پیروزی انقلاب اسلامی در واپسین سالهای دهه پنجاه و پس از آن، آغاز بلافاصله جنگ علیه ایران و نظام نوپای سیاسیاش، یکی از مهمترین فرصتها را از سینماگران این مرز و بوم گرفت و در عوض فرصت دیگری را پیش روی آنان گذاشت. شروع زودهنگام جنگ، در حالی که تنها یک سال و اندی از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود، اهالی فرهنگ و ادب و هنر و نه تنها سینما را از فرصت پرداختن به سوژه اصیلی چون انقلاب بازداشت. خیل عظیم اتفاقات و جریاناتی که در پروسه هشت ساله جنگ در فضای کشور، یکی پس از دیگری رخ میداد، منجر به این شد که یک جهش هنری در این برهه حادث شود.
اهالی هنر از سوژهای به نام انقلاب، با ریشه تاریخی ده ساله گذر کردند و دفاع مقدس را پیش روی خود دیدند؛ منازعهای طویل و دراز که از رهگذر همین تطاول، زمینهای برای پرورش و پرداخت به سوژههای متعدد و روایتهای گوناگون را برای اهالی تحقیق و هنر فراهم کرد.
آن چه امروز ما با عنوان سینمای دفاع مقدس شاهد آن هستیم، عمری به درازای انقلاب اسلامی و نظام سیاسی این مرز و بوم دارد؛ سینمایی که اگر دیروز و امروز سوژههای پرداختی را پیش روی خود دارد، از رهگذر خون جوانان و شهدایی است که در طی هشت سال، دفاع این سرزمین را تقدس بخشیدهاند.
سینمای سرمشق
دهه شصت، شاید مهمترین مقطع در تاریخ سینما و هنر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب شود؛ مقطعی که چند سال قبل از شروع آن، مهمترین تغییر سیاسی در یک کشور رخ داده و مبتنی بر همین تغییر است که مرزهای بسیاری از بایدها و نبایدها در کشور نیز دستخوش تحول شده است. سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب، هنوز به درستی شرایط کار در فضای جدید را نشناخته بود که به یکباره با دوران جنگ تحمیلی مواجه شد؛ دورانی که فضای مطالبه اجتماعی و مردمی به سبب بروز تحولات و درگیریهای جدید، دگرگون شد. مخاطب دیروز سینما، شاید قرابت کمتری با مخاطب امروز داشت و همه این تحولات ریشه در آن داشت که تمام زندگی این مردم و مخاطبان درگیر تهدید بزرگی به نام جنگ بود. جنگی که نه تنها خطرات مادی و جانی برای مخاطبان به همراه داشت، بلکه داغ از دست دادن رفقا و آشنایان و خانواده را نیز برای آنها به همراه آورده بود و هر روز بیشتر از دیروز روند زندگی عمومی را متاثر از خود میساخت. این چنین شد که نه تنها میل مردم به این سمت و سو رو کرد، بلکه سینماگران نیز نمیتوانستند چنین سوژهای را از دست دهند و فارغ از آن باشند. سینمای دفاع مقدس به صورت رسمی زاده شد و تولید فیلم در این ژانر آغاز شد.
«مرز» نخستین فیلم سینمایی است که در تاریخچه سینمای دفاع مقدس از آن نام برده شده است. کارگردان این فیلم سینمایی جمشید حیدری است که فیلمنامهای از سیروس الوند را کارگردانی کرده. همچنین سعید راد، داوود رشیدی و آهو خردمند نیز بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.
داستان از این قرار است که اهالی یک روستای مرزی با خطر حمله نظامی ارتش دشمن مواجه میشوند. ریشسفید روستا اهالی را به مقاومت دعوت میکند. یک استوار اخراجی ارتش به نام مختار، که تا آن لحظه از مردم کناره میگرفته، در این جریان وارد میشود و با تلاشهای زیادی روستاییان را آموزش نظامی میدهد.
اهالی سینما، ساخت و اکران مرز را آغاز راهی میدانند که منجر به تولید فیلمهای مختلف در این ژانر مهم شد. به این ترتیب و در فاصلهای کمتر از یکسال، پنج فیلم دفاع مقدسی ساخت و اکران شدند. در سال ۱۳۶۱ بود که این پنج فیلم جلوی دوربین رفتند و روند اکران آنها نیز تا سال بعد به نتیجه رسید. مبتنی بر همین پیشگامی بود که صاحبان این آثار پیشتاز، جایگاه خاصی در سینمای دفاع مقدس را از آن خود کردند.
«جانبازان» یکی از این آثار بود که به کارگردانی و نویسندگی ناصر محمدی ساخته و اکران شد. این فیلم سینمایی، روایت داستانی بود که در آن ارتش دشمن حملهای وسیع تدارک دیده و مهمات و وسایل زرهی خود را در نقطهای کور استتار کرده است. خبر به نیروهای اطلاعاتی ارتش و سپاه میرسد و فرماندهان دو نیرو گروهی را برای اعزام به منطقه تشکیل میدهند. دو دوست دیرین، که سالها از احوال یکدیگر بیخبر بودهاند، به عضویت این گروه برگزیده میشوند: یکی از آن دو افسر ارتش است، که در لحظه احتضار در بیمارستان منتظر شنیدن خبر تولد نخستین فرزندش است و دیگری پاسدار است که از پای سفره عقد به این عملیات فرا خوانده میشود.
داستان از این قرار بود که گروهانی از نظامیان موفق میشوند در یکی از قلعههای مهم دشمن مستقر شوند. دشمن قلعه را محاصره و اطراف آن را مینگذاری میکند. افراد درون قلعه با کمبود مهمات و آذوقه روبهرو میشوند. یک افسر ارتش، که تخصصاش خنثیکردن مین است، با دو تن دیگر، برای رساندن ملزومات به افراد درون قلعه، عازم منطقه میشوند و پس از خنثیکردن مینهای کار گذاشته شده کامیون حامل مهمات و آذوقه را به نیروهای محاصره شده میرسانند.
«پایگاه جهنمی» به نویسندگی و کارگردانی اکبر صادقی و با بازی فرامرز قریبیان و جمشید هاشمپور است که روایت ساخت پایگاهی قدرتمند از سوی دشمن در میان نیروهای خودی است. خبر به ستاد عملیاتی نیروی دریایی میرسد و یک تیم چهار نفری از گردان تکاوران نیروی دریایی به فرماندهی ستوان «بای» انتخاب میشوند تا با نفوذ به خاک دشمن، این پایگاه جهمنی را منهدم کنند...
«گذرگاه» نیز با نویسندگی و کارگردانی شهریار بحرانی، یکی از آثار مهم این دوران از سینمای ایران بود. داستان یک رزمنده به نام ناصر که به همراه سه تن از همرزمانش برای عملیات گشت و شناسایی به جبهه اعزام میشود. در جبهه برای انجام مأموریت ناصر و همرزمانش به وسیله یک راهنمای محلی از راه مخفی ادامه مسیر میدهند اما راهنمای محلی توسط عراقیها کشته میشود و گروه مجبور میشود از راه اصلی به شناسایی برود.
دیار عاشقان، محصول سال ۱۳۶۲ در سینمای ایران، فیلم جنگی است که به کارگردانی و نویسندگی حسن کاربخش و با بازی خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی در دوران خود به خوبی دیده شده است. دیار عاشقان یکی از نخستین محصولات رنگی در این ژانر است که داستان آن درباره یک سرباز محتاط و جنگگریز است. علی به جبهه فرا خوانده میشود. او که زندگیاش را در صلح و آرامش گذرانده مایل نیست به خط مقدم اعزام شود.
پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۶۷ بود که فضای جدیدی در جریان سینمای دفاع مقدس رقم خورد. باشو غریبه کوچک، دیدهبان و عروسی خوبان از جمله فیلمهای تاثیرگذار و مهمی بودند که در این سال ساخته شدند. همچنین عروسی خوبان، یکی دیگر از فیلمهای متفاوت و البته اثرگذار در سینمای دفاع مقدس بود. در این فیلم، شخصیت اصلی با نوستالژی دوران جنگ و حسرت به پایان رسیدن آن روزها روبهروست.
پایان یک خط
پایان دوران هشتساله جنگ تحمیلی و ورود به دهه هفتاد اما مستلزم اتخاذ یک رویکرد جدید در سینمای ایران شد. فیلمسازها کمکم از فضای جبهه و جنگ عقبنشینی کردند و رو به سوی تصویر شرایط حاکم بر جامعه پس از جنگ و روابط و فضاهای متاثر از جنگ آوردند.
مبتنی بر فراگیر شدن همین فضا بود که جشنواره فیلم فجر در دهه ۷۰ بیشترین سیمرغهای خود را به فیلمهای دفاع مقدسی واگذار کرد. آثاری که از موفقترین فیلمهای تاریخ سینمای پس از انقلاب در ایران شدند و هنوز نیز در راس علاقهمندی مخاطبان عمومی جامعه و اهالی سینما قرار دارند.
بین سعید و یونس رابطه عاطفی عمیقی برقرار میشود. یکی از همرزمان بسیجی سعید قصد دارد پناهندگی کشور دیگری را بپذیرد و سعید و دوستان دیگرش نسبت به عمل او معترض هستند. با کوششهای پزشکان متخصص یکی از چشمهای سعید معالجه میشود اما آزمایشهایی که روی او انجام میشود روشن میکند که او بر اثر گازهای شیمیایی مبتلا به نوعی سرطان خون شده است. همسر او در ایران زایمان میکند و سعید پس از معالجهای نافرجام میمیرد و پس از مرگ او، خواهرش لیلا عازم ایران میشود...
خوانش از کرخه تا راین یکی از جدیدترین و مهمترین خوانشهایی بود که در فضای سینمای دفاع مقدس، آن هم درست زمانی که سه سال از پایان جنگ گذشته، به حساب میآید. حاتمیکیا در این اثر نیز - مثل بسیاری از آثار دیگرش که بعدها ساخته شد - به دنبال روایت درد قشری از انقلابیون است که سهمی در قدرت نداشتهاند و در واقع تنها هزینه کردهاند. حاتمیکیا مهمترین کارگردان سینمای جنگ است که به عوارض و پیامدهای اجتماعی جنگ پرداخته است.
و اما آخر...
سینمای دفاع مقدس امروز در چهارمین دهه از عمر خود قدم میگذارد و هنوز پابرجاست. این مهمترین واقعیتی است که باید درباره این سینما پذیرفت. اما دور شدن سی یا چهل ساله از یک برهه زمانی و از دست دادن افرادی که تجربیات واقعی آن دوران را به چشم و پوست و استخوان دیده و لمس کردهاند، شاید مهمترین آفت و خطری باشد که در کمین این روایتگری است؛ روایتی که در آستانه از دست دادن منابع زنده و خاطرات حاضر خود است، روایتی که هنوز فکری برای این درد نکرده و علاجی برای آن نیندیشیده است.