میری برخلاف فیلم سینمایی «حوض نقاشی» که تصویرگر برشی از زندگی آدمهای خاص از جامعه بود، این بار مسیر کارگردانیاش را به سمت فیلم «سعادتآباد» تغییر داد و به سراغ یک موضوع عمومی رفت، موضوعی که شاید در وهله اول ساده باشد؛ اما اکثر افراد جامعه با آن روبهرو هستند و اینکه در موقعیتی قرار میگیرند و باید میان شر و خیر یکی را انتخاب کنند.
میری در فیلم سارا و آیدا داستانش را صریح برای مخاطب تعریف میکند. او در آخرین ساختهاش تصویرگر زندگی دو دوست صمیمی به نام سارا و آیداست. برادر سارا به واسطه بلندپروازیهایش خانواده را به دردسر انداخته و خودش از کشور متواری شده و حالا سارا با یک چک 500 میلیون تومانی طلبکارها مانده که به نام مادرش است.
سارا در میان شر و خیر قرار میگیرد. او باید بین صداقت و دروغ یکی را انتخاب کند و این کار سختی برای اوست، زیرا از یک طرف از یک مادر سالمند نگهداری میکند و از سوی دیگر نمیخواهد خانواده نامزدش از این مساله مطلع شوند و...
با نگاهی اجمالی به قصه میتوان به این نکته رسید که فیلمنامهنویس بدون بهره بردن از فضاهای فلاش بک و اینکه قصه را برای مخاطب پیچیده کند، تصمیم گرفته آن را با ریتم تند و به دور از حرکات عجیب و غریب در راستای تعلیق بیشتر به قصه، آن را برای تماشاگران ساده تعریف کند، زیرا علاقهمند است صاف به سراغ موضوع خیر و شر برود که در جامعه با آن مواجه هستیم. این اثر در مقایسه با فیلم سعادتآباد که موضوع عمومی داشت، کم کاراکتر است، اما مازیار میری دغدغه همیشگیاش را برای پرداختن به مسائل مبتلا به جامعه حفظ کرده است. از سوی دیگر بازیهای حسی و درونی بازیگران این اثر همچون غزل شاکری، پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی و... در صحنههای مختلف به این موضوع کمک زیادی کرده و قابل قبول است. در مجموع نمره متوسطی میتوان به آخرین ساخته مازیار میری به لحاظ کارگردانی، فنی، بازی و... داد که توانست مسائل اجتماعی را با زبان ساده و در قالب یک اثر سینمایی برای مخاطبش تعریف کند.