سجاد نوروزی با اشاره به رویکرد و سیاستگذاری های اخیر تلویزیون و با تاکید بر مبانی مفهومی سریال سازی در دنیا بیان کرد: هنرهای تصویری دو کارکرد مهم دارند، یکی انتقال معنا و دوم تلاش برای سرگرم کردن و پر کردن اوقات فراغت؛ این دو مقوله در واقع نقطه آغازین برای تولید هر اثری است که من در تولیدات یک ساله اخیر سیما هیچ کدام از این کارکردها را نمی بینم و به نظرم نه معنایی به مخاطب انتقال پیدا کرده است و نه حتی او با مفهوم جدیدی مواجه شده تا منجر به تقویت جهان بینی او شود.
وی عنوان کرد: رسانه ملی طبق ارزش های اسلامی و انقلابی باید رویکردی مشخص در جهت انتقال معنا داشته باشد و وظیفه ای را بر عهده بگیرد اما تولیدات اخیر چقدر براساس آن وظایف و ارزش ها معنایی را انتقال داده است؟
نوروزی با اشاره به آنچه کیفیت نازل سریال ها خواند، یادآور شد: به طور مشخص در این مدت اخیر سریالی که منتقل کننده معنا و دارای بار مفهومی خاص باشد، نداشته ایم. جدا از این امر، تولیداتی که بتواند در اوقات فراغت مردم هم دیده شود و جلب مخاطب داشته باشد هم نمی بینیم! بنابراین گویا فقط سریال ساخته می شود تا آنتن پر شود و سریال سازی فقط یک وظیفه کمی و گزارش کاری برای مدیران است و اینکه مجموعه های نمایشی چه کیفیتی داشته اند و یا چقدر مخاطب از آن بهره برده اند گویا اصلا اهمیتی ندارد.
این منتقد و کارشناس فرهنگی اضافه کرد: ظاهرا برای ما این نکته هم اهمیت ندارد که بتوانیم مخاطب را از اقبال به کارهای بیگانه دور کرده و به سمت آثار نمایشی خود بکشانیم. اگر اکنون دقت کنید سریال های بی کیفیت یکی پس از دیگری از سیما پخش می شود و کارکردی جز پر کردن آنتن ندارند.
وی در ادامه به سریال «عقیق» که به کارگردانی بهرنگ توفیقی از شبکه سه سیما پخش شد، پرداخت و اظهار کرد: فارغ از هر نقد تخصصی و فنی، سوال من درباره این سریال این است که اساسا «ماهیت روایت» آن چه بود و قرار بود چه معنایی را به مخاطب انتقال دهد؟ ما در این داستان نه روایت عاشقانه مستحکمی می بینیم، نه ارجاعات تاریخی مشخصی و نه حتی می توانیم تحول معرفتی انسان ها را در بستر عاشورا ببینیم بلکه فقط یک روایت مغشوش را شاهدیم با دیالوگ های شبهثقیل!
نوروزی اضافه کرد: البته این سریال به لحاظ فرم خوش ساخت بود اما می توان گفت ظرف طلایی خوش رنگی است که در آن نمی توان محتوایی پیدا کرد. «عقیق» ضعف زیادی در شخصیت پردازی، دیالوگ نویسی و فیلمنامه دارد و باعث شده نه کارکرد سرگرمی سازی و نه انتقال معنا را داشته باشد.
این کارشناس فرهنگی درباره دیالوگ های این سریال گفت: اگر کسی بخواهد از لحاظ ادبی این سریال را بررسی کند، اشکالات زیادی به آن وارد است. «عقیق» افزوده ای بر برندی که نعمت الله برای خود ساخته است، نیست.
نوروزی درباره شخصیت ها نیز گفت: به نظرم این سریال نگاهی به مجموعه «شب دهم» داشته است و بازتولیدی ابتدایی و پر شتاب از این اثر با نگارش نعمت الله بوده است. عوامل سریال «عقیق» به سراغ همان چالش های خاص «شب دهم» می روند اما شاید به قول فراستی نتوانسته اند آنچه را که می خواهند دربیاورند.
متاسفانه مدیران ما فهمی از هنرهای تصویر ندارند و انبوهی از نیروهای نخبه و خلاق پشت درهای صداوسیما مانده اند و آقایان فقط با چند نفر کار می کنداین فعال فرهنگی تصریح کرد: یکی از متدهای خاص فیلمنامه نویسی پرگویی است، یعنی شخصیت پردازی و شرح روایت با دیالوگ های یک یا چند کاراکتر. با این حال دیالوگ باید کمکی به مخاطب بکند نه اینکه صرفا دیالوگ گفته شود تا زمان بگذرد. به نظرم مفاهیم مورد نظر نویسنده در این سریال به علت شتاب زدگی در نگارش تبدیل به کاریکاتور شده است و شاید هم فرصت کافی برای بسط منظورش نداشته است.
این منتقد و روزنامه نگار تصریح کرد: باید از متولیان سریال سازی در صداوسیما پرسید که هدفشان از ساخت چنین سریالی چه بوده است؟ چون من شک ندارم که درست چند ماه مانده به ماه محرم با خود گفته اند بهتر است اثری در این حوزه داشته باشند و کاری را سفارش داده اند و درمورد سریال «عقیق» هم پیداست که فاصله زمانی مناسب برای ساخت آن نبوده است. مشخص است این سریال در بستر یک سفارش کار شکل گرفته است تا یک دغدغه مفهومی در ذهن یک نویسنده!
نوروزی با اشاره به دیدگاه مدیران صداوسیما اظهار کرد: متاسفانه مدیران ما فهمی از هنرهای تصویر ندارند و انبوهی از نیروهای نخبه و خلاق پشت درهای صداوسیما مانده اند و آقایان فقط با چند نفر کار می کند. سازمان حتی با بسیاری از افراد موفق که پیش از این کار کرده است هم دیگر پروژه مشترکی ندارد. به طور مثال بعد از ۴۰ سال که از انقلاب می گذرد یکی از بهترین کارهای تلویزیون در حوزه روحانیت سریال «پرده نشین» بود اما چرا سازمان دوباره سراغ تکرار چنین تجربه ای نمی رود؟ چرا صداوسیما با محمدحسین مهدویان و شعیبی کار نمی کند؟ چرا داود میرباقری بعد از سریال «مختارنامه» باید دو سریال در نمایش خانگی بسازد و از آن زمان بخواهد «سلمان» را بسازد اما نتواند.
وی در پایان این گفتگو تاکید کرد: صداوسیما انبوهی از کارهای بی خاصیت را به آثار خوب ترجیح داده است و فارغ از فضای مدیریتی تلویزیون نمی توان به نقد و تحلیل سریال ها پرداخت چراکه همه مساله نویسنده و کارگردان نیست و اصل ماجرا سیاستگذاری معیوب سازمان است که به هیچ وجه فهم بنیادینی از مسایل روز توسط مدیران وجود ندارد.