روزی نیست که وارد شبکه های اجتماعی شویم و عکسی از یک کودک که ربوده شده به اشتراک گذاشته نشده باشد؛ موضوع دلخراشی که فراگیرشدنش به خاطر ناآگاهی خانواده و جامعه از خطراتی است که حول و حوش آن ها وجود دارد.
کودک ربایی؛ Kidnap
• کارگردان: لوییس پیترو
• نویسنده: Knate Gwaltney
• هلی بری، ساگا کوری ای، لو معبد، کریس مک گین و...
• امتیاز در IMDb: 6 از 10
• متاکریتیک: 45
• روتن تومیتوز: 41 درصد
• هزینه تولید: 20 میلیون دلار
• مدت زمان: 95 دقیقه
• محصول: 2017 آمریکا
سینما قطعا با دستمایه قراردادن چنین سوژه هایی می تواند کمک قابل توجهی به خانواده ها در این خصوص انجام دهد؛ اتفاقی که سال هاست در سینمای آمریکا افتاده، در آن جا با توجه به آمار بالای کودک ربایی، اقدامات زیادی برای کاهش این آمار انجام شده و سینما هم به شکل مستقیم بارها با ساخت فیلم هایی با موضوع کودک ربایی به این ماجرا ورود کرده است.
آخرین اثری که با دستمایه قرار دادن این موضوع ساخته شد و به اکران در آمد، فیلمی است با عنوان «کودک ربایی» به کارگردانی «لوییس پیترو» با بازی «هلی بری» در نقش مادری که کودکش توسط باندی مخوف ربوده شده است.
«کودک ربایی» فیلمی است محصول 2017 به کارگردانی لوییس پیترو، کارگردان اسپانیایی که دو سه سال است از فیلمسازی در کشورش دست برداشته و پروژه های بین المللی را کارگردانی می کند. داستان فیلم اخیر او در آمریکا می گذرد؛ کشوری که به ادعای فیلم در هر 40 ثانیه در آن یک کودک ناپدید می شود. کارلا دایسون، شخصیت اصلی فیلم است؛ مادری که تنها و وحشت زده برای یافتن پسر خود تقلا می کند.
آدم ربایی در یک چشم بر هم زدن، فرزندش را از او گرفته و کارلا تصمیم می گیرد تسلیم نشود و تا جایی که می تواند شخصا برای نجات پسرش تلاش کند. به این ترتیب، تعقیب و گریزی نفسگیر و پرفراز و نشیب برای نجات جان فرزند او آغاز می شود و لحظات پراضطرابی را برای بیننده رقم می زند. در فیلم نقش اصلی بر عهده هلی بری، بازیگر مشهور هالیوود بوده است.
«ساگا کوری ای»، «کریس مک جین» و «لئو تمپل» بازیگران دیگر این فیلم هستند. این فیلم نود و پنج دقیقه ای با بودجه ای بیست میلیون دلاری کلید خورد و به فروشی بالغ بر 3.7 میلیون دلار دست یافت که طبیعتا باید آن را یک فیلم شکست خورده در گیشه دانست، البته در محاصره ابرقهرمان های هالیوود، چنین رقم فروشی برای این فیلم چندان هم دور از انتظار و عجیب جلوه نمی کند.
پروژه ساخت این فیلم از سال 2009 آغاز شد. اما آغاز فیلمبرداری آن تا سال 2014 به تعویق افتاد. در این سال برخی از سکانس های فیلم در نیواورلئان فیلمبرداری شد. تهیه کننده اصلی فیلم که شرکت «ریلیتیویتی پیکچرز» حق پخش آن را به مبلغ سه میلیون دلار خریداری و در 31 جولای آن را پخش کرد.
هلی بری، به نام مادر
هلی بری تنها ستاره این فیلم است که برای خودش اسم و رسمی دارد. این که او یکه و تنها در این فیلم بی ستاره حضور یافته، بی دلیل نیست. وقتی بادقت به عنوان بندی «کودک ربایی» نگاه کنید، نام این بازیگر را در میان مدیران تولید اثر نیز می بینید. هلی بری سال پرکاری را می گذارند. غیر از «کودک ربایی» او امسال دو فیلم «کینگزمن: محفل طلایی» و «پادشاهان» را نیز در کارنامه دارد که هنوز به نمایش درنیامده اند. این بازیگر برنده جایزه اسکار بابت بازی در «کودک ربایی» در مراسم «آرک لایت سینما» جایزه بهترین بازیگر نقش مادر را دریافت کرده است.
خودش درباره نقشش در این فیلم گفته است که داستان فیلم، کابوس او و هر مادر دیگری است. او مجبور بود در نقش مادری که یک تعقیب و گریز دردآور و پررنج را برای نجات فرزندش آغاز می کند، کل ماجرا را تاثیرگذار و باورپذیر کند. او ابراز امیدواری کرده که مادرانی که رخداد مشابهی را تجربه کرده اند، با دیدن این فیلم نیرو و روحیه بگیرند.
هلی بری خودش مادر دو فرزند است و گفته تجربه زیستی او کمکش کرده که از غریزه مادرانه اش برای ایفای این نقش دشوار نیرو بگیرد. او در گفت و گو با هالیوود ریپورتر اظهار داشت: «حس می کردم که باید همان حال و هوایی را داشته باشم که هر مادری که به تماشای این فیلم خواهدنشست، دچار آن خواهدشد: قلبت انگار می خواهد از حرکت بازایستد، تا سرحد مرگ وحشت کرده ای، شروع می کنی به فکر کردن درباره ماجرا؛ وای خدای من! آیا واقعا چنین اتفاق هولناکی برایم افتاده؟ حالا باید چه کار کنم؟»
این بازیگر پنجاه ساله همچنین می گوید: «در کودک ربایی نقش یک مادر به نام «کارلا دایسون» را بازی می کنم که اتفاقی غیرقابل باور برایش می افتد. او ناگهان می بیند که جلوی چشمش فرزندش را می ربایند. در حالی که خیلی به محل حادثه نزدیک است اما کاری از دستش بر نمی آید؛ مثل هر مادر احساساتی او هم براساس غریزه اش تنها ماشین رباینده را تعقیب می کند و تنها چیزی که می داند این است که نباید متوقف شود و از تعقیب دست بردارد.»
لوییس پیترو: قهرمانان نمی میرند
«لوییس پیترو»، کارگردان فیلم با دردسرهای زیادی این فیلم را به سرانجام رساند. او درباره اثرش می گوید: «این فیلم برای تمام مادران دنیای حسی آشنا دارد. ما داستان های تلخی درباره مادرانی که خودروهایشان به سرقت رفته در حالی که فرزندشان داخل خودرو بوده شنیده ایم. تمام آن ها تلاش کرده اند برای نجات فرزندشان کاری بکنند، چون این خصلت تمام مادرهاست. آن ها همگی قهرمانان زندگی ما هستند. هر کاری برای محافظت از فرزندشان انجام می دهند اما معمولا فیلمی با این موضوع در دنیای سینما به نمایش در نمی آید.
من می خواستم فیلمی بسازم که در آن یک زن معمولی ابرقهرمانم باشد. در روزگاری که ابرقهرمان های مرد سینما را فتح کرده اند، من یک مادر را قهرمان فیلمم قرار دادم. ابر قهرمان یعنی همین. وقتی فرزندش را از او بگیری خشمگین می شود و دیوانه وار برای نجاتش تلاش می کند.»
لوییس پیش از کودک ربایی
«کودک ربایی» هفتمین فیلم کارنامه لوییس پیتروی چهل و هفت ساله است. بهترین فیلم کارنامه او تابه امروز، همان ساخته نخستش «بامبولهو» بوده که در سال 2001 در جشنواره ونیز مورد توجه قرار گفت. اما پنج سال است که او فیلمی نساخته. فیلم قبلی او «زوردهنده» (2012) اکشنی جنایی بود با بازی «ریچارد کویل» که فروشی صد و نود و هشت میلیون دلاری را تجربه کرد و به موفق ترین فیلم کارنامه او از منظر تجاری تبدیل شد. کسانی که قدری جدی تر سینما را دنبال می کنند، او را با فیلم کوتاه «صدای شبانه» می شناسند که زمانی برای خودش اسم به هم زده بود اما پیترو از آن کارگردان هاست که به هر کاری دست می زند؛ از ساختن آگهی تجاری تا تدوین و کارگردانی سریال.
منتقدان اصلا برخورد گرمی با فیلم «کودک ربایی» نداشته اند. «دیویدالریچ» منتقد «ایندی وایر» از آن به عنوان بدترین فیلم تابستان امسال یاد کرده است و آن را یک «مدمکس» مادرانه شکست خورده توصیف کرده که 82 دقیقه از کل فیلم را صرف نشان دادن لوگوی اسپانسرهایش می کند تا خرجش دربیاید!
او همچنین معتقد است فیلم به دشت تقلیدی است از «ربوده شده» و البته تقلید ناموفقی هم محسوب می شود. منتقدان دیگری هم با او همنظر هستند و معتقدند این فیلم با محوریت یافتن ماجرای تعقیب و گریز و به فراموشی سپردن احساسات مادرانه و اساس ملودراماتیکش، کلا آن چیزی نیست که سازندگانش ادعا می کنند. امتیاز فیلم در IMDb تنها شش است.
با این حال «دیو مک کین» در همین سایت می نویسد: «خبر بد این است که سالی 800 هزار کودک در آمریکا دزدیده می شوند و خبر خوب این است که 97 درصد آن ها زنده پیدا می شوند و به خانه بر می گردند. این فیلم یک تریلر هیجان انگیز و بدون توقف است و آشکارا «مدمکس» جاده خشم» را الگوی خود قرار داده است. هلی بری در فیلم با انرژی خوبی ظاهر شده اما بازیگران نقش مکمل اصلا خوب نیستند.»
امتیاز فیلم در سایت متاکریتیک هم 44 است که نشان می دهد در این سایت به عنوان فیلمی ضعیف ارزیابی شده است. راتن تومیتوز هم به آن امتیاز 41 داده که نشان می دهد فیلم از نظر کاربران این سایت نیز اثری پایین تر از حد متوسط است. بیشتر منتقدان مشکل اصلی فیلم را فیلمنامه فاقد حرف تازه می دانند. به هر حال فروش فیلم هم نشان می دهد که کارش زیاد نگرفته. میزان پوشش اخبار آن در مطبوعات هم حاکی از آن است که منتقدان فیلم را چندان جدی نگرفته اند. شاید یک بخش از این بازخورد را به کیفیت فیلم نسبت بدهیم اما بخش دیگرش را باید در حال و هوای این روزهای سینمای آمریکا جست و جو کرد. مردم دیگر فیلم های متعارف دوست ندارند.
ساگا کوری ای: ربوده شده
اما ساگا کوری ای بانمک و دوست داشتنی که نقش کودک ربوده شده فیلم را بازی کرده، نه ساله است. او نه تنها مدتی است به بازیگری روی آورده و جلب توجه کرده بلکه در روزش نیز از خود استعداد زیادی نشان داده و آرزو دارد در المپیک شرکت کند. او عاشق بسکتبال است. خودش گفته رابطه اش با هلی بری در طول فیلمبرداری آن قدر خوشایند بوده که او را الگویش قرار داده و می خواهد وقتی بزرگ شد آدمی مثل او باشد. که مردم را سرگرم می کند.
بد نیست نظر خود کودک ربوده شده را درباره فیلمی که بازی کرده، بدانیم؛ «من نقش بچه ای به اسم فرانکی را بازی می کنم که دزدیده می شود. اسم مادرش کارلاست که آدم ربا را تعقیب می کند تا فرانکی را نجات دهد. کلی تعقیب و گریز ماشینی توی فیلم هست. یک فیلم اکشن، اما فیلم درجه «آر» گرفته و بچه ها نباید آن با ببینند.
چون برایشان ترسناک است. هلی بری آدم مهربانی است. دو روز قبل از شروع فیلمبرداری مرا به هتل که اقامت داشت، دعوت کرد و درباره فیلم هایی که هر دو دیده بودیم با هم حرف زدیم. او کمک کرد بفهمم که موضوع فیلم چیست. دخترش را هم آورد سر صحنه و ما وقتی فیلمبرداری قطع می شد با هم بازی می کردیم.» ظاهرا کوک فیلم زیاد از ماجرایی که در «کودک ربایی» برایش رخ می دهد، خبر ندارد و از آن ناراحت نیست و شیفته تعقیب و گریزهای پرشمار این فیلم شده است.
لعنتی های بی آبرو
در این تابستان تلخ که گویا قصد تمام شدن هم ندارد، خبرهای بسیار بدی شنیدیم از کودک ربایی و کودک آزاری؛ خبرهایی بسیار ناراحت کننده که احساسات عمومی جامعه را تحرک و مردم را خشمگین کرد اما آدم های بیماری که دست به این کار می زنند در سراسر دنیا حضور دارند و هول و هراس ناشی از بودنشان و اعمال رعب آورشان نیز سال های سال است که در قالب فیلم بر پرده سینما به نمایش در می آید و هر کدام از زاویه ای به بزهکاری های این لعنتی های بی آّبرو می پردازد.
یکی از بهترین فیلم هایی که این معضل اجتماعی را دستمایه قرار داده است، فیلم بسیار درخشان «بانی لیک گم شده» (1965) ساخته «اتو پرمینجر» است. «لارنس الیویه» نقش اصلی فیلم را بازی می کند که داستان خواهر و برادری است که به دنبال فرزند گمشده خواهر می گردند و به کشف حقایق بسیار هولناکی می رسند.
«فراز و نشیب» (1963) به کارگردانی آکیرو کوروساوای بزرگ در میان شاهکارهای دیگر او مهجور و گمنام مانده است. اما بدون تردید فیلمی درخشان و تاثیرگذار است که «توشیرو میفونه» نقش اصلی آن را بازی می کند. او در نقش پدری متمول و بانفوذ ظاهر شده که پسرش را می ربایند و فکر می کند به مدد پول زیاد و بسیج کردن وکلایش می تواند فرزندش را نجات دهد. اما وقتی آدم رباها پول را پس می فرستند، تازه م فهمد که با ماجرای بغرنجی رو به رو شده است.
«ربوده شده» (2008) به کارگردانی پیر مورل و با نقش آفرینی لئام نیسون نیز هر چند بیشتر به یک تریلر اکشن متمایل شده اما هول و هراس ناشی از ربوده شدن یک دختر نوجوان را به خوبی بازتاب می دهد. «رفته، کودک رفته» (2007) به کارگردانی «بن افلک» و بازی «سیسی افلک» نیز از فیلم های قابل توجه تم کودک ربایی است. فیلم، داستان درگیر شدن دو نفر را که شاهد عینی ربوده شدن کودکی به نام آماندا بوده اند، روایت وی کند و لحظات بسیار پرکشش و پر هول و هراسی را برای بیننده می سازد.
اما برای دیدن «آبنبات دزدها» (1973) ساخته «گوردون تروبلاد» باید خیلی اعصاب داشته باشید. فیلم، داستان دختری شانزده ساله را روایت می کند که در راه مدرسه به خانه توسط سه آدم ربای روانی دزدیده می شود. این فیلم را خوره های سینما خوب می شناسند و می دانند که چه اثر مهم و عجیبی است. اما نمی شود از این موضوع حرف بزنیم و فیلم «خونبها» (1965) ساخته «الکس سیگل» با بازی «گلن فورد» و «دانا رید» را از قلم بیندازیم. فیلم قصه پیچیده ای دارد درباره ناپدیدشدن فرزند یک خانواده و رفتار مشکوک کسانی که به نظر می رسد در این ماجرا دخالت داشته اند.