قاسمخانی که یکی از فعالان شبکه مجازی است ، در اینستاگرامش خاطره ای جالب تعریف کرد و نوشت:
اوایل دوران فیسبوک، من کم کم داشتم با جذابیت های شناخته شدن آشنا میشدم. تازه موفق شده بودم که اسمم وارد ویکیپدیا بشه. البته تنها توضیح جلوی اسمم "همسر شقایق دهقان" بود... توی همین دوران شیرین بود که یه روز یه نفر برام توی فیسبوک مسیج فرستاد و نوشت، زشته که صفحه فیک برای آقای قاسم خانی درست کردید. منم جوابش رو دادم که خودم آقای قاسم خانی هستم و اگه میخواستم صفحه فیک درست کنم به اسم محمدرضا گلزار درست میکردم نه قاسم خانی. قانع نشد. گفت مطمئنم خودش نیستید و من سه تا سوال ازتون میپرسم که اگه جواب دادید باور میکنم. خوشم اومد. بازی بانمکی بود. با خیال راحت کفتم باشه بپرس. پرسید گوشی آقای مدیری چیه؟ چه میدونستم؟ مهران هفته ای یه گوشی عوض میکرد. منم اصلاً اهل گوشی نبودم که اگه دیده بودم هم بدونم چیه. همین رو بهش گفتم. یه لبخند فرستاد که معنیش این بود که خر خودتی. قضیه برام جدی تر شد. گفتم سوال بعدی رو بپرس. پرسید تولد آقای رضویان چه روزیه؟ کلاً حدودش رو هم نمیدونستم. ارفاق هم کرد. گفت ماهش رو هم بگی کافیه. دیگه شاکی شدم. گفتم اینا چیه میپرسی؟ من تولد خودم رو به زور یادم نگه میدارم. یه سوال بپرس که مربوط به خودم باشه. بازم لبخند فرستاد و گفت باشه. پلاک خونه پدری خانم دهقان چنده؟.... بلد نبودم... خب خونه شون ته کوچه بن بست بود و پلاک دونستن لازم نداشت. اومدم توضیح بدم، گفت خجالت بکش. زشته. زشته. آدمای عقده ای به اسم بقیه صفحه باز میکنن. دیگه هر چی هم مسیج دادم جوابم رو نداد... آخرش نتونستم ثابت کنم خودمم. قشنگ تحقیر شدم
پ.ن اول: این عکسا رو دیروز یکی از دوستان اینستاگرام برام دایرکت کرد و گفت جلوی لوکیشن شبهای برره ازمون گرفته. مررسی
پ.ن دوم: دخترم قد بچه سوسک بود اون روزا. بعداً بزرگ شد، توله سگ شد