آقای بازیگر: دلم برای معلمی تنگ شده!

مهران رجبی خود واقعی‌اش در فیلم‌ها و سریال‌هاست؛ همین‌طور بذله‌گو، شاداب، صمیمی و خنده‌رو. کافی است با او برای حتی چند دقیقه هم‌صحبت شوید، آن وقت است که در همان چند لحظه کوتاه همراهش می‌خندید.

استعداد این بازیگر طناز در عرصه بازیگری به واسطه رضا میرکریمی که همکلاس او در دانشگاه بود، کشف شد و رجبی را راهی تلویزیون و سینما کرد. نخستین تجربه او در عرصه بازیگری به سال 1376 برمی‌گردد که در مجموعه تلویزیونی «بچه‌های مدرسه همت» به کارگردانی رضا میرکریمی بازی کرد. او در این مجموعه نقش ناظم را بازی کرد؛ ناظمی که به جایش منضبط و هر وقت هم لازم بود، مهربان و طناز می‌شد. این بازیگر با بازی در این سریال و فیلم «زیر نور ماه» مورد توجه قرار گرفت و با سریال «روزگار قریب» در میان مردم شهره شد. او در مجموعه‌هایی همچون لیسانسه‌ها، دوران سرکشی، سرزمین کهن، دردسرهای عظیم، پرده‌نشین، روزهای بد به در و... نقش‌های متفاوتی را بازی کرده است. رجبی این روزها همزمان در دو سریال «87 متر» به کارگردانی کیانوش عیاری و «مرد» ساخته فریدون حسن‌پور بازی می‌کند. به بهانه تولد 56 سالگی این بازیگر با او به گفت‌وگو نشستیم.

خود واقعی هستم

برخی به من می‌گویند بازی نمی‌کنم و خودم هستم. به نظرم ایرادی به این حرف نیست و اتفاقا حسن حساب می‌شود. آقای عیاری پنج سال پیش مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه‌ها انجام داده و نام مرا آورده بود که جزو بازیگران خوب ایران هستم که البته به این مساله کاری ندارم، اما در ادامه گفته بود آنچه در بازی ایشان می‌بینم، عدم وجود هنر بازیگری است. بعد از خواندن این مطلب به ایشان گفتم این‌که برایم بد شد، اما او گفت وقتی بازیگر از خودش دور می‌شود تا یک نقش را بازی کند، مسلماً چیز دیگری می‌شود؛ ولی وقتی خودت باشی و همان را بازی کنی، حسن است. خوشحالم بهترین کارگردان ایران درباره من این حرف را زد که بازیگر، خود واقعی‌اش باشد؛ بهتر است. این‌که کسی خوشنویس باشد، بهتر است یا ادای خوشنویس را دربیاورد. خود واقعی بودن ارزشمند است.

سبک کاری ندارم

بعضی تاکید می‌کنند سبک کاری دارم، درحالی که من نام این کار را سبک نمی‌گذارم. عده‌ای هم می‌گویند خودم را تکرار می‌کنم. تکرار خوب اشکالی ندارد. به عنوان مثال، علی کریمی همیشه خوب بازی می‌کند، به همین دلیل ایرادی به تکرار خوب بودن نیست. تکرار بدی، مشکل است و نه تکرار خوبی. این‌که بگوییم این بازیگر مثل همیشه خوب بازی می‌کند. جمله بدی نیست.

داشتن شانس در بازیگری

در طول روز تعداد علاقه‌مندان به کار بازیگری خیلی زیاد است و از طریق اینستاگرام پیام می‌دهند. من هم معرفی می‌کنم، اما به هر حال تعداد خیلی است. اتفاقا یک روز سر ضبط مجموعه روزگار قریب به آقای عیاری گفتم اگر امکان دارد از میان 60 نفری که معرفی کردم، حداقل یکی از آنها برای یکی از صحنه‌های عبوری استفاده شود. همان موقع ایشان به دستیارش آقای سجادی گفت، پوشه افرادی را که فرم معرفی کرده‌اند، بیاور. وقتی پوشه را دیدم با تعداد زیادی فرم روبه‌رو شدم که حتی درباره رنگ پوست و رنگ چشم متقاضیان در آنها ذکر شده بود. به هر حال تعداد این افراد کم نیست، اما واقعاً چند نفر بازیگر یا فوتبالیست حرفه‌ای می‌شوند. من همیشه به جوانان می‌گویم واقعاً باید خدا بخواهد و شانس هم بیاورید تا بازیگر شوید. برایتان مثال دیگری می‌زنم، خیلی‌ها بودند که 30 برابر مهدوی‌کیا دویدند، اما چون شانس نیاوردند، هرگز نتوانستند به رده‌های بالا راه پیدا کنند.

فیلَم یاد هندوستان می‌کند

من سه فرزند دارم. دختر بزرگم استعدادی در زمینه بازیگری ندارد و تا به حال هم چیزی نگفته است، اما دختر دومم ابراز تمایل کرده، اما پسرم که آخرین نسل بازمانده خانواده‌ام است و 13 سال دارد، علاقه زیادی به بازیگری دارد و گاهی او را سر کارهایم می‌برم. درحال حاضر هم در مجموعه «لیموترش» که روزهای جمعه از شبکه دو پخش می‌شود، پسرم علیرضا هم حضور دارد. همچنین از فریدون حسن‌پور هم خواستم برای سریال مرد که من نقش مدیر مدرسه را بازی می‌کنم، علیرضا هم یکی از شاگردان مدرسه باشد که دلتنگش نشوم و فیلَم هم یاد هندوستان نکند.

دلم برای معلمی تنگ شده

راستش دلم برای دنیای معلمی تنگ شده است. فکر می‌کنم در آن دنیا مواخذه می‌شوم که چرا معلمی را رها کردم. به یاد دارم وقتی سریال «سه در چهار» پخش می‌شد در مقطع پیش‌دانشگاهی تدریس می‌کردم و به محض این‌که وارد حیاط مدرسه می‌شدم، 300 و 400 دانش‌آموز مرتب فریاد می‌زدند آقا سیروس آقا سیروس! به همین دلیل برایم سخت شده بود. البته آموزش و پرورش کرج به من التفات داشت و بازخریدم کردند، اما من همیشه از آموزش و پرورش گلایه دارم. باید معلم‌های اینچنینی مثل من حفظ می‌شدند، چون حقوق آموزش و پرورش جذابیت مالی ندارد، اما حضورم می‌توانست در مقاطع مختلف کمک حال باشد.

بازیگر نباید خودش را بگیرد

اگر خودم را بگیرم، چون بازیگر هستم؛ به نظرم نشانه بی‌سوادی‌ام است. به قول مولوی، روستایی گاو در آخر ببست/ شیر گاوش خورد و بر جایش نشست/ روستایی شد در آخر سوی گاو/ گاو را می‌جست شب آن کنجکاو/ دست می‌مالید بر اعضای شیر/ پشت و پهلو گاه بالا گاه زیر/ گفت شیر از روشنی افزون شدی/ زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی/ این چنین گستاخ زان می‌خاردم/ کو درین شب گاو می‌پنداردم

بنابراین باید همیشه مراقب رفتار و کردارمان باشیم.

خودم را خیلی بازیگر می‌دانم

من به غیر از بازیگری، کار دیگری بلد نیستم و خودم را خیلی بازیگر می‌دانم. به هر حال 21 سال است که به صورت حرفه‌ای و مدام درگیر این حرفه هستم، حتی اگر بی‌سواد هم بودم، با این سابقه کاری، دکترای این کار را گرفتم. با توجه به تلفن‌هایی که برای کار به من می‌شود، متوجه این مساله شدم. همین الان هم همزمان در دو سریال بازی می‌کنم. اگر بازیگر خوبی نبودم با این همه پیشنهاد روبه‌رو نمی‌شدم. ممکن است از میان این افراد چند نفر رفیق من باشند، اما با بقیه که رفیق نیستم. درمجموع یکی از کارهای سخت کارگردان، انتخاب بازیگر است و باید باوسواس انتخاب کند. بنابراین این کار شوخی‌بردار نیست و دوستان هم به خاطر سابقه کاری خوبم پیشنهاد بازی می‌دهند، البته عذرخواهی می‌کنم که خیلی رک حرف می‌زنم.

به خاطر حسن...

اگر بخواهم بازیگری را در کشورمان در یک خط تعریف کنم، باید بگویم اگر کسی از ما خوشش بیاید برای کار دعوت می‌کند، در غیر این صورت دستمان به جایی بند نیست. بنابراین حرفه بازیگری به لحاظ درآمد لب مرز است. لذا شغل خوبی نیست. به همین دلیل بازیگران همیشه در کنار این کار سعی می‌کنند درآمد دیگری هم داشته باشند. به عنوان مثال، بازیگر اگر بقالی هم بزند به خاطر دیدنش هم که شده به سراغش می‌آیند. همچنین بازیگران خیلی علاقه‌مند به راه انداختن فست‌فود هستند، چون هم کلاس دارد و هم این‌که اگر زلزله هم بیاید، مردم دوست دارند برای غذا خوردن به رستوران بروند. البته من فست‌فود ندارم، اما ملکی در کرج دارم که شراکتی کار می‌کنیم و تولیدی لحاف، روتختی و... داریم. البته دوستم رستورانی در کرج دارد که من خیلی به او سر می‌زنم. به همین دلیل بیشتر مردم به اشتباه فکر می‌کنند آنجا برای من است، اما به خاطر دوستم، حسن می‌روم. (با خنده) اتفاقا حسن ده میلیون هم از من پول قرض گرفته که امیدوارم با خواندن این مصاحبه، پول ما را پس بدهد.

خنده مردم

آدمی که بانمک است، حتی اگر مردم در مجلس ختم او را ببینند، ناخودآگاه با دیدنش شاد می‌شوند. به هر حال وقتی کارگردان از بازیگرانی مثل مهران غفوریان، مهران رجبی، علی مشهدی و... دعوت می‌کند، توقع دارد فیلمنامه را مال خودمان کنیم. دخترم گفت وقتی برای دیدن فیلم «ثبت با سند برابر است» به سینما رفته بود، همه مردم با دیدن من روی پرده می‌خندیدند.

آرزوی خوشبختی برای زوج‌های جوان

دخترم در شرف رفتن به خانه بخت است. امیدوارم عاقبت‌بخیر شود و میثم، دامادمان همیشه موفق باشد. این اولین تجربه من و همسرم است که فرزندمان را به خانه بخت می‌فرستیم و حس خیلی خوبی داریم. آرزو می‌کنم همه زوج‌های جوان موفق باشند و باهم بسازند. واقعاً آمار طلاق ناراحت‌کننده است. امیدوارم با درک یکدیگر، خدا به زندگی‌شان برکت بدهد.