوامل یک سریال برای بازیگر حکم خانواده را پیدا میکند؟
فکر میکنم به خاطر این است که پله پله با یکدیگر جلو آمدیم. همه میگویند و میدانند که هیچ سریالی تا به حال در ایران به فصل پنجم نرسیده است و ما با این وجود سری پنجم را هم ساختیم. در طول مسیری که با هم طی کردهایم این همدلی ایجاد شده است؛ همدلی که از راس هرم شروع میشود و به همه اعضا تسری پیدا میکند. این حس مثبت باعث میشود بگویم که هرگز در مقابل خانواده پایتخت کوتاهی نمیکنم.
شما کارهای موفقی مثل «ابد و یک روز» را در سینما داشتهاید و در تئاتر نیز سابقه خوبی دارید. در کارنامه کاریتان نقش «هما» چه جایگاهی دارد؟
من شخصیت هما را خیلی دوست دارم و از اینکه در کارنامه کاریام این نقش را دارم احساس خوبی میکنم. البته در جایی گفتهام که این نقش میتواند دوستنداشتنیترین شخصیت سریال باشد.
چرا؟پرداخت این شخصیت به گونهای است که میتواند دوستنداشتنی باشد.
برای اینکه از دیگر شخصیتها مثبتتر است
دقیقا. هما مدام در حال تذکر دادن و اصلاح کردن این و آن است. حتی غلط املایی و انشایی اطرافیانش را هم درست میکند! همیشه حواسش هست که خانوادهاش اشتباه نکنند. به خاطر این همه مثبت بودن، میتواند دوستداشتنی نباشد و مخاطب او را پس بزند، ولی واقعیت این است که من با ویژگیهای این شخصیت کنار آمدهام.
البته در «پایتخت ۵» به خاطر مشکلاتی که بعد از تصادف برای او پیش آمد، کمی از ویژگی کامل و ایدهآل بودنش کم شد.
من هم همینگونه فکر میکنم. در این سری نقطه ضعفهایی به هما اضافه شد و فکر میکنم شخصیت او را بانمکتر کرد.
چقدر این ویژگیهایی که از هما در سریال میبینیم در فیلمنامه وجود داشته است و چقدر را خودتان به این نقش اضافه کردهاید؟
فکر میکنم شخصیت من و هما به نوعی با یکدیگر به تعامل رسیدهاند. الان دیگر نمیتوانم در آن چیزی که خشایار الوند و محسن تنابنده پس از پنج فصل مینویسند، شخصیت خودم و هما را تفکیک کنم. امروز به یک وحدت با این نقش رسیدهام.
خودتان هم مثل هما همینقدر مثبت هستید؟
من نسبت به هما کمی عصبیتر و زودرنجتر هستم و بیشتر از او قهر میکنم.
این سری از پایتخت به لحاظ شرایط تولید و جلوههای ویژه سختتر از فصلهای پیشین آن بود.
درست است. متفاوتتر و خیلی سختتر.
ضبط کدامیک از سکانسها برایتان دشوارتر بود؟
از قسمتی که وارد بالن شدیم بسیار سخت بود تا انتها.
آن صحنهها که بیشتر با جلوههای ویژه رایانهای درست شده بود؟
قسمتی از آن رایانهای بود، نه همهاش. آنجا که با بالن بالا رفتیم، با جرثقیل ما را بالا بردند. قسمتی هم که در دریا پرت شدیم، خودمان افتادیم و بخشهای مربوط به افتادن در ساحل هم واقعی بود. همه این سکانسها برایمان دشوار بود، اما سکانسهایی که در شهرک دفاع مقدس در گرمای تابستان ضبط کردیم، سختتر بود.
بعضی از مخاطبان «نقی» و خانوادهاش را به خاطر همان قصههای سادهشان و زندگی در شهری کوچک دوست دارند. قصه «پایتخت ۵» با جلوههای ویژهای که گفتیم، وارد فضای تازهای شد. به عنوان بازیگر از اینکه مخاطب شخصیتهای شما را در موقعیتهای جدید پس بزند، نترسیدید؟
نه، چون میدانستم لحن شیرین کار حفظ شده است. این خانواده در موقعیت جدید نیز مثل گذشته هستند. یعنی شخصیتهای این خانواده شیرینییشان را در تمام لحظات دارند؛ وقتی بعضی از اعضای این خانواده در شرایط بحرانی در نفربر میرقصند، نشان میدهد اینها هنوز همان خانواده بانمک و شاد و خجسته هستند! تا آخرین لحظات هم شوخی میکنند و حسودیها، درگیریها و عشق و عاشقیهای خود را دارند.
انتقادهایی را که در مورد قسمتهای پایانی سریال و اضافه کردن ماجرای داعش به قصه مطرح شد، شنیدهاید؟
در فصلهای قبل که داعش هم در کار نبود، ما با انتقاداتی روبهرو بودیم. به انتقادات گوش میدهیم تا بفهمیم چه چیزی منتقدان را اذیت کرده است، اما زیاد نمیتوان بر این اساس کار را قضاوت کرد.
برخی میگفتند لزومی نداشت این قصه به آن فضا و ماجرای داعش وصل شود و حتی میگفتند اساسا چنین ظرفیتی نداشت.
موافق نیستم. پرداخت ماجرا در قسمتهای وصل شدن به ماجرای سوریه و داعش خیلی ظریف است. اینکه یک خانواده برای کار به ترکیه میروند، سوار بالن میشوند و اتفاقی سر از سوریه درمیآورند به نظرم خیلی خوب از آب درآمده و از کار بیرون نمیزند. قصه پله پله چیده شده تا به آنجا برسد.
حرف و حدیثهای بسیاری در این باره در شبکههای اجتماعی مجازی مطرح شد.
اصلا در فضای مجازی نیستم و از بازخوردها در این فضا خبر ندارم.
به طور کلی بازخوردهایی که دریافت میکنید، چگونه است؟
عالی است. مردم در کوچه و خیابان خیلی لطف دارند.
در کدام سکانس خودتان بیشتر خندیدهاید؟
تقریبا همه سکانسها. اول چندینبار تمرین میکنیم و خندههایمان که تمام میشود، فیلمبرداری میکنیم.
سکانسی هست که بیشتر در خاطرهتان مانده باشد و بیشتر دوستش داشته باشید؟
چند سکانس است که خیلی دوستشان دارم. اصولا سکانسهای عاطفی هما و نقی را دوست دارم.
معمولا این سکانسها طبیعی و خوب از کار میآید.
دقیقا. به جایی رسیدهایم که این شخصیتها را خوب میشناسیم و بلدیم احساساتشان را بدرستی نشان دهیم. غیر از این، صحنههایی را که با فهیمه داشتم خیلی دوست دارم. بخصوص صحنهای که درباره خواستگارهای زیادش با هما صحبت میکند. سکانسی که جلو رفتم و با الیزابت حرف زدم را هم دوست دارم.
با وجود برخی حاشیههای مطرح شده درباره این سری از پایتخت، اغلب معتقدند پایتخت ۵ بهتر از دو فصل گذشته است. موافقید؟
ما در گذشته همواره با این مشکل مواجه بودیم که موقع ضبط به پخش میرسیدیم و تیم در حالیکه خیلی خسته بود، باید پایان کار را فیلمبرداری میکرد، اما این دفعه با فراغ بال تصویربرداری کردیم. از اردیبهشت شروع و تا مهر تمام کردیم و تا عید فرصت کارهای دیگر را داشتیم. همچنین این سری با هزینه بیشتری ساخته شد و این عوامل قطعا در بهتر شدن کار موثرند. شخصا «پایتخت ۳» را خیلی دوست دارم؛ همان پایتختی که به ماجرای مسابقات کشتی میپرداخت.
اتفاقا میخواستم بپرسم خودتان کدام فصلها را بیشتر دوست دارید؟
احساس میکنم فیلمنامههایشان قوام بهتری دارد و در مجموع کار بهتری شد. اگر حساب کنید، سریهای فرد را بیشتر دوست دارم. البته نه به این معنی که دو و چهار را دوست ندارم.
ممکن است نقش هما هم یک روزی مانند نقش «بهبود» حذف شود؟
چرا که نه! البته گروه تا به حال هرگز نقشی را حذف نکرده است. این تصمیم خود مهران احمدی بود که میخواست نباشد. من هم اگر روزی بگویم تحت هیچ شرایطی نمیآیم گروه مجبور است چارهای بیندیشد و نقش را حذف کند. زیرا نمیگویند، چون هما نمیآید، ما هم ادامه را نمیسازیم.
البته ابتدا گفتید این اتفاق از سمت شما نمیافتد
بله. الان مثال زدم، وگرنه این نخواستن از سمت من اتفاق نمیافتد.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
یک تئاتر بهنام «آن سوی آینه» به کارگردانی علی سرابی را روی صحنه دارم.