در ابتدای این نوشتار به تمام علاقهمندان حوزه فرهنگ باید توصیه کرد که در مجال باقی مانده به سینماهای سراسر کشور مراجعه کنند و حتما فیلم «ساعت ۵ عصر» را ببیند. «ساعت ۵ عصر» پس از «ماجرای نیمروز» و «ویلاییها» یکی از معدود فیلمهایی است که مزه سینما میدهد و آلوده به اسلوب و ساختار تلویزیونی نیست. قبل از اکران سراسری این فیلم، این ترس وجود داشت که مهران مدیری پس از سالها فعالیت در تلویزیون نتواند فیلم سینمایی بسازد و شالوده تلویزیونی ساختن، رهایش نکند. چون مدیری معمولا با سه دوربین در صحنه کار میکند و بسیاری تصور میکردند حتی با یک دوربین کار کردن هم برای مدیری دشوار است و نتواند اثرش را به سرانجام برساند. اما نخستین ساخته مدیری از همان ابتدا با چند نمای ابتدایی به مخاطب ثابت میکند که خیلی با وسواس و ظرافت و به شکل دلپذیری سینمایی ساخته شده است.
این مسئله در نوع خود خیلی جالب است که فیلمسازانی مثل سامان مقدم، هاتف علیمردانی، کاظم راست گفتار، مهدی گلستانه، مازیار میری، همایون اسعدیان و ... که آثارشان در ۵ ماه نخست سال اکران شده و ادعای سینمایی بودن دارند، طلیعه سینمایی ندارد و در اغلب موارد کاملا تلویزیونی ساخته شدهاند.
اما مدیری با اینکه سالها با عنوان کارگردان در تلویزیون فیلم ساخته است «ساعت ۵ عصر» را بر خلاف فیلمهای بزدلانه و سهل انگارانهای مثل اکسیدان و نهنگ عنبر، از تیتراژ آغازین تا آخرین نمایی که مهرداد پرهام ( سیامک انصاری) دوربین موبایلش را به سمت دوربین (مخاطبان) میگیرد کاملا سینمایی ساخته است. فیلم قهرمان دارد، ضد قهرمانانانش مشخص هستند، ریتم فیلم بسیار مرتب و عالی است و مشخص است که فیلم با حواس جمع ساخته شده و جزء معدود فیلمهایی است که بر خلاف جریان کمدی شانه تخم مرغی تماشایش، نیاز به حواس ششگانه دارد.
در واقع اگر مردم به قضاوتهای مزدبگیران سفارتی و سفارشی نویسان مطبوعات توجهی نکنند، میتوانند با دیدن «ساعت ۵ عصر»، سینما را به معنی سینما تجربه کنند. چند وقتی است که مهران مدیری با اجرای برنامه دورهمی حسابی در بورس است و حتی خاطره شخصی هم که تعریف میکند به تیتر نخست رسانهها بدل میشود. در کنار این مدل اجرا، مدیری معترضههایی را نسبت به نقصانهای موجود مطرح میکند و از سوی رسانههای مزدبگیر و سفارشی متهم به همسویی با جریانهای سیاسی میشود. به هر حال مستقل بودن در این زمین و سرزمین هزینههای خاص خودش را دارد. ناهنجاریهای اجتماعی در عرصه سیاست نیز متجلی است و اگر اپوزیسون چنین ناهنجاریهایی باشی؛ آنهم با منطق و استدلال درست، هزینههایی در پی خواهد داشت و بیتوجهی بسیاری از اصحاب رسانهها به فیلم مهران مدیری دلایل سیاسی دارد، عمده مخالفان مدیری وابسته به یک جایی هستند. هر کدام از مخالفان مدیری، بعد از خوردن قهوه در کافه نادری، امروز کاپوچینوی یکی از سفارتخانه های مستقر در پایتخت را میخورند و مدیری دست آویزی خوبی برای حمله است.
در مدت یکسال گذشته هم بسیاری از رسانهها سعی دارند به معترضههای مدیری در برنامه دورهمی شکل سیاسی بدهند. در صورتیکه، اعتراض اجتماعی با اعتراض سیاسی تفاوت دارد. آنچه مدیری مطرح میکند در حوزه اجتماعی دسته بندی میشود. سابقه و عملکرد مدیری نشان میدهد که بهترین اپوزیسون ناهنجاریهای اجتماعی است و نخستین فیلم سینمایی او نتیجه چنین نگرشی است.
«ساعت ۵ عصر» ،فیلم اجتماعی و معترض مدیری، پس از اجراهای معترض اجتماعی مهران مدیری در رسانه ملی به نمایش درآمد و تقریبا به تمام برداشتهای سیاسی از مهران مدیری پایان داد. اما همچنان هوا بس ناجوانمردانه سفارتی است و هجوم سفارتی نویسان به سمت مهران مدیری پایانی ندارد.
دامنه حملات به مهران مدیری شکل دیگری پیدا کرده است. یکی از منتقدان مدیری در نقدی عجیب درباره مدیری مینویسد:
نویسندگانی که با مهران مدیری کار کردند به خوبی این دیدگاه را می شناسند و میدانند نقد جدی ارزش ها و باورهای طبقهی متوسط ایران یکی از مهمترین رئوس فکری اش بوده است. امری که چندان غریب هم به نظر نمیرسد چون این طبقه بیش از هر بخشی از جامعه خود را در معرض آزمون ها و اتفاق ها قرار می دهند. به استقبال امر نو میرود و در عین حال فرهنگیترین تکه ی جامعه است.
این جملات را در نظر داشته باشید که سایر روشنفکران سینمایی در حوزه سینما دارند همین کار میکنند. اصغر فرهادی که به دلیل دریافت دو جایزه اسکار، خدای مقدس جریان روشنفکری به شمار میرود از بیخ و بن پنبه طبقه متوسط را زده است و کسی هم اعتراض نمیکند. نکته مهم این است که در فیلم ساعت ۵ عصر انتقاد مدیری به طبقه شهرنشین به صورت گروهی است و اتفاقا قهرمان محوری فیلم مهران مدیری خودش به طبقه متوسط تعلق دارد.
در فیلم ساعت ۵ عصر یکی دو مورد مشابه مثل «مهرداد پرهام» زیست میکنند اما سایرین ساکن در محل زندگیاش ، شبیه بقیه هستند. اتفاقا مهران مدیری در «ساعت ۵ عصر» روی یکی از مهمترین گزینهها دست میگذارد یعنی زبان متفرق طبقه متوسط. وقتی راجع به طبقه متوسطه شهری صحبت میکنیم باید راجع به یک پیکره واحد با خصایص مشترک را مطرح کنیم و بگوییم که هدف مدیری تاخت یکسویه به طبقه متوسط است. اتفاقا در فیلم «ساعت ۵ عصر» با چند تعریف متفاوت از طبقه متوسط مواجه هستیم، طبقه متوسط متفرعن با طبقه متشخص، با دو تفاوت بسیار عالی. مدیری به شکل تمیزی از ابتدا مراقب است که این دو تعریف با یکدیگر آمیختگی پیدا نکند و در ادامه به تعاریف دیگری از طبقه متوسط میرسیم.
مدیری در ساعت ۵ عصر نقد جدی دارد به یکی از خصیصه های طبقه متوسط و اتفاق نحوه کنش پلیسی در مواجه با این طبقه را خطرناک میداند. اما تصاویر اعتراض طبقه متوسط را اگر با نشانههایی که در بیمارستان، بهشت زهرا و مترو مقایسه کنیم درخواهیم یافت، اعتراض این طبقه حتی زمانیکه مشروعیت مدنی دارد آمیخته به تشخص اجتماعی نیست.
همان منتقدان همیشگی مدیری به او معترض هستند که تصویر زنان آمیخته به نوعی تمسخر غیر رفرمیستی است. در فیلم ساعت ۵ عصر، متشخصان، زن پرستار در بیمارستان و کارمند بانک است و مهناز نامزد پرهام همان مظهر دریدگی. خاصیت نمایش این است که آنتاگونیست و پروتاگونیست داشته باشد اما بدخواهان همچنان اصرار دارد که مدیری ضدزن است و هدف او نشانه گرفتن جمعیت زنانه است و هر عاقلی در خواهد یافت که مصداق آوردن از یک نمونه در یک نمایشی که دو قطب متفاوت دارد، تحلیلی ناجوانمردانه با چاشنی سفارش از سفارت است.
منتقدان مدیری سعی میکنند او را ضد تجدد معرفی کنند. ساعت ۵ عصر را دوباره تماشا کنیم. طبقه متوسط متوحش که در فیلم نمایش داده می شود ضد تجدد است یا مهرداد پرهام، قهرمان مدیری که سبک زندگیاش، شیوه زندگیاش حتی مدل لباس پوشیدنش ، کنش و واکنشش به رفتارهای متوحش اطرافیانش، مصداق تجددخواهی است. ضد تجدد کسی است که نمیداند هنر و صنعت سینما وسیله رفاه تجددخواهان برای رفع عیوب بر مبنای اصول است، نه اینکه توحش متوسط را نشان دهیم و بخواهیم راه خروج را رفتن در مسیر توحش قلمداد کنیم. مصداقش همین فیلم فروشنده اصغر فرهادی است که روزی هزار بار می توانیم با پتک توی سر روشنفکران ملعون معیوب بزنیم که متجاوز در اقدامی متوحش به زنی شوهردار به قصد تجاوز حمله ور میشود و کنش شوهر زن در مقابل مرد متجاوز در پیش گرفتن همان شیوه است. اما مدیری مستقل از تعاریف اجتماعی رایج در سینما با نمایش این توحش متوسط، راهکارهایی نیکویی را در میانه فیلمش نشان میدهد که لذت دیدن یک اثر سینمایی را چند برابر میکند.