مازیار میری در جدیدترین ساخته سینمایی اش «سارا و آیدا» به روایت قصه ای پرفراز و نشیب پرداخته. آیا او در روایت داستانش و مفاهیمی که در پس این داستان به دنبال آن بوده موفق عمل کرده است؟ حرف های او را بخوانید.
«سارا و آیدا» تازه ترین ساخته میری است که حتما جزو آثار متوسط کارنامه خودش محسوب می شود؛ سال پیش در جشنواره و حالا در اکران عمومی موجی ایجاد نکرد و به اندازه ساخته های قبلی اش سر و صدا راه نینداخت. با این حال میری به وجاهتی در فیلمسازی رسیده که نمی توان ساخته هایش را نادیده گرفت. حتی اگر آن را دوست نداشته باشی و بپذیری اثر ضعیفی است.
یکی از ویژگی های بارز «سارا و آیدا» پرهیز از ارائه راهکار است. از ابتدا دست روی معضلاتی که ریشه شان فقر و مسائل اقتصادی است، می گذارد و در همین حد می ماند. قصدتان فقط طرح مسئله بوده؟
اینگونه نیست که نظر من حتما درست و کامل باشد اما اساسا با این انتقاد که برخی می گویند چرا سینمای ایران هیچ راهکاری برای معضلات ارائه نمی دهد، مشکل دارم چرا که معتقدم کار سینما ارائه راهکار نیست. فیلمساز اجتماعی وظیفه دارد اعلام کند که امروز و مثلا در سال 96 معضل اصلی جامعه ما این است.
در مرحله بعد این وظیفه روانشناسان، جامعه شناسان و کارشناسان حوزه های دیگر است که با گفت و گو و تبادل نظر به راهکارهای مناسب برسند. من به عنوان فیلمساز تنها می توانم هشدار دهم که این مباحث و اختلاف های طبقاتی می تواند در بلندمدت مشکل ساز شود و دیگر نیازی به موضع گیری نیست.
وقتی موضع گیری نباشد قطب های منفی و مثبت کمرنگ می شوند. درام ضربه نمی بیند؟
من ترجیح می دهم قهرمانان داستانم را به اخلاق ارجاع دهم. به همان حسی که گاهی در مخاطب این احساس را به وجود می آورد که با خود بگوید اگر من بودم این کار را می کردم یا نمی کردم. اتفاقا از این نظر من دارم در سینمایم از یک آمال و آرزو صحبت می کنم که البته دست یافتنی است. قهرمان فیلم «سارا و آیدا» یعنی سارا هم اتفاقا در این فیلم دست به انتخابی می زند که بسیاری در مواجهه با آن می گویند که اگر ما بودیم این کار را نمی کردیم.
یکی از اصلی ترین مباحث درباره «سارا و آیدا» پایان بندی آن و تصمیم غیرمنتظره کاراکتر اصلی است. نکته ای که از زمان رونمایی فیلم در جشنواره بسیار درباره آن صحبت شد و حالا هم به زعم برخی پاشنه آشیل فیلم است.
شاید جالب باشد بدانید من برای فیلم سارا و آیدا دو پایان نوشتم. هر دو را ضبط و حتی مونتاژ هم کردم. دو پایانی که در یکی سارا فرم های مربوطه را امضا می کرد و همه گناه را به گردن دوستی می انداخت که دیگر در قید حیات نیست و پایانی دیگر که در آن سارا اعتراف می کند و همه چیز را گردن می گیرد. تلاش کردم آدم های مختلف از طبقات و روحیات اجتماعی مختلف را انتخاب کنم تا هر دو پایان را ببینند و به این سوال پاسخ دهند که اگر خودشان بودند چه می کردند.
و برای تان مهم نبود فیلم تان شعاری شود؟
من هر دوی این پایان بندی ها را در اختیار داشتم اما به عنوان کارگردان این فیلم دوست داشتم مستقیما به مخاطب بگویم که تو می توانی و باید این راه را انتخاب کنی، تو باید مسئولیت پذیر باشی! می توانستم همان پایان بندی به زعم شما تلخ را هم انتخاب کنم کمااینکه تدوین شده آن را هم در اختیار داشتم...
فکر نمی کنید تلخی آن پایان بندی «واقعی» می توانست موثرتر و باورپذیرتر باشد؟
اصلا نمی توانم این رویکرد را رد کنم اما انتخاب من این بود.
و در پلن کنونی انگار تصمیم نهایی سارا را کارگردان به او تحمل کرده و برای کاراکتری که در طول فیلم دیده ایم باورپذیر نیست.
البته این انتخاب برای مخاطب باورپذیر است، چرا که غالبا بعد از فیلم می گویند اگر من بودم این انتخاب را نمی کردم. با این حال و به رغم اینکه دو پایان بندی برای فیلم داشتم ترجیحم این بود که همین پایان آرمانی را برای فیلم انتخاب کنم. وقتی فیلم را با هر دو پایان بندی دیدم و تاثیر آن را بر مخاطب هم دیدم، احساس کردم ما داریم عادت می کنیم به اینکه با یک تراژدی در لحظه ای غمگین شویم و بعد از مدتی آن را فراموش کنیم و به راه خودمان ادامه دهیم.
اما واقعی است!
بله. واقعی است اما در همین شرایط واقعی هم آدم هایی در این سرزمین و جامعه هستند که دست به چنین انتخاب هایی بزنند. هنوز هستند افرادی که مسئولیت کارها و انتخاب های خود را بپذیرند...
الان داریم فراتر از یک با هم صحبت می کنیم. اتفاقا من علاقه مندم بگویم آدم هایی که مثل من و شمای نوعی در جامعه هم می توانند در شرایطی دست به انتخاب های صحیح بزنند و رفتاری آرمانی از خود نشان دهند. فراموش نکنیم در همین جامعه و در سال های نه چندان دور ما شاهد اجتماعی بودیم که در آن اعتبار آدم ها به کلام و حرف شان بود. اما امروز به چه شرایطی رسیده ایم... شخصا احساس می کنم می توان در میان این حجم از تلخی هم کمی امیدوارانه نگاه کرد. شاید مربوط به سن و سالم می شود. شاید آنقدر در این سال ها تلخی دیده ایم که علاقه مند شده ام، مدام بگویم که می توان از این تلخی ها عبور کرد. برای همین هم بیشتر سراغ عاشقانه ها و روابط انسانی آدم ها می روم.
شم حتی در «حوض نقاشی» لحظات عاشقانه جذابی خلق کرده اید ولی در «سارا و آیدا» این اتفاق نمی افتد. کاراکتر سعید چنگیزیان آنقدر بلاتکلیف و بی حس است که هیچ عاشقانه ای میان او و سارا قابل باور نیست. ضعف از بازیگر است؟
نقشی که سعید چنگیزیان بازی می کند به رغم آنکه بازیگر بسیار توانمند و درجه یکی است، به دلایلی که شاید یکی از مهم ترین آن ها ضعف من در مقام کارگردان بوده، خوب از کار درنیامده است.
البته فکر می کنم ضعف اصلی این کاراکتر در فیلمنامه بوده و به نظر می رسد از آن ظرفیت هایی است که می توانست فیلم را نجات دهد و حالا هدر شده. چرا فکری برای آن نکردید؟
چیزی که من به شخصه از این رابطه مدنظر داشتم یک عشق چارچوب دار و قاعده مند بود، انگار یک فردی با یک چارچوب اخلاقی مشخصی وارد یک رابطه شده و به دلیل همین حساسیت هم بخش هایی از بازی سعید چنگیزیان را از نسخه اکران عمومی حذف کردم.
چرا سرنوشت بدمن فیلم روشن به نظر می رسد؟ سعید و برادر سارا نباید تاوان می دیدند؟ این دو سر حلقه اصلی اتفاقات تلخ قصه هستند.
به نظرم این طور نیست. سعید هم شبیه یکی از هزاران آدم این روزهای جامعه ما است که حاضر نیستند هیچ فرصتی را برای بالارفتن از پله های ترقی از دست بدهند و به هر کاری هم دست می زنند. این جنس افراد در جامعه ما بسیار فراوان شده اند. گاهی نام های شان رسانه ای می شود و گاهی با حروف به ما معرفی می شوند. در موارد بسیاری هم این ها اصلا گرفتار نمی شوند.
سعید جمله ای در فیلم دارد که می گوید ارتباط من با «آیدا» یک سیمکارت بود که آن هم دیگر نیست. واقعا این افراد ارتباطشان با جامعه در حد همین یک سیمکارت است و در لحظه می توانند ناپدید شوند. جوانانی که نه سابقه ای در انقلاب و جنگ داشته اند و نه حتی الزاما آقازاده و مرتبط هستند. تنها بزنگاه ها را شناخته اند و توانسته اند سود خود را ببرند.
بله همین طور است. به همین دلیل هم در فیلم می گوید همه چیز هم در اختیار من نیست. من فکر می کنم آدم های جامعه ما در مواجهه با همین افراد که ترجیح داده اند به لحظه ها توجه کنند . آدم هایی شبیه به سعید در کشور ما بسیار زیاد شده اند که هرازگاهی در دادگاهی آن ها را می بینیم اما آن ها خود نیز قربانی عمل دیگران شده اند.
با توجه به این حجم از تمرکز و دغدغه که نسبت به معضلات اقتصادی مانند فساد دارید، چرا مدام به صورت حاشیه ای به این مسئله پرداخته اید و صریح و مستقیم سراغ این سوژه ها نمی روید؟ دلیل این محافظه کاری چیست؟
اینکه مستقیم سراغ اقتصاد نرفته ام معنایش محافظه کاری نیست. به نوعی اقتصاد را عامل و زیربنای معضلات دیگری می دانم که دارم درباره آن ها صحبت می کنم اما حواسم هست بگویم ریشه این معضلات اقتصاد است. از این منظر شاید اقتصاد مسئله اصلی ام نباشد.
به آهستگی؛ در مرز پختگی
بررسی کارنامه سیاسی مازیار میری و اوج و فرود مسیری که پیموده است
مازیار میری پیش از «سارا و آیدا» شش فیلم سینمایی ساخته است. او سال 79 اولین فیلم بلندش یعنی «قطعه ناتمام» را کارگردانی کرد اما نامش به طور گسترده سر زبان ها نیفتاد. «به آهستگی» باعث شد پی گیران سینما بیشتر به او توجه کنند و ساخته هایش را با تامل ببینند. میری در مجموع کارنامه ای قابل دفاع دارد و جزو کارگردان های متوسط سینما دسته بندی می شود. در این بخش، کارنامه سینمایی او را مرور کرده ایم و عیار هر فیلمش را سنجیده ایم. نکات مربوط به «سارا و آیدا» در گفت و گو با میری مطرح شده. به همین قدر بسنده کنیم که فیلم آخر او انتظارها را برآورده نکرد و به رغم ویژگی های مثبت فیلم، نمی توان جایگاه ممتازی برایش در کارنامه میری قائل بود.
قطعه ناتمام؛ 1379
داستان: فرهاد برای جمع آوری موسیقی محلی زنان خراسانی راهی زادگاهش می شود. او متوجه می شود که تنها صدایی که از زنان به گوش می رسد، آوای لالایی برای کودکان و مرثیه سرایی در مرگ است اما تنها کسی که می تواند بخواند جیران است، که مدتی است ناپدید شده.
عیار فیلم: مازیار میری در اولین فیلم بلند سینمایی اش به موسیقی محلی خراسان ادای دین کرد و برای رسیدن به این هدف، آن را در بستر یک قصه عاشقانه روایت کرد. موفق هم بود و علاقه مندان به موسیقی فولکلور از لحظات و دقایق آن لذت بردند. منتها عامه مخاطب با فیلمی در اشل «قطعه ناتمام» ارتباط برقرار نمی کند.
چه دستاوردی داشت؟ میری برای «قطعه ناتمام» از بخش بین الملل جشنواره نوزدهم فجر دیپلم افتخار بهترین کارگردانی را گرفت. این فیلم برنده جایزه فیپرشی جشنواره فیلم داکا شد و در جشنواره های متعدد حضور داشت که نامزدی در بخش جایزه جریان نوی جشنواره پوسان و جشنواره فیلم کارلووی واری مهم ترین آن هاست.
به آهستگی؛ 1384
داستان: محمود، کارگر راه آهن در جنوب کشور، با تماس تلفنی می فهمد که پری همسرش منزل را ترک کرده است. همه شواهد نشان از خیانت پری دارد و...
عیار فیلم: مازیار میری در دومین فیلمش سراغ یک سوژه مهم روز رفت: شک. این بار فیلمنامه پرویز شهبازی را کارگردانی کرد و نامش بیش از پیش سر زبان ها افتاد. «به آهستگی» روایتی ملموس و در عین حال تکان دهنده دارد که اگر نقص های فنی اش را کنار بگذاریم، می توان با قصه و اوج و فرود آن همراه شد. میری خوب توانسته لحظات دراماتیک فیلمنامه را به خدمت فیلم دربیاورد. «به آهستگی» همچنان جزو فیلم های خوب کارنامه او است.
چه دستاوردی داشت؟ «به آهستگی» در بخش مسابقه سینمای ایران و مسابقه سینمای بین الملل بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین در پنج رشته شد و توانست این جایزه را در دو رشته بهترین فیلم جشنواره سینمای بین الملل و بهترین بازیگر مرد (محمدرضا فروتن) بگیرد. فیلم در جشنواره های خارجی بسیاری هم شرکت کرد و برنده جایزه فیپرشی و جایزه بزرگ جشنواره فیلم فرایبورگ شد.
پاداش سکوت؛ 1385
عیار فیلم: «من قاتل پسرتان هستم» کتاب پرسر و صدای احمد دهقان دستمایه فیلمنامه فرهاد توحیدی به نام «پاداش سکوت» شد و مازیار میری آن را کارگردانی کرد. سوژه مهم فیلم اما در فیلمنامه کارگردانی به بار ننشست. بدتر این که شعارهای گل درشت درباره وضعیت امروز جانبازان مخاطب را پس زد. میری می خواست شمایل حاج کاظم را تکرار کند اما به رغم گریم و بازی مشابه پرویز پرستویی در این فیلم و «آژانس شیشه ای» چنین اتفاقی رقم نخورد.
چه دستاوردی داشت؟ سیما تیرانداز برای بازی در «پاداش سکوت» تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از جشن یازدهم خانه سینما به دست آورد. در این جشن میری نامزد بهترین کارگردانی و فرهاد توحیدی نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه بود.
کتاب قانون؛ 1387
داستان: مهندس رحمان توانا که کارمند دولت است در ماموریتی، عاشق یک دختر مسیحی می شود. در نهایت دختر مسلمان می شود و به همراه رحمان به ایران می آید. خانواده همسر با او بدرفتاری می کنند و او از رحمان جدا می شود و ایران را ترک می کند.
عیار فیلم: مازیار میری طرحی به محمد رحمانیان داد و او فیلمنامه «کتاب قانون» را نوشت. هدف این بوده که بین دین واقعی و دین شناسنامه ای تمایز واقع شود. میری برای رسیدن به این منظور زبان طنز اختیار کرد و اتفاقات را اغراق شده به تصویر کشید. در خیلی جاها موفق بود و توانست از مخاطب خنده بگیرد؛ مثل فصل حضور مقامات دولتی در خارج از کشور و یا رفتار بد خانواده رحمان با آمنه. با این حال «کتاب قانون» از جایی لطمه خورد که فیلم لحن جدی پیدا می کرد و شعارها مستقیم بیان می شدند. در زمان اکران اعتراض هایی علیه فیلم شکل گرفت که به جایی نرسید و نمایش آن ادامه داشت.
چه دستاوردی داشت؟ «کتاب قانون» نامزد جایزه بهترین فیلم آسیایی جشنواره بین المللی فیلم توکیو شد.