در این میان ماموری ناشناخته به نام ساچل به صورت دوجانبه برای ام.آی.6 و ک.گ.ب کار میکند و ماموران اطلاعاتی انگلیس متوجه شدهاند، هویت ساچل، عامل قتل گاسکوین برای آنان ناشناخته است و ... .
لورین در فیلم ماموراتمی، همان جینباند، خواهر کوچک جیمز باند است. البته این عبارت صرفا یک تمثیل است. لورین در فیلم ماموراتمی هیچ تفاوت شاخصی با مجموعه کنشها و واکنشهای جیمز باند ندارد، مگر در نوع جنسیت.
در تریلرجاسوسی ماموراتمی، لورینیک جاسوس زیرک، تند زبان، سختکوش و بزن بهادری است که به قصد بستن آخرین پرونده جاسوسی در جدال دو بلوک شرق و غرب، راهی برلین شرقی میشود. این ابرجاسوس بریتانیایی برای جلوگیری از فاش شدن فهرست ماموران مخفی در برلین به اقدامات عجیب و غریبی دست میزند که فراتر از جیمزباند است و بیشتر به حرکات مرد عنکبوتی شباهت دارد.
کنشها و شخصیت فرامتنی چارلیزترون را که خیلی دقیق ارزیابی میکنیم، درخواهیم یافت او دیگر آن بازیگر هنرمندی که فیلم «هیولا» را بازی کرده، نیست. رسم هالیوود این است که هنرمندان توانایی مثل «ترون» وارد آن شده و به ابزار تبلیغاتی کمپانیها تبدیل میشوند.
این الگویی است که بنیانگذارش، آنجلیناجولی است که با فیلم اسکاری «دختران از هم گسیخته» شناخته شده و از فیلمهای اکشن درجه چندمی مثل دوگانه «لاراکرفت» و «تحت تعقیب» (تیمور بکماتوف) سردرآورد.
نکته جالب این که چارلیز ترون در مقام تهیهکننده پنج سال برای تولید این فیلم وقت صرف کرده است. آیا پنج سال حوصله خرج کردن برای چنین فیلمی و حضور داوطلبانه در فیلم «مکسدیوانه» و حضور در اکشنهای درجه چندم، گامی به سوی آنجلیناجولی شدن ترون نیست؟
البته این ژست برابری جنسیتی در هالیوود و هنرپیشههایش به انگیزه چارلیز ترون در نقش یک ابر جاسوس مونث در دوران جنگ سرد، دامن میزند.
ترون و هنرپیشه مقابلش «مک آوی» در نقش دو جاسوس عملگرا، بیشتر شبیه مبتلایان به جنون هستند تا جاسوس. نوعی وحشیگری در فیلم وجود دارد که از فیلم «مکسدیوانه» و «جانویک» وارد این فیلم شده و نکته قابل توجه دیوید لینچ، کارگردان فیلم جان ویک، سکان هدایت این فیلم را در دست دارد.
مامور اتمی از دل فیلمهای جانویک، بیرون آمده که کارگردانش دیوید لینچ بیشتر از آنکه کارگردان باشد، طراح جلوههای ویژه است. اگر این جمله را شوخی تصور نکنیم، لینچ در هالیوود به عنوان طراح جلوههای ویژه اکشن سابقه طولانی دارد.
دیویدلینچ بهدلیل سابقهاش،استنباطی جیمزباندگونه از ژانرهای جاسوسی دارد و مقداری سیاهی آثار جنایی را با گونه جاسوسی هیجانی(تریلر) ترکیب کرده که خود این فرآیند میتواندآغازگر یک ژانر پانک راکی سینمایی تازه باشد.
معمولا روایتهای جاسوسی، مراجع اقتباسی قابل اعتنایی دارند. مثلا مجموعه جیمز باند که در این مجال مطرح شد از آثار قدرتمندانه جاسوسینویس سرشناس، یان فلمینگ، اقتباس شده و اگر بدانیم مامور اتمی از کدام مرجع مکتوب اقتباس شده، همه ضعفهای فیلم را به برگردن کارگردان و بازیگرش نمیاندازیم.
مرجع اقتباس ماموراتمی، رمان مصوری از آنتونیجانسون با نام «سردترینشهر» است. تنها مولفه روایت سینمایی جاسوسی یا رمانهایی با چنین مضامینی، پیچیدگی است. قصه مصور سردترینشهر و فیلم سینمایی ماموراتمی، تمام مولفههای سینمای هیجانی ـ جاسوسی را دارد به غیر از پیچیدگی.
یعنی از همان ابتدا که با مامور دیوید پرسیوال (جیمز مکآوی) جاسوس چند جانبه آشنا میشویم، دستش برای ما رو خواهد شد که او به طور حتم، مامور دوجانبه است. حتی سازندگان به خود زحمت ندادهاند موضوع همکاری پرسیوال با روسها را پنهان کنند.
فیلم ماموراتمی، اصالت تریلر جاسوسی ندارد و فقط جستوخیز مرد عنکبوتی و خشونت نمایشی به سبک فیلم جان ویک را میتوان در این فیلم دید. ساختار روایت دارای سکانسهای غیر لازم فراوان و تکرار شده در هالیوود است.
خشونت نامتعارف و واقعگرایانه به طرز کرخت کنندهای شالوده اصلی فیلم را در برمیگیرد و نمایش مهارتهای پیچیده کار جاسوسی هیجانآور به نمایش لحظات اکشن درجه چندمی تنزل پیدا میکند. این فیلم با هدف اکشننگاری ساخته شده و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم وارد عمق کارهای جاسوسی شود.