عباس رافعی نویسنده و کارگردان ایرانی از جمله فیلمسازانی است که همواره با دغدغه ملی و مذهبی عمل کرده و در اکثر کارهایش شمهای از نگاه فرامرزی دیده میشود.
این کارگردان سینما از همان اول با ساختن فیلم "راز مینا" در سال 1375 و پرداختن به جنایات رژیم ستمشاهی نشان داد که در حوزه سینمای انقلاب یکی از پیشگامان و تازه نفسان این عرصه است.
ساخت فیلم "آوازهای سرزمین من" که در جنوب لبنان فیلمبرداری شده و به ماجرای ضدصهیونیستی و ضدتروریستی میپردازد نشان میدهد که این کارگردان سینما نگاهی به روز داشته و درصدد صدور تفکر و دیدگاه سینمایی خود به آن سمت مرزهای ایران است. این فیلم در تقبیح گروهک تروریسیتی داعش داستان ایستادگی در سوریه را پیگیری میکند.
حال پس از حدود دو سال دوری از سینما و ساخت آثاری همچون "فصل فراموشی فریبا"، "آزادراه" و "ملاقات" به سراغ این کارگردان صاحب سبک سینمای ایران رفته و در خصوص روزهای کمکاری، مشکلات سینما و ساخت تازهترین اثرش با وی به گفتوگو نشسته است.
عباس رافعی در حال حاضر پیش تولید و یا تولید اثری را در برنامه کاری خود میبیند؟
متاسفانه هماکنون در پی ساخت کاری نیستم و هنوز پیش تولید اثر تازهام را آغاز نکردهام. برنامههایی دارم اما اگر بخواهم بگویم که در حال حاضر درگیر کاری باشم نه، اینطور نیست.
دلیل کم کاری شما در عرصه سینما در سالهای گذشته چه چیز بوده است؟
واقعیت امر اینکه شاید دلیل کم کاری و دوری من از سینما به این خاطر باشد که جزو هیچ دسته، گروه و لابی خاصی در سینما نیستم و همین مستقل بودن باعث شده تا این بلایا سر من بیاید و سالها بیکار باشم.
این به معنی آن است که به هیچ عنوان به کار ادامه نمیدهید؟ آیا این شرایط به شما تحمیل شده است؟
شرایط بسیار بد است و لابیگری سینما را فرا گرفته اما در عین حال دلیل دیگر کمکاری من به نوعی تبعید خود خواسته است. در حال حاضر چندین فیلمنامه آماده ساخت دارم اما برای شروع آنها انگیزه و ایجاد شرایطی مطلوب لازم بوده که هنوز مهیا نشده است.
سال گذشته صحبتهایی در مورد ساخت فیلم جدید شما بود؟ وضعیت ساخت این فیلم به کجا رسید؟
بله سال گذشته پروانه ساخت فیلمی به نام "کافه پولونیا" را دریافت کردم و قرار بود آن را بسازم اما هنوز بعد از گذشت یکسال شرایط تولید این فیلم مهیا نشده است.
کافه پولونیا اسم جالبی دارد. مضمون این اثر در چه موردی است؟
داستان کافه پولونیا روایتگر جنگ جهانی اول و مهاجرت لهستانیها و اروپایی به ایران آن زمان خواهد بود. زمانی که اروپا در آتش جنگ میسوخت اروپاییها به ایران آمده و پناهنده میشدند. حضور این مهاجرین به ایران در آن زمان با مهربانی و مهماننوازی ایرانیان همراه میشد، به گونهای که بعد از پایان جنگ بسیاری از آنها در ایران میمانند و البته هنوز هم هستند و در ایران زندگی میکنند.
تولید این فیلم چه زمانی رقم میخورد و آیا شما را در سیوششمین جشنواره فیلم فجر خواهیم دید؟
نه. این فیلم قطعاً به فجر امسال نخواهد رسید زیرا فیلمبرداری این اثر روندی طولانی را سپری کرده و ساخت دکور تهران در زمان جنگ جهانی کمی زمانبر است. به همین خاطر تولید و اتمام کافه پولونیا در سال جاری کمی دور از ذهن است اما در تلاش هستیم تا به زودی کلید بخورد.
دلیل اصلی ساخت کافه پولونیا چیست یا بهتر بگویم این فیلم چه حرفی برای گفتن دارد؟
این فیلم روایت عزت مردم ایران است و در آن منافع ملی ایرانیان در نظر گرفته شده است. در آن زمان مردم ایران از تمامی مهاجرین استقبال میکردند ولی امروز میبینیم که چه برخورد بدی با مسلمانان و ایرانیان جهان میشود. این فیلم علاوه بر حرفهای داخلی در خارج از ایران نیز هدف گذاری شده است.
تا چه حد مسائل منطقه را در ساخت این فیلم لحاظ کردهاید؟
جمهوری اسلامی ایران در این روزها به شدت مورد فشار و هجمه تبلیغاتی کاذب کشورهای غربی و منطقه مخصوصاً عربستان قرار دارد. این فیلم به برخی اروپاییها می گوید که مردم ایران در زمانی به شما پناه داده و آن زمان که شما درگیر جنگ بودید میزبان شما بودیم. ساخت این فیلم در منطقه و جهان بسیار موثر بوده و وجههای کلیدی از ایران واقعی به مردم آنها نشان میدهد.
پس امسال شاهد ساخت فیلم جدید شما خواهیم بود؟
من خیلی دوست دارم که این فیلم زودتر ساخته شود اما برخی در راه ساخت چنین آثاری آنقدر سنگ اندازی میکنند که انسان از کار خود پشیمان شود.
بودجه ساخت این فیلم از کجا تامین میشود؟ آیا حامی خاصی پشت این فیلم است؟
تهیهکنندگی کافه پولونیا را خودم بر عهده دارم و بخشی از بودجه اثر را از منابع خصوصی و برخی دیگر را از نوهها و بازماندگان لهستانی تامین خواهم کرد.
درباره تیم سازنده و مخصوصاً بازیگران اثر تصمیمی گرفته شده است؟
در حال حاضر فیلمنامه ترجمه شده و بازیگران این فیلم ایرانی و لهستانی خواهند بود. به دلیل سختی و بزرگی این پروژه نمیتوان بی گدار به آب زد و صحبت درباره انتخاب بازیگران کمی زود است.
با توجه به مضمون اثر احتمال حضور در کشور لهستان چقدر است؟ در صورت حضور گروه تامین بودجه شما به مشکل برنخواهد خورد؟
این فیلم به امید خدا در ایران و لهستان جلوی دوربین خواهد رفت و سعی میکنیم در این مورد هم بودجه خصوصی اعمال شود و از نهادی کمک مالی نگیریم. ما متاسفانه از برخی بودجهها و هزینههای کلان که برای برخی فیلمها خرج میشود جا ماندهایم زیرا این بودجهها مخصوص نور چشمیهای خودشان است و برای ساخت فیلمهای ارزشی از این پولها خرج نمیکنند. البته این را صادقانه بگویم که من تا به حال با این پیشینه که سراغ دارم برای تامین بودجه سراغ هیچ نهادی نرفتهام.
با همه این اوصاف چرا در ماههای آتی ساخت فیلم را شروع نمیکنید؟
ساخت این فیلم به تعویق افتاده چون هیچ حمایتی از ما نمیشود. حال اگر فیلمی سیاهنما و یا پوچ و مبتذل به دوستان ارائه شود خیلی سریعتر ساخته می شود. این روند حمایت از فیلمهای بیارزش به قیمت قربانی کردن بخش بزرگی از سینمای مستقل و همین طور سینمای معناگرای ایران انجامیده است.
دلیل حمایت مسئولین فرهنگی از فیلمهای بفروش و گیشهای چیست؟
متاسفانه متولیان سینمای ایران منافع شخصی خودشان را به منافع ملی ترجیح میدهند و اگر در سابقه کاری آنها نگاه کنید هیچ کاری نیست که از آن با عزت یاد کنند. این دوستان تنها دچار روزمرگی شده و به جایگاه خودشان میاندیشند. به همین خاطر نباید از آنها توقع اتفاقی ویژه در سینما را داشت.
چرا در این بهبوهه مسئولین اصلی سینما هم به این سیل بفروش بودن پیوستهاند؟
متاسفانه وقتی همه چیز تحتالشعاع پول قرار گیرد نباید انتظاری بیشتر داشت. در حقیقت ارزشهای ما در این سال ها از ارزشهای معنوی به ارزشهای مادی تبدیل شدهاند. این اتفاق فقط مختص سینما نیست و تمامی هنرها این روزها مسموم به پول شدهاند. با این وضع موجود ادعای کار فرهنگی بیهوده است زیرا کاری که انجام میدهیم کار تجاری است.
تجاری شدن هنر در درجه اول جامعه را دلزده میکند. آیا جامعه به این تجاری شدن روی خوش نشان خواهد داد؟
تجاری شدن در هنر بیشک صدمات بسیاری را به همراه دارد. در سالهای گذشته کمتر فیلم خوبی اکران شده که بتوان در کنار خانواده آن را دید. همین طور در عرصه رمان، نقاشی و سایر هنرها اتفاق ویژهای نیفتاده و ما تنها شاهد ظهور تک ستارهها بودهایم حال آنکه قبلتر ما در آسمان هنر ستاره باران داشتیم.
با این وضع آیا راه چارهای برای نجات از این مشکل وجود دارد؟
حل این مشکل به آسیبشناسی نیاز دارد تا ببینیم چرا فرهنگ و هنر ایران افول کرده است.حل این مشکل نیاز به عظمی همگانی دارد و به یک نفر و یا یک گروه حل نمیشود.
تحلیل شما از استقبال مخاطب از فیلم های بفروش گیشه چیست؟
بدون شک مردم به تفریح نیاز دارند و یکی از این تفریحها قطعاً سینما است. وقتی ما ذائقه مردم را در طول این سالها اینگونه تربیت کردیم که سینما یعنی برویم داخل بخندیم، حرفهای جنسی و مبتذل بشنویم و بیاییم بیرون، چه انتظاری میشود داشت؟ متاسفانه برخی سینماگران سطح مخاطب را پایین آوردهاند و تلاشی هم برای ارتقا این سطح صورت نمیگیرد. زمانی فیلمهایی با ارزش مثل "افق" رسول ملاقلی پور پرفروشترین فیلم سینمای ایران بود. این مردم همان مردم هستند اما متاسفانه ذائقهشان تغییر کرده است.
در حال حاضر تنها چند دفتر سینمایی همه چیز را در دست گرفتهاند. آیا این قضیه به ساختار و تنوع سینما لطمه نمیزند؟
بله قطعاً لطمه خواهد زد. در حال حاضر سینمای ایران تبدیل به تجارتخانه شده است. همه چیز دست دلالها بوده و سه دفتر سینمایی ثابت با پنج بازیگر ثابت همه سینمای ایران را در دست گرفتهاند. این لابی عظیم به فیلمهای تکراری و بیرازشی ختم میشود که این روزها شماره سه و چهارش هم ساخته میشود.
با این وضع چه اتفاقی افتاده که شما وارد این فضای رابطهمدار و لابیبازی نشدهاید؟
من وارد لابی نشدم زیرا فیلم نمیسازم تا تجارت کنم. من و امثال من احساس میکنیم که به فرض مثال مشکلی اجتماعی وجود دارد و برای حل آن آینهای را در برابر تماشاگر میگذاریم تا خودش را اصلاح کند و وقتی که بتوانیم چنین کاری انجام دهیم قطعاً به خیلیها بر میخورد زیرا ما به فکر نقد اجتماعی هستیم.
این قضیه لابیبازی و باندهای موجود در سینما باعث نشده تا در فیلمسازی به مشکل برخورد کنید؟
من همواره با این مشکلات روبرو هستم. اگر بخواهم بنا بر خواسته این دوستان فیلم بسازم باید زیر پرچم آنها رفته و آن چیزی را بسازم که مورد نظر آنها است ام من به هیچ وجه تا به حال اینگونه زندگی نکرده و فیلم نساختهام. به همین دلیل سعی میکنیم فیلممان کاملاً مستقل باشد.
در کل دغدغه اصلی عباس رافعی در فیلمسازی و کارگردانی چیست؟ شما به دنبال چه چیزی هستید؟
دغدغه همیشگی من در تمامی آثارم به خوبی دیده میشود. برخی کارگردانان انواع مختلفی فیلم میسازند اما این در مورد من صدق نمیکند و اکثر آثارم حرفی مشترک دارند. من تلاش کردم تا در خطی ممتد فیلمهایی بسازم که آینهای مقابل مردم باشد و آنها را با زیبایی و زشتی جهان و جامعه آگاه و آشنا کنم. مثلاً دغدغه من در کافه پولونیا این است که مردم ببیندید که در گذشته چگونه نهاد خانواده منسجم بود و ما در کنارهم بودیم و حتی به مهاجرین هم پناه میدادیم و حالا چه شده کمی با هم نامهربان شدهایم.
با توجه به مضمون دو ملیتی اثر نگاه داخلی تا چه اندازه در مورد فیلم "کافه پولونیا" صدق میکند؟
قطعاً و حتماً دغدغه اصلی من در قبال این فیلم داخلی است. میخواهم مردم با دیدن این فیلم به ایرانی و بودن خود افتخار کنند. اینکه زمانی که همه درگیر جنگ بودند ما همواره ما با روی خوش از مردم جهان استقبال میکردیم زیرا ما از همان ابتدا مردمان صلح و دوستی بودیم.
گفتید که این فیلم به فجر امسال نمیرسد. اصلاً تا چه حد به فجر فکر میکنید؟
واقعیتش اینکه من اصلاً به فجر فکر نمیکنم زیرا این جشنواره هم مخصوص همان نورچشمیها است. این جشنواره کاملاً مثل مهمانی است و توسط مسئولین فرهنگی برگزار میشود تا به کسانی که دوستشان هستند جایزه بدهند. این جشنواره خصوصی نیست و سیاستهای آن کاملاً طی سالیان گذشته مشخص است.
نظرتان در مورد جشنی مثل جشن حافظ چیست؟و فکر میکنید چرا این گونه جشن ها برگزار می شود؟
خب تکلیف معلوم است. همه چیز یک لجبازی کاملاً واضح است. یک طرف وزارت ارشاد است و جشنواره فجر و طرف دیگر بخش خصوصی و جشن حافظ. اینها به لجبازی نسبت به یکدیگر به هم جایزه میدهند و مثلاً اکثر آثاری که در فجر دیده نشدهاند در این جشن جایزه میگیرند.
به نظر شما این روزها سینمای ایران ستاره محور شده است؟
بله ستاره سازی در این ایام به وفور دیده میشود اما ای کاش بتوانیم از این ستاره ها برای ارتقا سطح فرهنگی جامعه هم استفاده کنیم. یعنی از این ابزاری که دست ماست استفاده ای بهینه انجام دهیم. به عنوان مثال اگر مردم شخصی را دوست دارند آن ستاره در فیلمی بازی کند که مردم به سمت شخصیت و رفتار درست او در فیلم گرایش پیدا کنند و نه اینکه ستاره مردمی به هر کاری تن دهد. این رفتارها باید ارزشمند بوده و باعث ترویج فرهنگ اخلاقگرایی و جوانمردی باشد.