او سال گذشته با دو فیلم در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. فلاح البته گزیده کار است و تا امروز در چند سریال معدود تلویزیونی همچون بوی خوش زندگی حضور داشته است. او این روزها بازی در سریال تلویزیونی عقیق را روی آنتن شبکه سه دارد و در این اثر نقش جواد سرپرست را بازی میکند که بزن بهادر شهر است و همه از او واهمه دارند. به بهانه بازیاش در این سریال با او به گفتوگو نشستیم.
جواد سرپرست، شخصیت منفی و منفور قصه سریال عقیق است. برایتان سخت نبود چنین نقشی را بازی کنید؟
زمانی که نقشی به من پیشنهاد میشود به این موضوع فکر میکنم تا چه میزان دراماتیک است. به منفور یا منفیبودن آن توجه نمیکنم. ضمن اینکه بازیگر باید هم نقش مثبت بازی کند و هم منفی. اگر قرار باشد همه نقش مثبت بازی کنند که نمیشود. بنابراین برای ایفای نقش جواد سرپرست اذیت نشدم. به این فکر کردم که قرار است در سریالی با یک قصه خوب و شخصیتپردازی عالی به قلم سعید نعمتالله بازی کنم.
موقعیتهای دراماتیک عقیق را دوست دارم و همین باعث جذابیت قصه شده است. دیالوگها و آهنگهای کلام را دوست دارم و هنوز هم با عشق کار میکنم.
هنوز تصویربرداری ادامه دارد؟
بله. بخشهایی از تولید سریال با پخش همزمان شد.
همه آدمها در زندگی واقعی خاکستری هستند؛ ممکن است کفه مثبت یا منفی بودن سنگینی کند، اما در مجموع این طور نیست که یک انسان مثبت یا منفی مطلق باشد. جواد سرپرست اما شخصیتی کاملا منفی و تکبعدی دارد.
مسلما در قسمتهای آتی سریال خواهید دید که جواد سرپرست چند بعدی است. باید پذیرفت اگر آدمی منفور یا بد میشود، حتما دلایلی دارد و سرنوشت و اتفاقاتی که برایش افتاده، او را در این مسیر قرار داده است. شما به مرور با ابعاد تازه شخصیت جواد سرپرست روبهرو میشوید. به نظرم نباید خیلی زود قضاوت کرد. باید کل سریال را دید و بعد درباره شخصیتها نظر داد. قطعا جواد سرپرست هم بنا
به دلایلی اینطور منفور شده است.
شما سابقه تئاتری غنی دارید و معمولا تئاتریها اهل تحلیل نقش هستند. آیا برای بهبود و ارتقای شخصیت جواد سرپرست، پیشنهادهایی هم دادید؟
سعید نعمتالله، نویسنده و بهرنگ توفیقی، کارگردان، مسلط بر کار بودند. شخصیتها بدرستی پردازش شده و کارگردان هم بخوبی آنها را اجرا کرده است. به همین دلیل جای زیادی نگذاشته بود که بخواهیم چیزی اضافه کنیم. بنابراین من در جزئیات، پیشنهادهای کوچکی دادم. واقعا از بازی کردن در این سریال لذت بردم و برایم ارزشمند بود. گرچه هر کاری ویژگیهای خاص خودش را دارد اما در مجموع قصه، موقعیتهای دراماتیک، فضای کار و... این سریال جذاب است و هر بازیگری را وسوسه میکند.
با توجه به این که فضای قصه در تاریخ معاصر میگذرد، آیا قبل از بازی مطالعاتی درخصوص این برهه زمانی داشتید؟
در یک اثر نمایشی قرار نیست ریز به ریز تاریخ را اجرا کنیم. گرچه از آن دوره فیلم و عکسهایی موجود است، اما اسناد تصویری گویای رفتار مردم در آن دوره نیست و ضمن این که چون فیلمها اولیه و ابتدایی است، به همین دلیل صدای خوبی هم ندارد و ریتمش تند است. بنابراین فیلم هم نمیتواند کمک زیادی به بازیگر داشته باشد. ما برای این کار مشاور خوبی داشتیم و آقای سیروس سعدوندیان مشورتهای لازم را به ما میداد و بقیه را از تخیلمان کمک میگرفتیم.
جواد سرپرست دست به قتل میزند یا تصمیم میگیرد کلاه مردم را جمعآوری کند. ایفای این سکانسهای پر چالش چقدر عواطف شما را درگیر میکرد؟
من از نقشهای پر چالش استقبال میکنم و برایم جذابیت دارد. طبیعی است چالشهای زیاد شخصیت، دست بازیگر را برای ایفای نقش باز میگذارد و بهتر میتواند خلاقیت هایش را اجرایی کند.
در یک سکانس که نوازنده نی، نوای محزونی سر میدهد، جواد سرپرست گریه میکند. آیا دلیل این گریه در قسمتهای آتی مشخص میشود؟
او برای تنهایی خودش گریه میکند. جواد سرپرست مثل هر آدم دیگری احساسات دارد و لحظات احساسی او را در قسمتهای دیگر این سریال هم میبینید که باعث میشود لایههایی از شخصیتش برای بیننده مشخص شود. گرچه او تعدادی از آدمهایش را میکشد، اما زمانی این کار را انجام میدهد که آنها از کسانی که اموالشان را پیش جواد سرپرست به امانت سپردهاند، باجگیری میکنند. به همین دلیل به خدمت آنها میرسد که درس عبرتی برای بقیه افراد گروهش باشد. گرچه جواد سرپرست کارهای خشن انجام میدهد، اما او هم عاطفه دارد. اگر این طور نبود با احد، عهد برادری نمیبست. پس میبینید که او به دنبال جذب محبت و دوستی است.
سعید نعمتالله دیالوگهای خاص خودش را دارد که برخی موافق و تعدادی هم منتقد هستند. نظر شما درباره واژههایی که او استفاده میکند، چیست؟
من دیالوگها و آهنگ کلامش را دوست دارم. نعمتالله از واژههایی استفاده میکند که خاص خودش است و همین به جذابیتهای کارش اضافه کرده است. همچنین دستور زبان او خاص خودش است.