مجموعه کتابهای نیمه پنهان شامل «چمران»، «دقایقی»، «عبادیان»، «میثمی»، «آبشناسان»، «اصغریخواه»، «رضوانخواه»، «برونسی»، «تحویلداری»، «کاملی»، «عباسی»، «قریشی» و «محلاتی» آثاری هستند که مجددا از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شدند. نیمه پنهان ماه از پرفروشترین مجموعههای انتشارات روایت فتح است که به بیان خاطرات شهدا از زبان همسرانشان میپردازد.
کتاب «نیمه پنهان ماه؛ چمران به روایت همسر شهید» به قلم حبیبه جعفریان است که توسط انتشارات روایت فتح منتشر شد. این کتاب نخستین جلد از مجموعه کتابهای نیمه پنهان ماه است.
جعفریان داستان نویس، پژوهشگر و بیوگرافی نویس متولد 1353 در مشهد از جمله نویسندگانی است که در زمینه دفاع مقدس خاطر نویسیهای ارزشمندی به رشته تحریر درآورده است. از جمله آثار او: «چمران به روایت همسر شهید»، «باکری به روایت همسر شهید»، «مردن با دوربین»، «تولستوی»، «همت»، «مدرس»، «گاندی»، «زندگی سید محمد حسین طباطبایی» و «زندگی در دامنه آتشفشان».
جعفریان معتقد است خواندن زندگینامه از خواندن رمان به مراتب جذابتر است. وی ترجیح میدهد قبل از خواندن آثار یک نویسنده، ابتدا زندگینامه مربوط به او را بخواند.
این نوشتار داستان مرد صالحی است که یک روز در این سرزمین به خلوص قدم میزد و اکنون داستانی واقعی از روزهای پرفراز و نشیبزندگی شهید مصطفی چمران به روایت همسر ایشان، خانم غاده جابر. این کتاب از آن روزی سخن به میان می آورد که غاده شیفته یسادگی و بی تجملی او بود و همین سادگی، چمران را برای او یک شاهکار غافلگیرکننده ی جذاب ساخته بود. در این کتاب از روزگاری می خوانیم که غاده دوست داشت به مصطفی اقتدا کند، اما مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند و صدها خاطره ی تلخ وشیریندیگر از روزهای همراه با شهید دکتر مصطفی چمران. در قسمت هایی از کتاب می خوانیم:
*خدا که می بیند
یادم هست اولین عید بعد از ازدواجمان - که لبنانی ها رسم دارند دور هم جمع می شوند - مصطفی موسسه ماند و نیامد خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟» مصطفی گفت: «الان عید است. خیلی از بچه ها رفته اند پیش خانواده هاشان. این ها که رفته اند، وقتی برگردند، برای این دویست سیصد نفری که در مدرسه مانده اند تعریف می کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه ها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که این ها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند.» گفتم: «خب چرا مامان برایمان غذا فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر خوردید.» گفت: «این غذای مدرسه است.» گفتم: «شما دیر آمدید. بچه ها نمی دیدند شما چه خورده اید.» اشکش جاری شد، گفت: «خدا که می بیند.»
*این بچه یک شیعه است
کم تر پیش آمد که خودروی قراضه غاده را سوار شوند، از این ده به آن ده بروند و مصطفی وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه می کند، پیاده نشود. پیاده می شد، بچه را بغل می گرفت، صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می شناسد. مصطفی گفت: «نه، نمی شناسم. مهم این است که این بچه یک شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر شیعه علی رفته.»
*در پناه خداست که ترکت می کنم
در اهواز با مرگ روبرو بودم و آنجا برای من صد سال بود. خیلی وقت ها دو روز یا چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمی کردم و بعد برایم یک کاغذ کوچک می آمد که «اَترُکُکِ لله» (در پناه خداست که ترکت می کنم). در لبنان هم این کار را می کرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یک بار در سردشت بودم، فارسی بلد نبودم، وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ می آید برای من «اَترُکُکِ لله» و می رفت و فقط من منتظر گوش کردن این که بگویند مصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش می شد برای تلقی این خبر و خودم را آماده می کردم برای تمام شدن همه چیز.
حبیبه جعفریان نویسنده و روزنامه نگار است.او سابقهی روزنامهنگاری در نشریاتی مانند سروش جوان و ماهنامهی سینمایی ۲۴ را دارد. در زمینهی نگارش زندگینامه از او میتوان به کتابهای «یک نفر»، «چمران به روایت همسر شهید» و «زندگی علامه طباطبایی» اشاره کرد. «بودن با دوربین» (دربارهی کاوه گلستان) و «هفت روایت خصوصی» (زندگی امام موسی صدر) از دیگر آثار او ست.