اگر فقط کمی تا قسمتی مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دقت میکردند، میتوانستند با انتخاب درست سکاندار تئاتر کشور، سلامت جامعه و تئاتر کشور را رقم بزنند. سال 1383 در ششمین جشنواره تئاتر ایران زمین چه اتفاقی رخ داد؟ خبر زیر را با هم مرور میکنیم:
«علیرضا آژنگ مدیرکل ارشاد خوزستان، علی یاری معاون هنری و سینمایی او و مهدی شفیعی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اهواز با دستور شعبه دوم بازپرسی عمومی و انقلاب اهواز در کلانتری 16 اهواز بازداشت و پس از 24 ساعت با قید ضمانت آزاد میشوند.» (خبرگزاریهای ایسنا، مهر و... 18 آذر 1383)
حاشیهای را که ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر ایران زمین به وجود آورد، هیچیک از مدیران، نمایندگان مجلس و مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از یاد نبردهاند. مفسدهای که بر روی صحنه تئاتر اهواز نشان داده شد و بیتدبیری ناشی از آن، جز شرمساری، ترویج فساد و حاشیهای که کشور را تحتالشعاع خود قرار داد، یک خطا و وقاحت فراموش نشدنی بود.
علیرضا آژنگ بعد از این خطا و عدم کفایت در مدیریتش از سمت خود معلق و علی یاری و مهدی شفیعی نیز از سمتهای خود کنار گذاشته شدند. شفیعی مدیر اداره ارشاد اهواز که مسئولیت مستقیم نظارت بر نمایشها را در آن ایام برعهده داشت؛ سالهای بعد به شکلی خزنده، نخست در مراکز ارشاد غرب کشور، سپس در استان البرز و در نهایت اداره کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سمتهای مختلف حضور خود را تثبیت میکند و به دلیل گذشت زمان، هیچ فردی درباره پیشینه و بحرانی که او یکی از مسببان اصلیاش بود، حرفی نمیزند و در نهایت سکان تئاتر کشور را به دست میگیرد. همان زمان از جانب برخی دلسوزان توصیه میشود تا از این فرد به دلیل سابقه نامطلوب و کجروی قابل استناد در سابقه و نگاهش استفاده به عمل نیاید اما علی مرادخانی معاون وقت امور هنری با سفارش مدیرعامل توسعه هنرهای معاصر(مهدی افضلی) او را به جایگاه مدیرکلی رساند. حال مهدی شفیعی به عنوان مدیر تشکیلات تئاتر ایران علیرغم سوابق سوء مدیریتی سکان هدایت تئاتر کشور را در دست دارد.
فقط کافی است نام نمایشهایی که مستقیم و با دستور او و با اغماض به روی صحنه رفتند مرور شود تا مسبب بیاخلاقیهای حاکم بر صحنههای تئاتر ایران، صحنههای اروتیک، کلام مستهجن و... را بیابیم. نمایشهایی که بنیانهای جمهوری اسلامی در برخی از آنها همچون سهروردی، شواک، مضحکه دولت، کلنل، روز عقیم و... مورد هدف قرار گرفتهاند. آیا خروج نیروهای ارزشی از شورای نظارت و ارزشیابی مرکز تئاتر کشور به همین انحرافها باز نمیگردد؟ آیا کسی که ارادهای برای کنترل این موارد ندارد و یکی از مسببان نمایش مبتذل ایران زمین به حساب میآید، میتواند مدیریت تئاتر و نظارت بر محتواها و مضامین آثار نمایشی را برعهده داشته باشد؟ آیا شایستهتر از این فرد وجود ندارد؟ بیتردید دولت جدید با تاکید بر بودن ایشان بر مسند، اصرارش را بر کجروی و ایجاد بحران اعلام میکند. پرونده جشنواره تئاتر ایران زمین با رویکرد مضامین ایرانی و ملی بسته شد و هیچ مسئول و هنرمندی جرات نکرد تا دیگر به سمت آن برود و هنرمندان تئاتر کشور متضرر شدند و جایگاه تئاتر تضعیف شد و نیز دولتمردان متضرر یک نابخردی دیگر. آیا نباید جلوی زیان را زودتر گرفت و اصرار بر استمرار و حفظ خطا نداشت؟ با ذکر نام نمایشهای مخرب و مفسدهبرانگیز دوره مدیریت مهدی شفیعی و همچنین چگونگی ظهور و بروز «حلقه خوزستان» بیشتر در این باره خواهیم گفت.
حلقه خوزستان در تئاتر
«حلقه خوزستان» از سال 77 با راهاندازی جشنواره بینالمللی تئاتر ایران زمین در اهواز – خوزستان شکل گرفت. این جشنواره با وارد کردن سیاستهای افراطی با توجیه اعتلای فرهنگ اصیل ایرانی، بدعتهایی را فراهم کرد تا به بهانه توجه و اعتلای فرهنگ ایرانی، خط قرمزها شکسته تا به اصطلاح، آستانه تحمل مسئولان و اقشار مذهبی بیشتر شود. «خسرو نشان»، مدیرکل وقت ارشاد استان خوزستان و یکی از افراد اصلی این حلقه، بعد از چند سال مدیریت بر این جشنواره از اهواز - خوزستان به تهران فراخوانده شد و سکان تئاتر کشور (مرکز هنرهای نمایشی ارشاد) را به عهده گرفت. «علیرضا آژنگ» دیگر عضو این حلقه و تربیت شده همین نسل به جای او در سمت مدیریت ارشاد استان خوزستان نشست تا نقشه و اهداف حلقه را پیش ببرد. این دو همزمان خواهان گسترش اهداف خود در دیگر شهرها هم شدند و برای تئاتر لطمات بسیار آفریدند. اما نقشهای که قرار بود توسط جشنواره تئاتر ایران زمین به شکل گستردهای پیش برود در ششمین دوره این جشنواره با هوشیاری تعدادی از هنرمندان و دلسوزان به ثمر مینشیند.
بلافاصله و در ادامه خنثیسازیهای پیدرپی در تئاتر، «خسرو نشان» که دیگر عضو و متحد خود «فرهاد مهندسپور» (مسئول شورای نظارت و بعدتر دبیر بیست و سومین جشنواره تئاتر فجر و سرانجام رئیس انجمن نمایش) را هم به کار گرفته بود، دست به اقدامهای انتحاری میزند و تا جایی پیش میرود که این بار منتقدان، مسئولان و جامعه تئاتری را در برابر خود قرار میدهند و با اعتراضهای پیدرپی هنرمندان از تئاتر و فضای مدیریتی، توسط مسئولان وقت وزارت ارشاد کنار گذاشته میشوند: «علیرضا آژنگ» به دلیل بیکفایتی در هدایت و نظارت بر جشنواره تئاتر ایران زمین در سال 83 و «خسرو نشان» به دلیل سیاستهای افراطی خود و حمایتهای بیپروا از دیگر عضو حلقه (فرهاد مهندسپور) در سال 84.
حال مجدد نسل سوم از این حلقه وارد تئاتر ایران شده و درصدد ضربه زدن به آن است. «مهدی شفیعی» که در زمان ششمین جشنواره تئاتر ایران زمین در سمت رئیس اداره ارشاد اهواز (دست راست«علیرضا آژنگ»، مدیرکل وقت ارشاد خوزستان) و مسئول مستقیم نظارت بر نمایشهای جشنواره بوده به آهستگی و به شکلی خزنده و با گذشت چند سال، خود را به تهران رسانده و دوباره «حلقه خوزستان» را بر تئاتر کشور مسلط کرده است. سال 83 او به همراه «علیرضا آژنگ» مدیرکل وقت ارشاد خوزستان و «علی یاری» معاون هنری و سینمایی بازداشت و با قرار وثیقه آزاد میشود. هر 3 فرد از پستهای خود کنار میروند و حالا با استراتژی جدید وارد عمل شده و هیچکس هم به این سابقه توجه نمیکند.
نگاه کنید به گسترش بیرویه سالنهای تئاتر در این چند سال اخیر و تشویقهای بسیار در این باره. آمارها رشدی بیش از 3 برابر را در 3 سال اخیر نشان میدهند. هدف چیست؟ گسترش بخش خصوصی بدون فراهم آوردن زیرساختها و نظارتهای لازم، که مساوی است با ایجاد توقع و سپس ناتوانی در برابر توقعهای ایجاد شده و امتیاز دادن در بخشهای نظارتی و غیره. رشدی که همهجانبه و پیشبینی نشده باشد، یک زنگ خطر است برای رساندن شرایط به نقطه جوش و همان هدف اصلی: ایجاد ذائقه افراطگرایی در جامعه و به بهانه توجه و اعتلای فرهنگ ایرانی (و حال رشد بخش خصوصی)، شکست خط قرمزها و بالا بردن آستانه تحمل مسئولان و اقشار مذهبی در شکسته شدن آمال و ارزشها.
آقای وزیر! خطر در دو قدمی شما و فرهنگ این مرز و بوم است. برای اثبات این ادعا نگاه شود به موج بیاخلاقیها و موارد مشکوک این دوره از جشنواره تئاتر فجر با دبیری عضو دیگری از این حلقه که در سال 83 یک ویرانی و تنفر را در دل تئاتریها پدید آورد. چند بار باید تجربه تلخ را تکرار کرد؟ چه لزومی دارد تا نمایش/رقص «تنهایی پر هیاهو» با حضور «افشین غفاریان» عامل فتنه و شورش در سال 1388 که در آن سوی آبها ضد جمهوری اسلامی برنامههای متعددی را شکل داده در سی و ششمین جشنواره تئاتر انقلاب اسلامی به روی صحنه برود؟ آیا این اقدامات مشکوک نیست؟ نباید حداقل یک عذرخواهی انجام شود؟ مشروح این اقدامات در رسانهها منتشر شده است. مشکوک بودن این اقدامات، وقتی دوچندان میشود که مصادیق دیگری نمود مییابد. آیا میدانید که هدایت بخش بینالملل سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر بر دوش چه کسانی بوده؟ با هم اسامی زیر را مرور کنیم:
آ.د با تابعیت دوگانه ایران/هلند به عنوان مسئول اصلی و مشاور
آ.م با تابعیت دوگانه ایران/انگلیس به عنوان مسئول مکاتبات بینالملل
م.ک مقیم فرانسه و مورد حمایت مستقیم معاون پیشین امور هنری
آیا میتوان به بیبرنامه بودن چنین تشکیلات و افرادی خوشبین بود؟ آیا تعریف دیگری درباره نفوذ فرهنگی وجود دارد؟ چرا این اقدامها باز در قالب اجرای نمایش «روز عقیم» و... ادامه پیدا میکند؟ خودشان یک ماه در تماشاخانه باران به نمایش «روز عقیم» مجوز میدهند و سپس برای 2 اجرای جشنوارهای آن و برای پنهان کردن برخی حواشی به اسم نیروهای فشار و حزباللهی آن را تعطیل (توقیف!) مینمایند! وقاحت تا کجا؟ ایران زمین، نحوه عملکرد، مجوزها، گسترش هدفمند و افراطی تئاتر خصوصی تا به امروز، گسترش باند و «حلقه خوزستان» که آخرینش در دبیر جشنواره تئاتر فجر تجلی یافته و خطاهای محرز و به نوعی تکرار جشنواره ایران زمین در فجر انقلاب، مجال فرصتسوزی را از بین میبرد! آقای وزیر! تا دیر نشده و «حلقه خوزستان» ضربات خود را به شکل کامل نهادینه نکرده جلوی خطا را بگیرید! امروز هم بسیار دیر شده است.