بیشتر فیلم های جاسوسی ساخته شده اقتباسی از فیلمنامه های ادبیات هستند و این امر در آنها نمود بیشتری دارد، فیلم های جاسوسی به نویسندگی که تمام ظرافت ها را در نظر می گیرد شبیه تر است تا به تصاویر متحرک. رمان های جاسوسی وامدار پرداخت های دراماتیک جرم و جنایت به شیوه ای پیچیده هستند که به سطح بین المللی کشیده می شوند.
فیلم های جاسوسی آمریکا فیلم های فوق العاده سرگرم کننده هستند. موضوع آنها از یک خط زمانی ساده شروع می شود زمانی که دولت آمریکا خودش را به عنوان قدرت اول می داند و سعی دارد به منابع و اطلاعات سایر دولتها رخنه کند.
سینمای جاسوسی بیشتر از همه مدیون جیمز باند یان فلمینگ انگلیسی است. جیمز باند فلمینگ به مانند شوالیه ای اصیل شخصیتی مودب و با جسارت از خود نشان می دهد. او با دشمنان مختلف خارجی (که اغلب کلیشه ای از شیطان های دیوانه ای هستند که می خواهند بر جهان حکمرانی کنند) درگیر می شود، و آنها را از بین می برد.
گلدفینگر: گای هملتون 19
میلیونری خبیث معروف به «گلدفینگر» (فروبه)، به همراه گروهی از تبهکاران بین المللی از جمله «پوسی گالور» (بلکمن)، با طرح نقشه ای هوشمندانه قصد سرقت خزانه ی طلای «فورت ناکس» را دارد. اما «جیمز باند» (کانری) موفق می شود نقشه های او را عقیم بگذارد…
جاسوسی که از سردسیر آمد: مارتین ریت 1965
شبکه ی اطلاعاتی انگلستان در آلمان به واسطه ی تاکتیکهای درخشان رئیس ضد جاسوسی آلمان شرقی، »مونت« (وان آیک) در معرض تهدید قرار گرفته است. »الک لیماس« (برتن) رئیس قرارگاه برلین را به کشورش احضار می کنند و به او فرصت می دهند تا حسابش را با »مونت« تسویه کند.
یادداشت های کوئیلر: مایکل اندرسون 1966
پس از آنکه دو مأمور امنیتی انگلیسی در برلین کشته میشوند، یک مأمور آمریکائی بهنام "کوئیلر" (سگال) مأموریت مییابد رهبر جنبش نئو نازیها را پیدا کند. "کوئیلر" تحت نظارت دقیق "پول" (کینس) رئیس "ایستگاه" برلین، با پیگیری خبر یکی از روزنامهها به مدرسهای میرود که یکی از معلمهای آن، بهدلیل اهام شرکت در جنایات جنگی ازیها خودش را حلقآویز کرده است. آنجا" کوئیلر" با جانشین این معلم، "اینگه" (برگر)، آشنا میشود و...
جایی که عقاب ها جرأت می کنند: برایان جی. هوتن 1968
جنگ جهانی دوم. یک گروه کاماندوئی هفتنفره به فرماندهی "جان اسمیت" (برتن)، مأمور نجات یک ژنرال آمریکائی میشوند که در قلعهای در کوههای آلپ باواریا اسیر آلمانیهاست. "موریس شیفر" (ایستوود)، ستوان کارآزموده آمریکائی، "اسمیت" را در انجام این مأموریت یاری میکند. کاماندوها با یونیفورم آلمانی و چتر نجات در خاک آلمان فرود میآیند. "اسمیت" با "مری الیسن" (یور) رابط متفقین تماس میگیرد. در آستانه ورود به قلعه یکی از کاماندوها کشته میشود و سایرین به جز "اسمیت" و "شیفر" تسلیم میشوند. حالا، "اسمیت" به وجود مأموری دو جانبه شک میکند...
فیلمی حادثهای ـ جاسوسی و پرهزینه فیلمنامه را مکلین ، استاد رمانهای جنگی جاسوسی و پرتعلیق، مینویسد. فیلم مملو از وقایع غیر منتظره است و صحنههای درگیری و انفجار، بهرغم تعددشان تحمیلی نیستند و بهخوبی در روایت جا میافتند. برتن نقش خود را ماهرانه و کاملاً متفاوت با پرسونائی که با آن به شهرت رسیده، بازی میکند. ایستوود نیز ابتدا قدری خشک و بیانعطاف مینماید اما در ادامه خود را جمعوجور میکند.
دونده ماراتون: جان شلهزینجر 1976
در نیویورک، دو پیرمرد - یک یهودی و یک آلمانی - در یک سانحه رانندگی کشته میشوند. برادر پیرمرد آلمانی، بهنام «سِل» (اولیویر) که از جنایتکاران زمان جنگ نازیهاست و صندوقچهای از الماس (که از دوگاههای مرگ جمع کرده) پیش برادرش به امانت داشته، بهدنبال الماسها میآید و بهزودی با مأموری آمریکائی (که تصویر میکند برای نقل و انتقال الماسها در خدمت برادرش بوده) بهنام «داک لِوی» (شایدر) درگیر میشود و او را به شدت زخمی میکند.
همه مردان رییس جمهور: آلن ج. پاکولا 1976
پس از رسوایی واترگیت که دو روزنامهنگار جوان واشنگتن پست به نام باب وودوارد و کارل برنشتاین در افشای تخلفات انتخاباتی ریاست جمهور وقت آمریکا ریچارد نیکسون نقش به سزای ایفا کردند رابرت ردفورد علاقهمند شد فیلمی با محوریت این دو روزنامهنگار جوان تهیه کند. نخست به الیا کازان مراجعه میکند که او نمیپذیرد و سپس با ویلیام فرید کین وارد مذاکره میشود که او هم نمیپذیرد و سرانجام دوستش آلن ج. پاکولا میپذیرد که کارگردانی فیلم را به عهده بگیرد خود ردفورد بازی در نقش باب وودوارد را میپذیرد و داستین هافمن نیز نقش خبرنگار دیگر کارل برنشتاین را بازی میکند.
داستان این فیلم بر اساس ماجرای واقعی نوشته شده است. ماجرایی که در ۱۷ ژوئن ۱۹۷۲ در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون از ستاد فرماندهی دموکراتها در واشنگتن با دستگیری پنج سارق با وسائل مدرن استراق سمع آغاز میشود و با ورود باب وودوارد (رابرت ردفورد) گزارشگر تازهکار واشنگتن پست و کارل برنستاین (داستین هافمن) گزارشگر پرانرژی و پیگیر روزنامه وارد مرحلهٔ تازهای میشود.
سالوادور: الیور استون 1986
سنفرانسیسکو. «ریچارد بویل» (وودز) خبرنگار عکاسی است که میخواهد از صحنههای کشتار در آلسالوآدور گزارش خبری تهیه کند او با یکی از دستانش، «دکتر راک» (بلوشی) به سمت آلسالوآدور حرکت میکند. در مرز با گفتن اینکه دوست «کلنلفیگهروا» (لوک) است، بهآنان اجازه ورود و اقامت میدهد. در آلسالوآدور، او با «جانکاسادی» (سویچ)، خبرنگار عکاس محبوبهاش، ماریا (کاریلو) مادرش، «کارلوس» (فوئنتس) آشنا میشود همزمان با تلاش «بویل» برای برقراری ارتباط و ملاقات چِریکها، «سرگورد ماکس» (پلانا)، رهبر گروه دستراستیها، ترتیب ترور «اسقفرومرو» (روئیز) را میدهد که علیه نیروهای سرکوبگر وعض کرده است.
شکار زیر دریائی اکتبر سرخ: جان مک تیرنان 1990
در سال ۱۹۸۴ زیردریائی اتمی شوروی موسوم به ̎اکتبر سرخ̎ به آب انداخته میشود. فرماندهٔ زیر دریائی، ̎ناخدا مارکو رامیوس̎ (کانری)، پس از کشتن افسر امنیتی زیر دریائی، با هم یاری افسران ناراضی، موفق به فرار از تعقیب ناوگان دریایی شوروی میشود. ̎جک رایان̎ (بالدوین)، تحلیلگر و محقق سازمان سیا با مطالعهٔ عکسهائی که از زیر دریائی گرفته شده، متوجه میشود ̎اکتبر سرخ̎ مجهز به موتور بیصدا است و به لحاظ همین ویژگی، از کاملترین سلاحها بر ضد امریکا به شمار میآید.
ج.ف.ک: الیور استون 1992
̎جیم گاریسن̎ (کاستنر) دادستان شهر نیو ارولیانز، سه سال پس از قتل ̎جان کندی̎ و به دنبال ارائهٔ گزارش ̎کمیسیون وارن̎ خود به تحقیق دربارهٔ زاویههای تاریک و پرسش برانگیز حادثه میپردازد و به این نتیجه میرسد که ترور رئیس جمهور حاصل توطئهای گسترده و چند جانبه بوده است.
فیلم جنجالی استون جزئیات پیچیدهٔ تمام تئوریهای توطئهای را که از زمان قتل کندی مطرح شده، برای خلق یک حماسهٔ پر تب و تاب سینمائی به کار میگیرد. لحن افشاگرانه و تند فیلم به کنار (که البته باعث شد اسناد محرمانهٔ این پرونده که تا سال ۲۰۲۹ مهر و موم شده بودند، در دسترس قرار بگیرند)، جنبهٔ شاخص و استثنائی ج.ف.ک اجتناب از ساختار نمایشی واحد و سرراست و در عوض استفاده از آمیزهٔ نامنظمی از فیلمهای خبری، بازسازی و داستانپردازی است و تسلط خارقالعاده بر جنبههای فنی در طول سه ساعت فیلم که به لطفش، تنش و حس پارانویای فراگیر اثر لحظهای آرام نمیگیرد. تک گوئی پایانی کاستنر در دادگاه که تمام یافتههای پراکندهٔ او ـ و تماشاگر ـ را جمعبندی میکنند، با همین شیوه هرگز طولانی جلوه نمیکند و به طرز مؤثری آرمانهای سنتی جامعهٔ آمریکا را زیر سئوال میبرد.