خانم بازیگر از سفر کربلا می گوید

از سفر به کربلا بگویید، حال و هوایی که داشتید و احساسی که بعد از بازگشت دارید؟

13 سال قبل به کربلا رفته بودم و دوست داشتم باز هم این تجربه برایم تکرار شود. قبل اربعین از کاروان چلچراغ (کاروان هنرمندان) با من تماس گرفتند و به کربلا دعوت شدم. به اصطلاح طلبیده شدم و راه برای این سفر باز شد. تجربه خیلی خوبی بود در کنار مردمی که از نقاط مختلف دنیا آمده بودند هم‌مسیر شدم و احساس کاملا متفاوتی را تجربه کردم؛ احساسی که نمی‌توان آن را با کلمات بیان کرد.

حس خوب و حال خوب قبل از سفر سراغتان آمد یا در طول مسیر بتدریج حالتان خوب شد؟

از همان لحظه‌ای که شروع به بستن کوله‌بارت می‌کنی، حالت تغییر می‌کند، می‌دانی مقصد کجاست و باور داری که قرار است حالت خوب شود، سنگینی‌های وجود و قلبت را بر طرف کنی. از همین لحظات است که شروع می‌کنی به پاک کردن همه پلیدی‌‌های درونت. سفر به کربلا اصلا دنیوی نیست حتی در زمان انتخاب لباس‌های سفر می‌دانی باید لباسی را برداری که مناسب عزاداری سید‌الشهدا(ع) و یارانش است. کوله‌بارت را سبک می‌بندی و سبک‌تر هم برمی‌گردی. وقتی به نجف می‌رسی متحیر می‌شوی از آدم‌هایی که به سمت کربلا حرکت می‌کنند.

آدم‌های زیادی دیدم که از اروپا و آمریکا آمده‌ بودند، زبان همدیگر را نمی‌فهمیدیم، اما با یک لبخند به‌هم می‌گفتیم که می‌دانیم نیتت از این سفر چیست. نوحه که پخش می‌شد، شاید معنی برخی کلمه‌ها را نمی‌دانستیم، اما همه سینه می‌زدند و نام امام حسین(ع) که گفته می‌شد همه با صدای بلند نام او را بر زبان جاری می‌کردند.همه این اتفاقات خوب فقط می‌تواند در سفر اربعین اتفاق بیفتد که می‌دانی انتهای سفرت به حرم امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) می‌رسی. در طول مسیری که قرار شد پیاده برویم، هیچ‌جا توقف نکردم و مدام قدم زدم، اما خستگی به سراغم نیامد، انگار پرواز می‌کردم.

ما هر سال محرم و صفر را تجربه می‌کنیم و با اتفاقات کربلا، تاسوعا و عاشورا از کودکی آشنا هستیم. آیا پیاد‌‌ه‌روی اربعین حادثه کربلا و مفهوم قیام امام حسین(ع) را برای آنهایی که از کشورهای دیگر آمده بودند، معنا می‌کند؟

به نظرم راهپیمایی اربعین هم بخشی از شناخت است. همسفری آدم‌های مختلف در کنار هم برای رسیدن به مقصدی مشخص جزئی از رسالت عاشوراست که آدم‌ها با هم مهربان باشند و به یکدیگر کمک کنند. آنهایی که به پیاده‌روی اربعین می‌روند و حس رسیدن به حرم امام حسین(ع) و دیدن بارگاه او را تجربه کرده‌اند، می‌دانند که این خودش بزرگ‌ترین شناخت است ! هر کسی به روش و زبان خاص خود شروع به صحبت با امام می‌کند و حال عجیبی است که نمی‌توان آن را توصیف کرد.

اصالتا اهوازی هستید؟

بله! متولد بهمن سال 63 در اصفهان هستم. خانواده‌ام در زمان جنگ به اصفهان مهاجرت کردند و با پایان جنگ دوباره به اهواز برگشتیم.

چقدر به سرنوشت اعتقاد دارید، دختری مهاجر که در یک خانواده جنگ‌ دیده بزرگ شده، بازیگر می‌شود و خیلی زود پرکار هم می‌شود.

معتقدم برای ما سرنوشتی مقدر شده و هر آدمی با تلاش می‌تواند بخش‌هایی از سرنوشت خود را پررنگ‌تر یا کمرنگ‌تر کند.مقصد به بهترین شکل نوشته شده است، این ما هستیم که گاهی از تلاش دست برمی‌داریم یا از بیراهه می‌رویم و خودمان باعث می‌شویم آن اتفاق خوب که در تقدیرمان بود، رقم نخورد اما مهم این است که اگر راه را اشتباه رفتیم، توانایی برگشت داشته باشیم و دوباره به مسیر درست برگردیم.

به شانس اعتقاد دارید یا تلاش؟

ما با عبارت‌های «فلانی شانس آورده یا نیاورده»، بزرگ شده‌ایم ! آنقدر از بچگی درباره شانس باما صحبت کرده‌اند که جزئی از ضمیر ما شده و همیشه در پس زمینه ذهنمان است.به‌هرحال نمی‌توان شانس را نادیده گرفت. اما تلاش را مهم‌تر می‌دانم. هر آدمی برای رسیدن به خواسته‌ها و رویاهایش، تلاش کند و بقیه را به خدا بسپارد.مادربزرگم همیشه می‌گفت بعضی آدم‌ها گنجشک‌روزی هستند، هر چقدر هم زحمت بکشند بیشتر از آنچه مقدر است نصیبشان نمی‌شود.اکنون من بهتر متوجه این نکته می‌شوم که حتی آدم‌های گنجشک روزی هم نباید از تلاش دست بردارند، چون آنها هم به مقصد و آرزوی خود می‌رسند، اما زمان بیشتری لازم است.

آیا بازیگری جزو هدف اصلی‌تان در زندگی است یا برنامه‌های دیگری هم دارید؟

بازیگری برایم در اولویت است. هدفی است که برای رسیدن به اوجش تلاش می‌کنم.تقریبا به 20درصد از رویاهایم در زمینه بازیگری رسیده‌ام و برای رسیدن به صددرصدش خیلی راه مانده است. در کنار بازیگری برای دل خودم نقاشی هم می‌کنم، اما بازیگری را بیشتر از دیگر هنرها دوست دارم.