ماهچهره خلیلی، از جمله بازیگرانی است که در قاب هنر و خاطره گم نخواهد شد و مردم، خاطراتی را که با او در فیلمهایی مانند نقاب، پرنده باز و سریالهای در چشم باد، مختارنامه و کلاه پهلوی دارند، هرگز فراموش نخواهند کرد. خلیلی این روزها فیلم اشنوگل را بر پرده سینماها دارد. روایتی از غواصان و خط شکنان عملیات کربلای چهار که شجاعانه به آب زدند و 30 سال بعد، پیکر خیلیهایشان برنگشت یا در تابوت با دست بسته برگشت. دوشنبهای که گذشت (چهارم دی) سالروز بازگشت این بزرگمردان بود. با خلیلی درباره نقشش در اشنوگل، سینمای دفاع مقدس و برخی موضوعات دیگر به گفتوگو نشستهایم.
ظاهرا دنیای بازیگری برای شما خیلی جدی است. در کنار بازیگری به رشتههای دیگر هنری هم میپردازید؟
رشته تحصیلی من معماری است و از آنجا که معماری، پدر علوم مختلف هنری به شمار میرود، خیلی از شاخههای هنر (مانند عکس، نقاشی و ترجمه) را تجربه کردم. حتی پارسال، نمایشگاه عکسی هم برگزار کردم یا تمام مدارک گریم سینما را از لندن گرفتم. این به آن معنا نیست که دغدغه بازیگریام کم است بلکه به اعتقاد من هنرها مکمل هم هستند و همگی به هم کمک میکنند تا درک انسان نسبت به دنیای هنر بیشتر شود.
پس تمام این هنرها برای شما به یک اندازه مهم است؟
دغدغه اصلی من بازیگری است و سعی میکنم، زمان بیشتری را به آن اختصاص دهم، اما بازیگری هم نیستم که هر نقشی را بپذیرم.
بنابراین بازیگر کمکاری هستید؟
انتخاب من همیشه دلی بوده. هیچ وقت بازیگر حسابگری نبودم که وقتی پیشنهادی میگیرم، به این فکر کنم که فلانی و فلانی در این پروژه حضور دارند. پس این کار میگیرد ... به نظرم این بیحرمتی به سینماست که یک بازیگر بخواهد صرفا به گیشه فیلم فکر کند و اساسا چنین بازیگرانی با چنین طرز تفکراتی در نهایت تبدیل به بازیگرانی بیاعتبار میشوند. من میخواستم در دنیای هنر اعتبارم حفظ شود.
نگران نبودید که به دلیل کمکاری به شهرت نرسید؟
خدا رحمت کند، مادربزرگم (پروین سلیمانی) را. همیشه به من میگفت، برای شهرت کار نکن. برای محبوبیت بین مردم کار کن. من دوست دارم مردم به اعتبار من فیلمی را برای دیدن انتخاب کنند. بگویند ماهچهره خلیلی این فیلم را بازی کرده، پس فیلم بدی نیست. این نگاهی است که من در انتخاب نقشهایم دارم، نه این که به هر قیمت مشهور شوم. الان هم که دیگر با فیلم بازی کردن مشهور نمیشوند، در دنیای مجازی چند حرکت انجام میدهند و همین باعث میشود سر زبانها بیفتند! بازیگری برای من حرمت دارد. هر وقت، نقشی را در متنی دوست داشتم، آن را پذیرفتم و خدا را شکر میکنم، کارهای خوبی انجام دادم. سریالهای در چشم باد، مختارنامه و کلاه پهلوی را همه دیدند و من هر چند گه گاهی در فیلم یا سریالی نیستم، اما با کارهایی که تا به حال انجام دادم، سعی کردم در دنیای بازیگری ماندگار بمانم.
شما در فیلم های شاخص زیادی بازی داشتید و با کارگردانهای بزرگی مانند مسعود جعفری جوزانی، داوود میرباقری، علیرضا رئیسیان، بهروز افخمی و مرحوم ایرج قادری کار کردید، اما در عین حال فیلمهای تجاری مانند نقاب و تله هم در کارنامهتان هست. از بازی در این فیلمها پشیمان نیستید و به چه دلیل در چنین فیلمهایی بازی کردید؟
نه، از بازی در هیچ کدام از کارهایم پشیمان نیستم. نقاب، فیلم سوم من است و فیلمی بود که فیلمنامهاش برای زمان خودش (و حتی الان) دیوانهکننده بود و فکر میکنم، اکثر مردم آن را دیدند. تله هم کار پنجمم بود که وقتی آقای الوند به من پیشنهاد بازی در آن را دادند، به عشق کار با ایشان که کارگردان بزرگی هستند، رفتم و در این کار بازی کردم. من میخواستم در سینمای تجاری هم خودم را محک بزنم که خوشبختانه نتیجهاش رضایتبخش بود.
برویم سراغ اشنوگل؛ این فیلم برخلاف خیلی از فیلمهای ایرانی قصه دارد و در قصهگویی دچار لکنت نمیشود. برای شما این وجه از یک فیلمنامه تا چه اندازه مهم است؟
اشنوگل، یکی از کارهای خاص در قلب من است. وقتی آقای اصغری (تهیهکننده) با من تماس گرفتند و گفتند، یک سناریو راجع به شهدای غواص دارم و در آن زنی هست که... مابین توضیحات ایشان راجع به نقش این زن گفتم که آقای اصغری روی من حساب کنید. آن زمان اجساد شهدای غواص تازه در تفحصها پیدا شده بودند و داغشان برای مردم تازه بود؛ بخصوص این که این شهدای کم سن و سال، دست بسته و خیلی مظلوم شهید شدند. به خاطر همین من قرارداد بازی در این فیلم را تقریبا پای تلفن سفید امضا کردم. میخواهم بگویم، فیلمنامه را بعد از این که قبول کردم در این فیلم بازی کنم، خواندم.
بعد از خواندن فیلمنامه اشنوگل، چه تصویری از کاراکتر سعیده در ذهن شما شکل گرفت؟
اشنوگل قصه قشنگی داشت و همین که کمکم گرههای داستانی باز میشد و بیننده متوجه میشد که سعیده خائن نیست، برایم جذاب بود. من روی کاراکتر و همچنین بیماریای که سعیده داشت (PTSD ؛ نوعی اختلال روحی پس از سوانحی مانند جنگ، مرگ نزدیکان و زلزله) خیلی تحقیق کردم. نه تنها تحقیقات خودم بلکه صحبت با کارگردانهای فیلم (علی سلیمانی و هادی حاجتمند) و تماشای فیلمهای مستند خارجی راجع به بیماری PTSD، من را به نقش سعیده نزدیک کرد.
در حال حاضر که فیلم اکران عمومی است، از ماحصل کارتان راضی هستید؟
شاید آدم خودش نتواند چندان راجع به کار خودش اظهارنظر کند. هنر اساسا بر اساس سلیقه میچرخد و ممکن است کسی دوست داشته باشد و دیگری نه، اما از نظر شخصی خودم و بر اساس فیدبکهایی که گرفتم، از کاری که انجام دادم راضیام.
شما در فیلمهای دفاع مقدسی زیادی بازی داشتید. فکر میکنید سینمای دفاع مقدس تا چه اندازه دغدغه مسئولان است؟
من امسال دو فیلم سینمایی در ژانر دفاع مقدس داشتم؛ اشنوگل و قلب سفید قاصدکها. اشنوگل راجع به شهدای غواص و قلب سفید قاصدکها راجع به آزادسازی خرمشهر بود. از قبل حرفهای زیادی راجع به حمایت از آثار دفاع مقدس شنیده بودم که مثلا هر سال در جشنواره فیلم فجر باید فیلم دفاع مقدسی داشته باشیم. امسال با تجربه این دو اثر به این نتیجه رسیدم که تمام حرفهایی که برای این گونه سینمایی میگویند، شعار است. اگر این فیلمها 10-15 سال پیش روی پرده میآمد، شرایط اکران و در نتیجه بیننده بیشتری داشت ، اما الان نه. الان جشنواره سالانه دفاع مقدس کمکم در حال تبدیل شدن به جشنوارهای دو سالانه و حتی پنجساله است.
فکر میکنید اگر حمایت بیشتری از آثار دفاع مقدس در اکران شود، گیشهای میلیاردی خواهند داشت؟
شرایط از الان بهتر میشود. البته نمیتوان این موضوع را هم کتمان کرد که نسل جدید (نسبت به دهه 60 و70) تحمل دیدن تصاویر روزهای جنگ و سالهای سخت پس از آن را ندارند. در حالی که آدمهای آن دوران و تبعات آن روزها هنوز و حتی تا همیشه بر سر این مردم وجود دارد، ضمن این که به گفته خود مردم آثار دفاع مقدس بعضا باورپذیر نیستند. از این جهت موضوع باورپذیری را مطرح میکنم که برخی از تولیدات این ژانر قهرمانپردازیهایی اغراقگونه دارند که برای مردمی که آن روزها را از نزدیک دیدهاند، قابل باور نیست و بدیهی است، هر چه این آثار با آنچه در آن روزها بر مردم گذشته، بیشتر مطابقت داشته باشد، برای مردم ملموستر خواهد شد.
فکر میکنید پس از بازی در چندین کار دفاع مقدسی، دین خود را به سینمای دفاع مقدس ادا کردهاید؟
دینی که به گردن تکتک ماست، آنقدر زیاد است که حالا حالاها تمام نمیشود، اما تا جایی که در توانم بوده، فیلم کوتاه و بلند و سریال دفاع مقدسی کار کردم و اگر از این به بعد پیشنهادی در این ژانر داشته باشم، با وجود تمام کوتاهیهایی که در حق آن میشود، اگر فیلمنامهاش به دلم بنشیند، در آن بازی میکنم. در اکران مشهد فیلم، یکی از بازماندگان عملیات کربلای چهار پس از اکران فیلم آمد و خودش را به من معرفی کرد و گفت، ما وظیفهمان را آن زمان در قبال خودمان و وطنمان انجام دادیم. شما هم الان وظیفه خودتان را با روایت کردن آن واقعه انجام دادید و حالا نوبت مردم است که با دیدن این فیلم، وظیفه خودشان را انجام دهند.
چکیده داستان
یونس به عنوان فرمانده گردان غواصان، سه شب پیش از عملیات در حالی که درصدد حفر تونلی در منطقه عملیاتی بوده، مفقودالاثر شده است. حالا پس از 30 سال اطلاعاتی به دست میآید که نشان میدهد، احتمالا یونس زنده است و در آن زمان به واسطه منافقین قرارگاه اشرف با دشمن همکاری کرده است.