سال ۹۶ نیز همچون سال های دیگر برای تئاتر ایران بستر اتفاقات مختلفی بود که برخی از آنها تلخ و برخی شیرین بودند و همچون سال های گذشته برخی حواشی در خصوص برپایی رویدادها و جشنواره های تئاتری، به ویژه جشنواره بین المللی تئاتر فجر در سال ۹۶ نیز وجود داشت.
برخی مدیران زیرمجموعه اداره کل هنرهای نمایشی تغییر کردند، برخی وعده ها عملی نشد و برخی اتفاقات هم برای خانواده تئاتر خوشایند بود اما سال ۹۶ با سال های پیشتر از خود، برای تئاتر به شکلی کاملا متفاوت تمام می شود و شاید پایان سال ۹۶ را بتوان نقطه عطفی در عملکرد و روند خانواده تئاتر ایران دانست که به آن می پردازیم.
تئاتر ایران طی سال ها و دهه های گذشته همواره با یک چالش اساسی مواجه بوده که البته این چالش تنها مختص تئاتر نیست و در دیگر حوزه های هنر و همچنین حوزه های اجتماعی و سیاسی هم وجود دارد؛ چالش تغییر مدیریت ها و نبود ثبات لازم در سیاستگذاری و چشم انداز مناسب.
همواره در تئاتر ایران شاهد تصمیمات مقطعی در عرصه مدیریت بوده ایم زیرا مدیران تئاتری و تصمیم گیرندگان در این عرصه به دلیل داشتن این ذهنیت که حضورشان در مسند مدیریت تئاتر مدت دار نیست، نتوانسته اند برنامه ریزی و چشم انداز مناسبی را تدارک ببینند.
البته با نگاهی به تاریخ مدیرانی که مسند اداره تئاتر ایران را بر عهده گرفتند به این مهم می توان پی برد که غیر از نام هایی چون علی منتظری و حسین سلیمی، دیگران آنگونه که باید و شاید نتوانستند نام خود را به عنوان مدیرانی تأثیرگذار برای تئاتر ایران به ثبت برسانند. البته در این بین برخی سکان داران تئاتر ایران عملکرد مثبت تری نسبت به سایرین داشتند اما در محک نهایی ۲ نام ذکر شده توانستند کارنامه مقبولی از خود به جای بگذارند.
با گذشت دهه های ۶۰ و ۷۰ در تئاتر ایران و با ورود به دهه ۸۰ مناسبات تغییر و تحولات در اداره کل هنرهای نمایشی تغییر کرد و این روند با آغاز دهه ۹۰ بسیار متفاوت تر شد. با نگاهی به چهار دهه سپری شده در مدیریت تئاتر ایران، این نکته قابل رصد است که در یک دهه گذشته چالش میان معاون هنری و مدیرکل هنرهای نمایشی و به نوعی تقابل این ۲ مسند زیرمجموعه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیش از گذشته بوده است.
اما نکته ای که بخصوص در دهه ۹۰ در عرصه مدیریت تئاتر ایران کاملا مشهود است، نبود توجه لازم به خواست و نظر اهالی تئاتر در زمینه انتخاب مدیرکل هنرهای نمایشی از سوی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است.
در این دهه که خانواده تئاتر نیز در ابراز خواسته های خود نسبت به گذشته پر رنگ تر ظاهر شد؛ هر چند این امر کمتر شکل متمرکز و متحدی داشته است اما توجه مسئولان و مدیران تصمیم گیرنده که در رأس آن ها وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون هنری وزیر ارشاد حضور دارند به این خواسته ها و مسائل کمرنگ تر بوده است.
گویا یکی از ویژگی تصمیم گیری درباره تئاتر و خانواده تئاتر کم توجهی به خواسته های آن ها طی یک دهه گذشته بوده است که در دهه ۹۰ این امر بیش از پیش به چشم می خوردگویا یکی از ویژگی تصمیم گیری درباره تئاتر و خانواده تئاتر کم توجهی به خواسته های آنها طی یک دهه گذشته بوده است که در دهه ۹۰ این امر بیش از پیش به چشم می خورد. با توجه به اینکه انتخاب معاون هنری از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مناسبات و روند خاص خود را دارد اما طی ۱۰ سال اخیر این انتخاب کمتر با توجه به ویژگی های هنری و سابقه مدیریت هنری فرد منتخب، صورت گرفته است یا بهتر است اینگونه بیان شود که حداقل به داشتن چنین ویژگی مهمی توجه زیادی نشده است.
نمی توان این مهم را نادیده گرفت که معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل تحت پوشش داشتن ۳ حوزه تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی از اهمیت بسزایی بین زیرمجموعه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برخوردار است و تصمیم گیری در خصوص این معاونت باید با دقت به توانایی و تخصص افراد مورد نظر صورت گیرد.
متأسفانه به دلیل نبود این نگاه، طی یک دهه گذشته یا شاهد حضور افرادی در مسند معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بودیم که ارتباط مناسبی با حوزه های تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی نداشته اند یا افرادی برای این سمت منصوب شدند که تنها در یک حوزه خاص دغدغه لازم را داشتند و در دوره فعالیت شان به همان حوزه بیشترین توجه را می کردند.
شاید داشتن نگاه تخصصی ویژگی کافی برای انتخاب معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نباشد و ویژگی ها و توانایی های مدیریتی را هم باید در کنار برخی ویژگی های خارج از محدوده مدیریت و تخصص لحاظ کرد.
در این سال ها نداشتن آشنایی و یا آشنایی کم معاون هنری با مشاوره برخی افراد که شاید دغدغه آنچنانی برای رشد و بهبود وضعیت تئاتر نداشتند، باعث حضور برخی مدیران در مسند مدیریت تئاتر ایران می شد که قادر به برقراری ارتباط و تعامل با خانواده تئاتر نبودند و عملکردشان به سرانجام خوبی نرسید و اگر هم مدیری تئاتری و یا غیر تئاتری ولی دغدغه مند برای انجام امور انتخاب می شد، آنقدر نگاه معاون هنری غیر قابل انعطاف بود که خروجی این انتخاب برای تئاتر و خانواده تئاتر مثبت و تأثیرگذار نبود.
طی یک دهه گذشته پیش آمده که جامعه تئاتری نسبت به حضور برخی مدیران کل هنرهای نمایشی نظر مثبتی نداشتند و البته این انسجام و اتحاد نیز در آن ها به حدی نبود که در قالب یک حرکت جمعی نظر خود را اظهار کنند و در چنین شرایطی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در نگه داشتن آن مدیر یا مدیران اصرار می ورزید.
برخی مواقع این مواضع معاون هنری وزیر ارشاد باعث بروز چالش هایی میان خانواده تئاتر و مدیرکل هنرهای نمایشی می شد ولی باز هم اصرار بر حفظ آن مدیر از سوی معاون هنری وجود داشت. این اتفاق بارها در تئاتر ایران رخ داد و این تصور قوت بیشتری پیدا کرد که دغدغه و نگرانی اهالی تئاتر مورد توجه مسئولان تصمیم گیرنده فرهنگی و هنری نیست.
سال ۹۶ هم در بین اتفاقات خود از این امر مستثنی نبود؛ سالی که با انتخابات ریاست جمهوری و تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین تغییرات در مدیریت شهری تهران همراه بود، تئاتر ایران را هم تحت تأثیر قرار داد. با تغییر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی این انتظار می رفت که تغییراتی در زیرمجموعه این وزارتخانه و معاونت هنری رخ دهد.
این تغییر شکل گرفت و علی مرادخانی مسند معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به سید محمدمجتبی حسینی تحویل داد؛ فردی که در مقایسه سنی با سایر معاونان هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جوان تر است. با حضور حسینی در معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی احتمال تغییرات در اداره کل هنرهای نمایشی وجود داشت.
هنرمندان و خانواده تئاتر به دلیل نوع تعامل و ارتباطی که سیستم مدیریتی مهدی شفیعی طی حضورش در اداره کل هنرهای نمایشی با آن ها داشت، نسبت به تغییر در اداره کل هنرهای نمایشی نگران بودند و تمایلی برای این تغییر در بخش اعظمی از خانواده تئاتر وجود نداشت.
از سوی دیگر نبود ارتباط مستقیم معاونت هنری با هنرمندان تئاتر و چهره هایی که منافع جمعی را به منافع شخصی خود ترجیح می دهند، نگرانی تغییرات در اداره کل هنرهای نمایشی را برای خانواده تئاتر بیشتر کرد. در این بین فضاسازی برخی فعالان تئاتری که بیشتر به تسویه حساب های شخصی شباهت داشت، فضای تئاتر ایران را نامطلوب کرد. مطرح شدن نام برخی افراد که پیش از این تجربه کاری و عملکردشان نقطه مثبتی نداشت چیزی جز مغشوش کردن ذهن هنرمندان تئاتر به همراه نیاورد.
اما جامعه تئاتری در حرکتی خودجوش اقدام به ایجاد کمپینی حمایتی کردند که طی یک دهه گذشته تئاتر کم نظیر بوده است؛ کمپینی که به جمع آوری بیش از ۳ هزار امضا در حمایت از مدیرکل هنرهای نمایشی و ابقای وی و ارسال نامه ای به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون هنری جدید منجر شد.
اینکه هنرمندان و فعالان تئاتر در مقطعی از زمان بخواهند خواسته خود را بدون در نظر گرفتن نفع شخصی و با یک خرد جمعی بیان کنند، اتفاقی قابل توجه در تئاتر ایران استمهمترین نتیجه این اقدام که باز هم شاید برخی به آن معترض باشند و برخی آن را نپسندند، همبستگی و خواست مشترک خانواده تئاتر مبنی بر حفظ ثبات در تئاتر ایران بود که همیشه از بی ثباتی و چالش های متعدد رنج برده است. البته این خواسته خانواده تئاتر با پاسخی از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون هنری وزیر مواجه نشد اما این مهم را نباید نادیده گرفت که هنرمندان و فعالان دغدغه مند تئاتر حرکت و اقدامی را تجربه کردند که سال ۹۶ را متفاوت تر از سال های گذشته کرد؛ سالی که به نام هنرمندان تئاتر به پایان می رسد.
نکته ای که باید از سوی مسئولان تصمیم گیرنده هنری لحاظ شود این است که اگر دغدغه هنر و هنرمند را دارند، بهتر است به خواسته های هنرمندان آن هم نه خواسته ای فردی بلکه خواسته ای جمعی، توجه کنند. تغییر و تحول در زیرمجموعه های مدنظر حق هر مدیر و مسئولی است ولی اینکه این روند چگونه طی شود و در چه تعاملی با خانواده و هنرمندان تئاتر انجام شود، دغدغه تصمیم گیرنده یا تصمیم گیرندگان آن را نشان می دهد.
البته مقصود در این مطلب شهرام کرمی از هنرمندان تئاتر که به عنوان مدیرکل هنرهای نمایشی منصوب شد، نیست بلکه نکته مدنظر بی توجهی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و پاسخگو نبودن به خواسته جمع کثیری از هنرمندان تئاتر است. شاید این روند معاون هنری در فعالیت مدیرکل جدید هنرهای نمایشی نیز چالش هایی را ایجاد کند.
معاون هنری جدید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بدو ورود خود به ساختمان معاونت هنری و در بحث توجه به خواسته خانواده تئاتر نمره قبولی نگرفت و باید دید در سال آینده نیز این روند به اینگونه طی خواهد شد یا نه.
عکس کنار خبر از محمدعلی نجیب است.