مسلما اجرای یک تئاتر قدرتمند در صحنه نیازمند تفکر، خلاقیت و شناخت کارگردان از سبکهای مختلف تئاتر است تا بتواند متن را بخوبی روی صحنه اجرا کند که این خلاقیت کمتر از سوی شهاب حسینی در این نمایش دیده شده است. شاید اگر او فقط تمرکزش را در بازی یا کارگردانی میگذاشت، جواب بهتری میگرفت، اما بازی و در عین حال کارگردانی باعث شده تا تمرکزش کمتر شود و شاهد بازیهای قوی و دلچسب از او نباشیم.
مخاطب اصلی تئاتر انتظار دارد وقتی برای تماشای یک اثر مینشیند، شاهد بازیهای قدرتمند و به قول معروف تئاتری باشد، اما این اتفاق در بازی شهاب حسینی و دیگر بازیگران این نمایش به غیر از علی نصیریان نیفتاده است. انگار مخاطب شاهد یک فیلم سینمایی در سطح جیم است و این از سلبریتی همچون شهاب حسینی بعید بود که این طور بیگدار به آب بزند.
البته حضور پرقدرت علی نصیریان به عنوان بازیگر نقش کشیش و طراحی صحنه خوب، جانی به نمایش اعتراف داده است. بازیهای درونی و بیرونی نصیریان قابل ستایش است. این بازیگر پیشکسوت میداند در کدام بخش از نمایش سکوت کند و کجا به صحبتهایش ریتم بدهد. نصیریان مراقب حرکات و حس و حالش در صحنههای مختلف است و همین ویژگی باعث شده بازی نهچندان دلچسب شهاب حسینی زیر سایه بازی قدرتمند او قرار بگیرد.
جزء به جزء بازی علی نصیریان در صحنههای مختلف برای مخاطب تئاتر دلنشین است و باید بازی خوب این بازیگر ارزشمند سینما و تئاتر را برگ برندهای برای نمایش اعتراف در نظر گرفت که باعث شده جانی به بازیهای این نمایش بدهد،زیرا همه حس و حال او چه در صحنههایی که میخواهد این قاتل مرموز (شهاب حسینی) را به راه راست بازگرداند و چه لحظاتی که در پایان نمایش مشخص میشود که پدر کشیش، خودش چه گذشته مرموزانهای داشته و تا چه میزان به خاطر دائمالخمر بودن زن و بچهاش را اذیت کرده، قابل درک است.
از دیگر ویژگیهای این نمایش دکور و صحنههای مختلف نمایش است که روایتگر اتفاقاتی است که قاتل اصلی در آن نقش داشته است. باید به گروه صحنه خسته نباشید گفت که تلاش کردند تا رنگ و لعاب نمایش، هم واقعی باشد و هم مدرن. در مجموع برای این کار شهاب حسینی که دومین کارگردانی او در تئاتر است، نمیتوان نمره قبولی داد، زیرا نتوانسته مخاطب تئاتر رو را راضی نگه دارد، چون این نمایش همچون شیر بییال و کوپال است.