سایه در آستانه تولد سی سالگیاش، در دل ِ تهران ِ امروز به دنبال رؤیایش میرود؛ رویای مادر شدن.
بازیگران: مهراوه شریفی نیا، بهناز جعفری، سوسن مقصود لو، نسرین نکیسا، بهرام سروری نژاد، آتوسا راستی، بابک قادری، مریم نورمحمدی، ژیلا شاهی، محسن سلیمانی، پریا مرندیز، نگار فتحی، فوژان قبادیان، الهام صانعی، پانته آ دانا، مریم رشیدی، علیرضا لبیبیان، مریم رشیدی، علی خاجی، علی گلزاده، کوروش شاداب فر
«پرسه در حوالی من»، اولین فیلم بلند غزاله سلطانی است. غزاله سلطانی برای مشتاقان فیلمهای کوتاه، نام آشنایی است. این فیلم ازجمله اکرانهای موفق جریان هنر و تجربه است و حدود یک ماهی میشود نمایشش را آغاز کرده است.
غزاله سلطانی
کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه هنر تهران، دانشکده سینما
تئاتر و نیز
دیپلم فیلمسازی از
مدرسه فیلم VFS ونکوور در
کانادا را دارد... او پیشازاین نیز با ساخت مستند بلند تحسینشده «…و آسمان آبی» درباره زندگی عزتالله انتظامی و فیلم کوتاه «کوچهها باریکن» توانسته است علاوه بر تحسین داخلی حضوری موفق در جشنوارههای بینالمللی داشته باشد؛ اما موفقیت عمده این فیلمساز جوان مربوط به فیلم کوتاه «باغ بیبرگی» است.
«پرسه در حوالی من» آخرین اثر این فیلمساز است
ساناز رمضانی درباره این فیلم در نماوابلاگ نوشته:
«پرسه در حوالی من» که آخرین اثر این فیلمساز است، تمام استانداردهای یک سینمای شاعرانه و احساسی را دارد. غزاله سلطانی در اولین تجربه فیلمسازی بلند خود، به سراغ داستان دختری به نام سایه (مهراوه شریفینیا) میرود که در آستانه سیسالگی و در میان شلوغی و ازدحام تهران، بیشازاندازه تنهاست؛
اما رویکرد سلطانی از جایی جالب میشود که بهجای تأکید بر تناقض زندگی سایه و شهر و اطرافیانش، بر خود کاراکتر اصلی تکیه میکند و فقط زندگی او را به تصویر میشود. از طرف دیگر سایه یک شخصیت سینمایی محض و کاراکتری شکل یافته جهت روایت یک داستان خاص نیست. سایه نماینده همه دختران امروزی تهران و همه کلانشهرهاست. دخترانی که نه بنا به سنتهای کلاسیک ازدواجکردهاند و نه بهمانند دختران غربی و مدرن کاملاً مستقل هستند.
سایه، در زندگیاش نه
عشق پایداری دارد و نه هدف مشخصی. پا نهادن به سیسالگی مرز بین زندگی مستقل و
خانواده را برای سایه مشخص میکند و به همین دلیل به فکر به سرپرستی گرفتن بچهای میافتد. سایه شاغل است، در منزل
پدر و مادرش بهتنهایی زندگی میکند، دوستان و تفریحات خودش را دارد، اما ورای همه اینها چیزی در زندگیاش کم است. سلطانی با تأکید بر این فقدان در زندگی یک دختر مدرن و به تصویر کشیدن موتیفهایی چون باز کردن شیشه ماشین توسط سایه در هر سکانسی که در ماشین میگذرد، دست میگذارد روی گمشدهای نامعلوم.
اساساً سلطانی در پرداختش در «پرسه در حوالی من» از هرگونه اغراق و زرقوبرق بیهوده میپرهیزد و در کمال سادگی روایتش را پیش میبرد. روایتی که در تنهاییهای کشدار سایه به مینی مالیزم طعنه میزند. در همین پرداخت ساده است که ما چیز زیادی از زندگی و کار سایه نمیبینیم. محل زندگیاش هویتی نمییابد و محل کار شلوغ و پرسروصدایش تبدیل به یک جنبه داستانی نمیشود.
محوریت «پرسه در حوالی من» سایه است و افکار درونیاش. گرچه در هیچ کجای فیلم، سلطانی وارد ذهن سایه نمیشود یا از راوی استفاده نمیکند اما آنچه به تصویر میکشد ذهن ساکت اوست. سلطانی برای به تصویر کشیدن سکوتی که
ذهن و زندگی سایه را احاطه کرده است از اقدامی جسورانه استفاده میکند و آنهم صدای پسزمینه است. تمام تنهایی سایه جلوی تلویزیونی میگذرد که در حال سروصداست. اکثر مواقع سایه حتی توجهی به
تلویزیون ندارد اما صدای مکالمه افراد و بازیگران برنامهای که در حال پخش است دائم در پسزمینه شنیده میشود و در اوج تنهاییهای سایه مثل یک پتک بر سر بیننده میکوبد.
«پرسه در حوالی من»، اولین فیلم بلند غزاله سلطانی است
همچنین وقتی سایه با آرش، دوستی که به او علاقه دارد، همراه است، بار دیگر سکوت ذهنش و تنهاییاش به چشم میآید. سایه هیچ حرفی برای گفتن ندارد، هرچقدر آرش سعی میکند سر صحبت را باز کند با واکنشهای خنثی سایه روبرو میشود. اینجاست که
تلفن همراه به کمک سایه و پرداخت شخصیتش میآید. او دائماً حواسش به گوشی است. در تلگرام میچرخد، صفحه را روشن و خاموش میکند و … در پلانهای دیگر هم
تلفن همراه سایه نقش مهمی
بازی میکند، صحبتهای تلگرامیاش با خانواده و دوستان و از آن جالبتر تبریکهای تولد تلگرامیاش.
روی دیگر سکه زندگی سایه، شبهایی است که مینشیند جلوی آیینه و صورتش را وارسی میکند. دماغش را با انگشت به بالا میکشد، لبهایش را غنچه میکند،
مو رنگ میکند و لاک میزند و درنهایت سلفی میگیرد. همه اینها نشان میدهد سایه چقدر شبیه به دختران بلاتکلیف امروزی است که در برزخ جوانیشان گیر افتادهاند. سلطانی برای به ترسیم کشیدن اینها از کلوزآپهایی استفاده میکند که انگار سایه را کنار میزند و بیننده را وارد ذهن او میکند. نماهایی که در آیینه بزرگنمای سایه از صورت او در تاریکی خانهاش میبینیم، زاویههای تند و سروصداهای پسزمینه بیشتر از پیش «پرسه در حوالی من» را به یک فضای ذهنی نزدیک میکند.
درواقع پرداخت سلطانی هرچقدر که تجربی است، سینمایی نیز هست. قصه با معرفی سایه و دادن پیشزمینهای مختصر از زندگی وی آغاز میشود. بعد با ورود او به پرورشگاه و بازیاش با
کودکان و بعدتر در محیط کار و در میان دوستانش بسط مییابد. قصه همانطور که جلو میرود سایه را بهتر معرفی میکند. وقتی دوستش که تازه نامزد کرده به دیدنش میآید میتوان آشکارا
برق حسادت را در چشمانش دید. اینجاست که میفهمیم سایه فقط بچه نمیخواهد، او به دنبال راه میانبری برای تشکیل خانواده است.
هنگامه ناهید درباره فیلم میگوید:
خوشبختانه مدتی است در سینمای کشورمان، بیش از پیش شاهد فیلمهایی در مورد مسائل زنان هستیم. قصههایی لطیف و گاه دلخراش دربارهی دختران، زنان و مادران جامعهمان و مشکلاتی که درگیرشان هستند، از ازدواج و کار گرفته تا بحرانهای روحی و عاطفی، مانند فیلمهای شنل، وارونگی، نگار، سهیلا شمارهی ۱۷، لاک قرمز، رگخواب و….
فیلمهایی در مورد زنان از فیلمسازان ِ مرد کشورمان که هنرمندانه و با ظرافت و دقت ساخته شدهاند و توانستهاند تحسین زنان را برانگیزند؛ ولی فیلم پرسه در حوالی من آنقدر زنانه، مملو از احساس و شاعرانه است که باید بهعنوان گل سرسبد فیلمهای زنانهی
ایران از آن نام برد. فیلمی از یک فیلمساز خانم، غزاله سلطانی.
فیلم در کنار پنجرهی رو به خیابان خانهی سایه (مهراوه شریفینیا) آغاز شده و با همان نمای رو به خیابان، پایان میگیرد، البته که حس و حال دو صحنه با هم بسیار فرق دارند. با اینکه فیلم در فصل
سرما اتفاق میافتد؛ اما خانهی سایه که باسلیقه چیده شده ـ گرچه که خیلی هم منظم نیست ـ حس گرما و امنیت را به بیننده منتقل میکند.
از همین ابتدای کار، گوشی همراه نقش پر رنگی دارد و مانند زندگیهای امروزهی همهمان، بخشی جدا نشدنی از کاراکتر فیلم بهشمار میآید. پر بیراه نخواهد بود که بگوییم گوشی همراه سایه، همدم همیشگی اوست و تنهاییاش را پر میکند. در بین این همه کار روزمره و تکراری و گاه خمودی، لالایی خواندن زن همسایه برای دخترش، سحر، آرامشبخش و روحنواز است.
سایه، دختری آرام و نجیب است. معمولی و با
زیبایی طبیعی که بلد نیست از
مردان دلبری کند؛ مانند خیلی از همنسلانش، زندگی او در کتاب، چایی، سیگار، تلویزیون، موبایل، کار و گاهی بیرون رفتن با دوستانش خلاصه شده است. دختری صبور و حساس که هر روز شاهد عشقورزی افراد ِ جامعهاش است. جامعهای که در آن ازدواج برای دختران و رسیدن به مرحلهی زنانگی یک ارزش و موفقیت بهشمار میآید و حالا که مویی سپید در میان موهایش پیدا شده، بیشتر از قبل خودش را باخته و احساس پیر شدن میکند. سایه دختری است که اکثر مواقع، مخصوصاً وقتی ناراحت است، احساس تنگی نفس میکند و به هوای آزاد نیازمند است.
او در آستانهی سیسالگی است و دم بخت. در گوشیاش عکس آینه و شمعدان میبینیم، مادری که نگران ازدواج اوست و کیسهای مختلف را به دخترش معرفی میکند بلکه بتواند او را راضی به وصلت با یکی از همین مردان جوان بکند و مادربزرگی که شاید برای باز شدن بخت او نذر کند گرچه که فعلاً پسر خانواده برای مادر و مادربزرگ در ارجحیت قرار دارد.
جامعهای که زنانش هنوز بیشتر از هر کس و هر چیز، عاشق پسرهایشان هستند و در مقام خانوادهی همسر نمیتوانند حق را به همجنسشان یعنی به عروسشان بدهند و چشم بسته و بدون در نظر داشتن انصاف، تنها از پسرشان دفاع میکنند. خندهدار است که در چنین اجتماعی، ازدواج به یک ارزش بدل میشود! سایه خواستگار دارد، یکی از آنها را هم در فیلم میبینیم؛ دوستش، آرش؛ ولی سایه خیلی اعتنایی به او یا افرادی که مادرش معرفی میکند، ندارد. شاید هنوز دل در گرو بهنام دارد، شاید هم توقعاتش کمکم بالا رفته تا جایی که یا متوجه منظور دوستش مریم نمیشود یا نمیخواهد به روی خودش بیاورد.
مهراوه شریفی نیا کاندید دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن بود
سایه به مریم میگوید فکر نمیکردم تو و علیرضا با هم کنار بیایید و مریم پاسخ میدهد، خب ما همدیگر را دوست داریم. بله این دوست داشتن است که گاهی باعث میشود طرف چشمش را روی برخی مسائل ببندد. سایه یا هنوز مردی را به آن اندازه دوست ندارد و یا نتوانسته عشق قبلیاش را فراموش کند. هر چه که هست سایه میداند اکنون غیر از ازدواج چه میخواهد و برایش چه چیز در اولویت است، مادر شدن...
در اکثر نماها شاعرانگی مشهود است. سوژه جذاب و نو، قاببندیهای زیبا،
موسیقی گوشنواز، حرکت آرام ِ پرده و موج آب، بازیهای فوقالعاده و طبیعی تکتک بازیگران، طراحی بسیار خوب صحنه و لباس و کارگردانی لطیف و پر از حس زنانگی، فیلم پرسه در حوالی من را به اثری دلچسب و خوشآیند بدل کرده که تا مدتهای مدید در ذهن میماند و سوژهاش بیننده را درگیر خود میکند.
فیلم پرسه در حوالی من، فیلم نسل من است، فیلم بچههای دههی شصت. فیلمی است در مورد یکی دیگر از خواستههای محقق نشدهی دههی شصتیها. بچههایی که میان نسل قبل و بعد از خودشان گیر افتادند و در شلوغی
انقلاب و جنگ، گم شدند. بچههایی که برای کودکی و نوجوانی و جوانی، هرگز وقت و نوبت به آنها نرسید. بچههایی که نام نسل سوخته را یدک میکشند، کسانی که صبورانه و بیصدا چون کبریت سوختند و شدند پیشمرگهای، نسلهای آینده ایرانزمین.
«پرسه در حوالی من» در دومین حضور بینالمللی خود در فستیوال بینالمللی «Bridges» کشور یونان در میان فیلمهای برجسته و پرهزینه از نقاط مختلف جهان توانست نامزد دریافت سه تندیس طلایی در بخشهای بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین فیلمبرداری (محمدرضا سکوت) و بهترین تدوین (کاوه ایمانى) شود.
مهراوه شریفی نیا در این
رقابت توانست تندیس طلایی بهترین بازیگر زن را از آن و خود و فیلم «پرسه در حوالی من» کند، یکی از نکتههای حائز اهمیت حضور Bill Butler فیلمبردار با سابقه هالیوودی که در پرونده کاری خود فیلمهایی همچون آروارهها (اسپیلبرگ) راکی و ... دارد اشاره کرد، که این موضوع اهمیت نامزدی در بخش بهترین فیلمبردار را برای فیلم «پرسه در حوالی من» میکند.
فیلم سینمایی «پرسه در حوالی من» پیش از این ٤-٩ اکتبر در بخش رقابتی فستیوال بینالمللی ماربیا حضور داشت و در آنجا نیز مهراوه شریفی نیا کاندید دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن بود.