موسیقی سنتی ایرانی، که با نام موسیقی اصیل ایرانی، موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی دستگاهی شناخته میشود،از دستگاهها، نغمهها، و آوازهایی ساخته شده که از سالها پیش از میلاد مسیح تا امروز سینه به سینه در بین مردم ایران جریان داشته، و آنچه که دلنشینتر، سادهتر و قابلفهمتر بوده، هنوز باقی مانده است. اما امروزه برخی میگویند موسیقی سنتی ایرانی دیگر کسلکننده شده و سقف کوتاهی دارد که به آن هم رسیده است.
علی قمصری آهنگساز و نوازنده تار دراینباره می گوید: طبق تعریفی که بعضی از واپسگراها از موسیقی سنتی میکنند، سقف آن کوتاه است، حتی شاید مخاطب تا حدی هم ازاین نوع موسیقی خسته شده باشد. اما موسیقی سنتی به معنای تعریف واپسگراها از آن نیست. سنت همیشه رونده هست و برخلاف آنچه که بعضی از واپسگراها میگویند، موسیقی سنتی در آینده عوض میشود. یعنی امروزیها سنت را برای آینده تعریف میکنند. اگر سنت را به صورت یک مفهوم رونده تعریف کنیم، آن زمان من هم با افتخار میگویم یک موزیسین سنتی هستم.
او ادامه میدهد: یکی از مسائلی که امروزه با آن مواجهیم این است خیلی ها نمی گویند ما موزیسین ایرانی هستیم و موسیقی سنتی کار میکنیم، انگار برای شان کسر شان است که بگویند موسیقی سنتی کار میکنند. این اشکالی است که اتفاقا بعضی از واپسگراها در تعریف موسیقی یا ترسیم مختصات موسیقی سنتی ایجاد کردهاند.
باید موسیقی سنتی را فرانمایی کنیم
قمصری با اشاره به منابع عظیم موجود در موسیقی سنتی، در مورد راه حل خروج از دام تکراری شدن این موسیقی میافزاید: موسیقی سنتی ما پتانسیل خیلی خوبی دارد. ما باید به شکل خلاقانهای آن را بارور کنیم نه اینکه فقط آن را بازنمایی کنیم. باید بتوانیم آن را فرانمایی کنیم و به آفرینش هنری دست بزنیم. ما نمیتوانیم لباسهای پر زرق و برق تن موسیقی سنتی کنیم که فقط لباسهای پر زرق و برق دیده شود و سنت را مخفی کند. نباید المانهای جدیدی را به آن وصله پینه کنیم و کلاژی بسازیم و آن را شکل جدیدی معرفی کنیم. این روش صحیحی نیست. این روش شاید برای جذب مخاطب باشد، مثلا مثل کارهای تلفیقی که المانهایی را به موسیقی سنتی وصله کرده است. به نظر من این کار خیانت به موسیقی سنتی است، چون موسیقی سنتی را با یک هویت تازه معرفی میکند و مخاطب ناآگاه هم فکر میکند موسیقی سنتی همان چیزی است که میشنود. من شخصا با دو ساز، بیش از چهل شهر ایران را گشتهام، همه جا هم با استقبال خیلی خوبی مواجه شدهام، آن هم با موسیقی بیکلام که هیچ المان غیرسنتی در آن نبوده است، این نشان میدهد که موسیقی سنتی مخاطبان خودش را دارد.
او ادامه میدهد: موسیقی سنتی فقط به معنای آنچه که در دستگاهها وجود دارد، نیست. مثلا کارهای استاد کلهر نمونه بارز این داستان هستند یا اتفاقاتی که در نسل قبل از ما رقم خورده هم همینطور. تنها راه ما برای ساکن نبودن موسیقی سنتی این است که بتوانیم با تمرکز بر المانها و منابعی که در آن وجود دارد، خودش را بارور کنیم، نه اینکه لباس پر زرق و برقی به آن بپوشانیم.
موسیقی سنتی را نپرستیم
قمصری بارها اشاره میکند که تعریف موسیقی سنتی آن چیزی نیست که واپسگراها میگویند، او درباره تعریف این نوع موسیقی میگوید: موسیقی سنتی، مجموعه مدونی است از آن چه که در تاریخ وجود داشته که توسط برخی از موزیسینها و نطریهپردازها به عنوان ردیف دستگاهی و بعضی از مشتقاتش و مجموعهای شنیداری به ما داده شده است. به اضافه که قرار است نسل به نسل این کوله بار را روی شانههایمان بگذاریم و حرکتش بدهیم، نه اینکه فقط به آن اقتدا کنیم.باید موسیقی سنتی را تحسین کنیم ولی نپرستیمش. سنت ادامهدار است، سنت مدفون نشده و نباید موزهای به آن نگاه کنیم. نگاه موزهای میتواند، نگاه پژوهشی به موسیقی باشد ولی اگر برای موسیقیای که قرار است روی صحنهای برود که هزاران نفر آن را ببینند، نمی شود به آن نگاه موزهای داشت. نباید انتظار داشته باشیم که مخاطب این موسیقی به اندازه مخاطبان موسیقی پاپ باشد. اگر موسیقی سنتی به میزان موسیقی پاپ مخاطب داشته باشد، یعنی در جایی از آن موسیقی سنتی، المانهای اضافی مردمپسند اضافه شده که باید فهمید که آن المانهای تجاری چه هستند.
او در پاسخ به این سوال ما که آیا میشود دستگاهها و ردیفهایی تازه به موسیقی سنتی ایرانی افزود، میگوید: بگذارید مثالی برایتان بزنم، دستگاههای موسیقی فلامنکو در کتابهایی نوشته شده است. نسل به نسل با استفاده از همان دستگاهها و خلاقیت روی همان دستگاهها چیزها تازهای خلق شدهاند. لزوما دستگاهها نباید تغییر کنند، آن چیزهایی که روی آن دستگاهها ساخته میشود باید تغییر کنند. ما سالهای درازی میتوانیم طبق این دستگاهها موسیقی تازهای خلق کنیم. این باعث رونده بودن موسیقی سنتی میشود. حتی گاهی اگر این جریان تثبیت شود، مثل فضای داد و بیداد استاد علیزاده، قابلیت اضافه شدن به دستگاههای موسیقی هم وجود دارد. شاید نسلهای بعدی به این نتیجه برسند که اینها را به کتاب اضافه کنند، اما منظور من این نیست که حتما باید به کتاب یا منابعمان چیزی اضافه شود، منظورم خلاقیت روی دستگاه ها است.
موسیقی سنتی، موسیقی سنتی است!
اردشیر کامکار، نوازنده کمانچه و ویولن که از اعضای گروه کامکارها است، درباره موسیقی سنتی و چاچوبهایش و خلاقیت در آن میگوید: موسیقی سنتی شخصیت و ژانر خودش را دارد و در چارچوب موسیقی سنتی و با استفاده از سازهای موسیقی سنتی میشود، خلاقیتهایی داشت ولی موسیقی سنتی، موسیقی سنتی است دیگر! وقتی بخواهی کار دیگری رویش انجام بدهی، می شود نوع دیگری از موسیقی که در قالب موسیقی ملی قرار میگیرد، موسیقی سنتی باید چارچوب خودش را داشته باشد. باید پیش درآمد داشته باشد، چهار مضراب داشته باشد که وسطش آواز خوانده شود و یک خواننده متبحر و قوی میخواهد که آواز بخواند و یک نوازنده قوی که جواب آواز را بدهد.
او در پاسخ به این سوال که ما می توانیم با حفظ مولفههای موسیقی سنتی و اصول آن، موسیقی جدیدی بسازیم که برای مخاطب تازگی داشته باشد، میگوید: صد در صد. اگر روی موسیقی کار انجام شود و با ابزار های موسیقی سنتی روش دیگری دنبال شود، این امر امکان پذیر است. اما آن موقع دیگر نمیشود اسمش را موسیقی سنتی گذاشت. مثلا کاری که آقای علیزاده یا ما کامکارها انجام میدهیم در قالب موسیقی سنتی با تعریف قدیم قرار نمیگیرد، کار ما مثل دوره نیست. خیلی از گروه هایی که ساز می زنند دیگر موسیقی سنتی اجرا نمیکنند بلکه موسیقی آنها در قالب موسیقی ملی قرار میگیرد.
با در نظر گرفتن همه این مسائل اما هنوز نمیتوانیم ادعا کنیم که موسیقی سنتی امروز موسیقی در حال رشد است، شاید روزی باز هم آقا علیاکبر فراهانی دیگری متولد شود و جان تازهای به این موسیقی روحنواز بدمد.