مجموعه تلویزیونی «سفر در خانه» به کارگردانی بهمن گودرزی که بتازگی پخش آن به پایان رسیده، نخستین تولید شبکه یاد شده در زمینه فوق است که در قیاس با تولیدات موفق نسیم همچون خندوانه و دورهمی چندان موفق و جذاب نشان نمیدهد.
پاداش بازنشستگی آقا کریم
علی مسعودی که مخاطب او را به نام علی مشهدی در استندآپ کمدیهای خندوانه میشناسد، در سفر در خانه سراغ قصهای ساده و سهلالوصول رفته و خانوادهای را به تصویر کشیده که پس از مدتها قصد سفر کردهاند و در این مسیر با موانع و مشکلات فراوان برخورد میکنند.
بازنشستگی آقا کریم و دریافت پاداش بازنشسته شدن از کارخانهای که سی و پنج سال در آن کار کرده، حادثه محرک فیلمنامه علی مسعودی است که قصه را وارد فاز اصلی کرده و چالش میان کریم و همسر و فرزندانش را کلید میزند.
خانوادهای از طبقه زیر سطح متوسط که پس از مدتها سفری نصیبشان شده و هر یک میخواهند شهری را برای گردش انتخاب کنند که همین امر کشمکشهایی را به وجود آورده و شوخیهایی را خلق میکند که بعضا خوب و جذاب از کار درآمدهاند. مسعودی همچنین نگاهی هم به سریال موفق پایتخت داشته و به وضوح از آن در شکل دادن قصهاش بهره گرفته است. برای مثال میتوان به سفر کریم و خانوادهاش به مشهد آن هم از جاده کناره اشاره کرد که استفاده از نماهای هوایی در عنوانبندی کار نیز این شباهتها را تشدید کرده است.
سرانجام سفری پرماجرا
پس از دو سه قسمت نخست که به کشمکشهای میان کریم و خانوادهاش بر سر محل سفر میگذرد و آشنایی نسبی با شخصیتهای اصلی، وارد بخش کلیدی داستان یعنی سفر و موانع مختلفی میشویم که بر سر راه این خانواده از سوی نویسنده فیلمنامه گذاشته شده است.
برای مثال میتوان به دیر رسیدن به فرودگاه و چارتر بودن بلیتها اشاره کرد که امکان باطل کردن بلیتها و رفتن به مشهد با پرواز بعدی را از آنها سلب میکند؛ ایده نسبتا مناسبی که کریم را به فکر واداشته و برای انجام سفر به هر قیمت ممکن او را به خانه برادر همسرش میرساند و قرض گرفتن اتومبیل دومین ایده مهم فیلمنامهنویس برای بسط و گسترش داستان در عرض است که سفری زمینی و البته طولانی را پیش روی مسافران قرار میدهد.
مسعودی با این ترفند توانسته داستانی کوتاه که مصالح لازم برای یک سریال هفده قسمتی را ندارد، پیش برده و مخاطبانش را سرگرم کند. دزدیده شدن اتومبیل امانتی نقطه عطف دیگر فیلمنامه این سریال است که مخاطب را در بیم و امید نسبت به پیدا شدن آن با عنایت به پس زمینه حساسیت برادر همسر کریم به اتومبیلش قرار میدهد.
علاوه بر اینها راه را برای داستانک دیگری با محوریت اکبر و خانوادهاش باز کرده و آن را به قصه کریم و خانوادهاش متصل میکند. البته در این داستانک از کلیشههای تکراری بهره گرفته شده که نمونه آن را در علاقه اکبر به دختر کریم (پریسا) شاهد هستیم. پیدا شدن چند باره اتومبیل آن هم به اشتباه، ایده دیگری برای عرض بخشیدن به داستان به حساب میآید که جز بار نخست که به آشنایی کریم و اکبر میانجامد بعدیها کارکرد چندانی ندارد.
شخصیتها و کلیشهها
در سریالهای کمدی نویسنده فیلمنامه میتواند تا حدودی از اغراق بهره گرفته و حتی از کلیشهها به نفع خود استفاده کند، اما این کار مشروط به رعایت نکاتی است که بیتوجهی به آن میتواند لطمات سنگینی به پیکره کار وارد کند.
موضوعی که سفر در خانه هم تا حدودی درگیرش شده و از این حیث آسیب دیده است. بخصوص در پرداخت شخصیتهای اصلی و مکمل که کولاژی از شخصیتهای آشنای سریالهای کمدی به نظر میرسد. به عبارت بهتر شخصیتهای یاد شده تیپهایی هستند که هر تکه از آن از جایی برداشته شده و با کنار هم قرار داده شدنشان شخصیتهای تازهای با اسمهای جدید خلق شدهاند. کریم نمونه یک مرد سنتی میانسال است که رابطه چندان حسنهای با پسرهای جوانش نداشته و فاصله زیادی با دنیای آنها دارد.
وی لجاجتهای خاص خود را داشته و با وجود ادعای کاربلدیاش گاه اشتباههای زیادی از او سر میزند. در نقطه مقابل او که برونگرا و تا حدودی عصبی است، زیور قرار دارد که با خونسردی و آرامشش مخاطب را میخنداند.
برای مثال کافی است به سکانس خرید کردن او از بازار محلی درست هنگامی که اتومبیل برادرش دزدیده شده، توجه کنید! پسران خانواده هم تیپ ـ شخصیتهای آشنایی هستند که مخاطب از آنها پس زمینه ذهنی دارد. پسر بزرگتر که در تعمیرگاه اتومبیل کار میکند، کمتر از سنش رفتار کرده و با رفتار عجولانهاش حوادث مختلفی را به وجود میآورد. از طرف دیگر باید به عقدههای درونی او اشاره کرد که بیش از اندازه در آن اغراق شده و چندان تناسبی با مابهازاهای واقعیاش ندارد. برای مثال به رفتار او در هتل و حرص و ولعش برای خوردن محتویات داخل یخچال اتاقش نگاه کنید. پسر دیگر هم به نوعی علاقه به شهرت و معروفیت داشته و لاف زیادی در این باب میزند که نمونه اش را در برخورد او با افسر کلانتری پس از دزدیده شدن اتومبیل شاهد بودیم. پریسا دختر کریم هم نمونهای کلیشه شده از دختران جوان دم بختی است که بخشی از شوخیهای نوشته شده نیز حول محور او میچرخد و کش و قوسهای زیادی هم با برادرانش دارد.
بهمن گودرزی و تجربهای جدید
این کارگردان جوان که مجموعه تلویزیونی «ششمین نفر» را چند سال پیش روی آنتن برده، در نخستین تجربه کمدی ـ تلویزیونیاش آنچنان که باید موفق نشان نداده و برجستگی خاصی در شیوه کارگردانیاش به چشم نمیخورد. بخصوص این که شیوه کارش هم در این سریال شباهتهایی با نوع کارگردانی سیروس مقدم در پایتخت دارد و همین امر ناخودآگاه مخاطب را به مقایسه وادار میکند.
او در انتخاب بازیگران هم نوآوری به خرج نداده و جز یک مورد (شهرزاد کمالزاده)، الباقی را با توجه به نقشآفرینیهای قبلیشان برگزیده است. برای مثال میتوان از امیر نوری نام برد که کارنامهاش سرشار از نقشهای این چنینی است و به همین دلیل هم مورد تازهای در چنتهاش برای ارائه به مخاطبان سریال سفر در خانه ندارد. پورشیرازی هم با وجود تناسب سنیاش با کریم، تلاش چندانی برای متفاوت شدن کارش به خرج نداده و براساس کلیشهها کارش را پیش برده است. علی مسعودی هم در نقش اکبر کپی کمرنگی از نقی معمولی و ارسطو عامل سریال پایتخت است که تنها لهجه کمتری نسبت به آنها دارد.