رضا ایرانمنش یک هنرمند متعهد است. او زمانی که فقط 14 سال داشت، عازم جبهه شد تا از دین و میهنش دفاع کند. او سالها در جبههها جنگید و در این مسیر مقدس، دچار عارضههای جسمی فراوانی شد. ایرانمنش سالهاست به دلیل مشکلات ریوی که در اثر عوارض شیمیایی برایش پیش آمده، به دفعات متعدد در بیمارستان بستری شده است، اما همه این مصائب و مشکلات باعث نشده که روی ترش کند و با بداخلاقی پاسخگوی مردم، اهالی هنر و اصحاب رسانه باشد.
این هنرمند متعهد آنقدر متواضع است و مهربانانه از زحمات همسر و فرزندانش میگوید که اشک شوق در چشمان مستمع حلقه میزند. او میگوید خانوادهاش تا میخواهند رنگ آسایش را ببینند، دوباره بیماریاش عود میکند و روانه بیمارستان میشود. تاثیرات مخرب مواد شیمیایی روی ریه و حنجرهاش باعث نشده که خوش اخلاق نباشد؛ حتی وقتی عکاس روزنامه خطاب به او میگوید: امکان دارد بخندید؟ با لبخند جواب میدهد: چرا نمیشود! و میخندد.او با افتخار از راهی میگوید که رفته و اینکه هرگز از زخمهایی که جنگ بر تن و روحش گذاشته، پشیمان نیست. ایرانمش این روزها در بیمارستان آتیه بستری است. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی ما با این دو هنرمند در بیمارستان است.
شما سالهاست با بیماری دست و پنچه نرم میکنید و مرتب در حال رفتوآمد به بیمارستان هستید. چطور با بیماریتان کنار آمده اید؟
من هم مثل بقیه بچههای دفاع مقدس که تعدادشان نیز کم نیست، درگیر عوارض بعد از جنگ هستم. راستش در همه این سالها به این دردها عادت کرده ام. شعار نمیدهم، بلکه قاطع میگویم که این درد با زندگی و کار من عجین شده است. اگر نباشد، احساس میکنم، گمشدهای دارم و از جنگ دور افتاده ام. حتی به دردم افتخار میکنم، زیرا برای دفاع از خاک، میهن و ناموسم جنگیدم و دچار عارضه شدم. وقتی دردم بیشتر میشود، برایم یک تلنگر است که روزهای جنگ را از یاد نبرم که چطور همه بچهها غیورمردانه میجنگیدند.
البته نه ما جنگ را شروع کردیم و نه هوادار آن بودیم، بلکه به میهنمان
تجاوز شد و ما هم از خاک و ناموسمان دفاع کردیم. ما با ایمان و اراده، مقابل دشمن جنگیدیم. به مردم بی گناه حمله نکردیم، اسیران را آزار ندادیم، به همین دلیل میگوییم سالهای دفاع مقدس.
پس با زخمهای بعد از جنگ کنار آمدهاید؟
بله، بخشی از زندگیام شده است.
همراهی خانوادهتان برای تحمل این درد چطور بوده است؟
راستش برایشان خیلی سخت است که هم زندگی کنند و هم پرستار من باشند. به نظرم بار بیشتر زحماتم روی دوش خانوادهام است. آنها به جای اینکه آسایش داشته باشند، مرتب مراقب من هستند تا برایم اتفاقی نیفتد. با گفتن چند جمله نمیتوانم صبوری خانوادهام را توصیف کنم، چون محبت آنها بیاندازه است. هر وقت میخواهند آرامش داشته باشند، باز بیماریام عود میکند.
پس صبوری همسرتان نقش کلیدی در زندگیتان دارد؟
بله. واقعا همسرم صبور است.
چند فرزند دارید؟
دو تا. دختر و پسر.
آنها هم اهل هنر هستند؟
نه، اصلا سراغ این رشته نیامدهاند.
میتوانید نقش همسرتان را در زندگی در قالب یک جمله بگویید؟
نه، مگر میشود صبوری، تحمل و سختیهای یک همسر مهربان را در یک جمله گفت.
جالب است که شما با وجود بیماریتان، جسته و گریخته در فیلمها و سریالها هم بازی میکنید.
زمانی که مشغول به کار هستم، حالم خیلی بهتر است؛ سرگرم که باشم، ذهنم درگیر بیماریام نمیشود. ضمن اینکه ایفای نقشهایی را که به شخصیت خودم نزدیک است بیشتر دوست دارم، چون بهتر میتوانم نقش رزمندگان را بازی کنم.
آیا پیش آمده دوست داشته باشید نقشی را بازی کنید، اما به شما پیشنهاد نشده باشد؟
همان طور که تاکید کردم قصههایی با محوریت سالهای دفاع مقدس را دوست دارم و از ایفای چنین شخصیتهایی هم لذت میبرم، چون احساس میکنم ارتباطم با تماشاگر نزدیکتر و صمیمانه میشود. اگر لیاقت داشته باشم، دوست دارم نقش شهید همت را بازی کنم. زندگی این شهید بزرگوار را بارها مطالعه کردهام و باعث افتخارم است بتوانم نقش او را بازی کنم.
پیشنهاد جدیدی برای بازی دارید؟
پیشنهاد جدیدی ندارم، اما چهار تلهفیلم برای تلویزیون آماده پخش دارم که موضوعاتشان اجتماعی و دفاع مقدس است.
همکاران و مسئولان هم برای عیادتتان میآیند؟
بله، هر زمان فرصت باشد، میآیند، حتی تماسهایشان، دلم را شاد میکند.
چه زمانی مرخص میشوید؟
15 روز است بستریام و زمان مرخص شدنم مشخص نیست. اما دوست دارم از ملت شریف ایران قدردانی کنم که بچههای جنگ و هنرمندان را حمایت میکنند.