فعالان عرصه فرهنگ و رسانه و همچنین فاتحان قلوب مردم که اغلب از ورزشکاران و سینماگران و موزیسین ها تشکیل می شوند، در گذشته چیزی به جد مخل خواب و خوراک شان می شد که "مسؤولیت" نام داشت.
مسؤولیت در قبال چه؟ در قبال اهداف و مسیری که جامعه باید به آن سمت برود. مسؤولیت در قبال ذهنیت مردم ، در قبال فرهنگ ، در قبال جایگاه آرمانی بشر و ... که همین احساس مسؤولیت باعث می شد که از خیلی از مسائل شخصی و حقوق خود ، برای جلوگیری از کج شدن ذهن و مسیر درست جامعه ، چشم بپوشند.
شخصیت های محبوب و معروف گذشته، زندگی خصوصی شان هر چه بود برای خودشان بود اما احساس مسؤولیتشان اجازه نمی داد که این زندگی خصوصی به بیرون درز پیدا کند؛ چرا؟ چون خود را مبلغ می دانستند؛ مبلغ چه؟ مبلغ فرهنگ و هنر والا . رفاقت هایشان، عقایدشان و در کل روش زندگی شان را در جای خود حفظ می کردند و آنرا علنی نمی کردند که خدای نکرده لطمه ای به فرهنگ جامعه وارد نشود.
آنها می دانستند چشم ملتی به آنهاست و تاثیر گذاری اعمال آنها به مراتب بیشتر از رسانه هاست. پس مطالعه می کردند ، تحقیق می کردند ، می خواندند تا بد را از خوب تشخیص دهند. اگر هم سلیقه شان چیزی را که در آن تخصصی نداشتند خوب می پنداشت ، حرف چند نفر اهل آن فن را می شنیدند و به حرف آنها اقتدا می کردند نه اینکه با یک خواننده درجه ۶٨ ام مملکت عکس بگیرند و به قولی حجت را بر خیل عظیمی از افراد تمام کنند!
احساس مسؤولیت در نسل جدید به اصطلاح سلبریتی های ایران به شدت دچار تغییر مفهوم شده است. حواس شان معلوم نیست کجاست؟!
به هر گوشه ای از شهرمان که نگاه می کنیم، آثار ناهنجاری های فرهنگی را می بینیم؛ از معماری ساختمان هایمان که سر ستون هخامنشی و تاج های یونانی و طاق های اسلامی و سر میکی موس در یک بنا روی هم سوار شده تا البسه تن مردم که شبیه ترکیبی بی معنی از هیپی های دهه 70 میلادی و درشکه چی های قجری شده، همه و همه نشان این از هم گسیختگی فرهنگی است که یکی از عوامل آن عدم آگاهی جامعه به واسطه تزریق خوراک مریض از طریق رسانه و مدعیان ترویج هنر و فرهنگ است.
احساس مسؤولیت مدت زیادی است که جایگاهی در دل عده ای از ما ندارد.