وقتی از شهره سلطانی میپرسیم چرا ایفای نقشی دشوار در نمایش «بوی خواب» را پذیرفته، پاسخی میدهد که از لابهلای آن میتوان به وجوه روانشناختی بازیگری پرتجربه هم نقب زد. او میگوید اگر نقشی آسان باشد، انتخابش نمیکند. این را میتوان در کارنامه تئاتری او پیگیری کرد و دید که پربیراه هم نیست.
نمایش بوی خواب را محمد چرمشیر نوشته و سهراب سلیمی آن را کارگردانی کرده است؛ نمایشی که از هفتم آبان در سالن قشقایی تئاتر شهر روی صحنه آمده است. با شهره سلطانی، بازیگر این نمایش به گفتوگو نشستهایم.
بازی در چند نقش، سختیهای خودش را دارد. چطور بازیهای مختلف برای این نقشها طراحی کردید؟
من باید به این توجه میداشتم که این چهار زنی که نقششان را بازی میکنم، نباید چندان دچار تغییر و تحول میشدند تا شخصیت جان براون را به شک بیندازند. دشواری کار هم در همین بود. در نتیجه ناچار بودم با اندک تفاوتی از نظر صدا، لباس و نوع رفتار، این چهار زن را از هم متمایز کنم. البته برای اینکه هم این چهار زن از هم تفکیک شوند و یکیبودن آنها را هم نشان دهم، کدی در نظر گرفتهام و حرکتی مشترک را در این چهار نفر میبینیم.
بازخورد تماشاگران را رصد کردهاید تا بدانید آنها درباره این که چقدر این شخصیتها توانستهاند شباهت را در عین تفاوت حفظ کنند، چه فکر میکنند؟
تلاش کردم این کاراکترها به بهترین شکل ممکن به نمایش گذاشته شود. نمیدانم چقدر موفق بودهام، اما بازخورد و برخورد مخاطبان بهگونهای بود که احساس غرور به من دست میدهد. هنوز این نقش برای من تمام نشده است و هر شب به این فکر میکنم چهکاری انجام دهم که این شخصیت بهتر و باورپذیرتر ایفا شود.
بنابراین به این که هر شب از اجرای یک نمایش میتواند با شب گذشته آن فرق داشته باشد باور دارید... از چه راهی به این تغییرات میرسید؟ بداهه؟
بحث بر سر تکمیل است. من هر شب تا آخرین اجرا تلاش میکنم شخصیت را تکمیل کنم. بخشی از این تحلیل در تمرینها به دست میآید، اما بخش اصلی، در پروسه اجرا شکل میگیرد. طبیعتا بعد از چند اجرا میتوانم کاملتر از شب نخست نقش را به تصویر بکشم. همین وجه از تئاتر برای ما جذابیت دارد. سالها قبل که بازیگران سینما، تئاتر را دوست نداشتند و تمایلی به تئاترکارکردن نداشتند، به من میگفتند از تکراری که در تئاتر جریان دارد و اینکه هر شب یک نقش تکرار میشود، خوششان نمیآید و من به آنها میگفتم در تئاتر، تکرار وجود ندارد! هر شب یک اتفاق جدید میافتد. این اتفاق جدید ربطی به تماشاگر ندارد، برای خود بازیگر اتفاق جدید میافتد.
در سینما و تئاتر بارها دیدهایم که حتی یک بازیگر بیش از 20 نقش را بازی میکند. در همه آن موارد، اما ما با تیپ مواجهیم و چندان به شخصیتپردازی نمیرسیم. این در حالی است که شما در این نمایش، برای هر چهار نقش، شخصیت ساختهاید. در نمایشنامه هم، اینقدر این چهار نفر، به شخصیت نزدیک شدهاند؟
حتما همین طور است. حتی اگر من توانسته باشم شخصیت بسازم، به درک درست از نمایشنامه و نقش مربوط میشود. هر بازیگر تا زمانی که یک نمایشنامه را به درستی درک نکند و متوجه خصوصیات کاراکتر خود نشود، نمیتواند درست آن را بازی کند و من هم از این قاعده مستثنا نیستم. همواره در زمانی که میخواهم نقشی را دربیاورم، با خود بسیار کنکاش میکنم. با وجود اینکه بسیار دیر و در زمانی که تنها ده روز به اجرا باقی مانده بود، به گروه اضافه شدم، بسیار اتود زدم تا شخصیت را پیدا کردم. گاهی سهراب سلیمی به من میگفت ما آنقدر فرصت نداریم که بخواهی اتود بزنی، اما به او میگفتم من باید به نقش برسم. البته راهنماییهای سهراب سلیمی هم بسیار به من کمک کرد. در واقع بخشی از پروسه درآوردن نقش به خاطر شخصیت بسیار جستوجوگر خودم است که سعی میکنم ریشهای تمام نکات شخصیت را برای خود تحلیل کنم. بخش دیگر به تجربه من در بازیگری مربوط میشود. همواره گفتهام در وهله نخست بازیگر تئاتر هستم چون از تئاتر کار خود را آغاز کردهام و خانه اول من تئاتر است. آنقدر که در تئاتر حضور داشتهام شاید در خانه خودم زندگی نکردهام! تمام دوران نوجوانی و جوانی من در تئاتر گذشته است.
دچار تغییر و تحولکردن یک شخصیت در آثار نمایشی، همیشه مبتنی بر قواعدی است؛ اما در نمایشی که چندان بلند نیست، کار سختی به نظر میرسد. بخصوص که تغییر و تحولی که در شما به وجود میآید باید به مرور زمان باورپذیر باشد. برای این باورپذیری چه کردهاید؟
اصولا نمایشی را انتخاب نمیکنم که قرار باشد نقشی آسان را در آن ایفا کنم! فارغ از کارگردانی، در بیش از 30 نمایش بازی کردهام و حتما در نمایشی که برای من اتفاق جدیدی را رقم نزند، وارد نمیشوم. امسال چند پیشنهاد برای بازی در تئاتر داشتم، برخی نمایشها با کار تصویر من تداخل داشتند؛ درنتیجه متن را نخواندم و پاسخ منفی دادم، اما برخی از متون دیگر را خواندم و آنها را رد کردم. برای من به عنوان بازیگری که شخصیتهایی با شرایط بسیار متفاوت را ایفا کردهام، یکی از دلایلی که تصمیم گرفتم در نمایش «بوی خواب» حضور داشته باشم، این بود که قرار بود یکی باشم، اما چهار آدم را نشان دهم و یک سیر تکاملی داشته باشم! شخصیتی که بازی میکنم، جاسوس و فاشیست است، اما درعینحال یک زن عاشق هم هست! وجوه مختلف این شخصیت، برای من بسیار جذاب بود هرچند میدانستم کاری بسیار دشوار را در پیش دارم، اما باید این آدم را پیدا میکردم. پس از آنکه این آدم را پیدا کردم، پروسه تکامل شخصیت طی شد.
کارناوال ببینیم یا نمایش؟
شهره سلطانی، عمری را در تئاتر سپری کرده و از لحنش مشخص است چندان دل خوشی از حضور گسترده اهالی سینما در تئاتر ندارد. وقتی درباره تفاوتهای نمایش «بوی خواب» و دیگر نمایشهایی که پر هستند از بازیگران چهره و مطرح سینما حرف میزند، میشود این دلخوری را بوضوح دید: «تماشا کردن نمایش ما ساده نیست. بوی خواب، نمایشی است که مخاطبان تئاتر آن را دوست خواهند داشت و شاید مخاطبان معمولی ترجیح دهند کارناوالهایی را که در سالنهای مختلف اجرا میشوند ببیند، اما مخاطب تئاتر با این اثر ارتباط برقرار میکند و من هم به قشقایی آمدهام تا تئاتر کار کنم. انتخاب من برای روی صحنه آمدن، شرکت در شوها و کارناوالها نیست، من در تئاتر روی صحنه میروم.»