حضور نوجوانان در شبکههای اجتماعی را از دو جهت میتوان بررسی کرد؛ اول از این جهت که با دنبال کردن صفحات آنها میتوان به روحیه گروهی از نوجوانان پی برد و آنها را بیشتر شناخت. از طرفی این سوال بهوجود میآید که چگونه این حضور باید از سوی والدین مدیریت شده و به بچهها روشهای استفاده از آن آموزش داده شود؟
در دنیا سواد انواع مختلف دارد که در عصر حاضر سواد رسانهای و سواد دیجیتالی مهمترین آنهاست. با توجه به اینکه دنیا به سمت فناوریهای مدرن و دیجیتال حرکت میکند، باید آموختن این سوادها در اولویت قرار گیرد. آموختن درباره دیجیتال چندان سخت نیست، چون بیشتر مردم میتوانند با ابزار دیجیتال کار کنند، اما درباره سواد رسانهای باید تخصصیتر کار شود تا هر فردی به این آگاهی برسد تا چه میزان از وقت خود را باید صرف شبکههای اجتماعی کند؟ سواد رسانهای به ما میآموزد کدام محتوای شبکههای اجتماعی را بپذیریم و از چه مواردی صرفنظر کنیم. فضای شبکههای اجتماعی بر اساس خودافشاگری طراحی شده است. یعنی هر چیزی را که در زندگی برایمان مهم و جالب است با دیگران به اشتراک بگذاریم. در اصل محتوای این شبکهها ما را به دیگران بیشتر میشناساند و این پیام را به آنها میدهد که با پستهایم مرا بیشتر بشناسید، دوستانم باشید و آنچه را من دوست دارم شما هم بپسندید. این اشتراکگذاری دو رو دارد؛ گاهی ترویج مفاهیم خوب و ارزشمند است. روی دیگرش متعلق به کسانی است که خودافشاگری میکنند و به نظر ما گاهی خوب است و گاهی پسندیده نیست. خودافشاگری در افراد معروف بیشتر دیده میشود به همین دلیل آنها خیلی باید مراقب باشند، چون دنبالکنندههای زیادی دارند؛ کسانی که از آنها الگو میگیرند و هر پست آنها میتواند راه یا بیراههای را به طرفدارانشان نشان دهد. این موضوع زمانی که افراد زندگی خصوصی خود را به اشتراک میگذارند بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که هم میتواند برای خودشان آسیبزا باشد و هم برای دنبالکنندهها.
برخی از نوجوانان پستهایی را به اشتراک میگذارند که نشاندهنده ناهنجاریهایی نگرانکننده است و هشدار میدهد که شاید جامعه ما در آینده با بحرانهای اخلاقی روبهرو شود به نظرتان در این باره چه باید کرد؟
باید به قدرت ارزشهای جامعه نگاه کنیم و این که چگونه این ارزشها تقویت یا تضعیف میشود. وقتی در کوچه ، خیابان و گاهی در خانه بچهها با تندخویی، فحاشی و عصبانیت مواجه هستند ناخودآگاه آنها یاد میگیرند و اینجاست که پدر و مادر باید روشهای مختلف را به کار گیرند تا فرزند خود را درست تربیت کنند که یکی از آنها روش پاداش در مقابل کار خوب و برعکس است، البته این نوع تربیت باید در عین قاطعیت، مهربانانه باشد و پدر و مادر به والدین دیکتاتور و خشن تبدیل نشوند. در این شرایط کودکان یاد میگیرند در مقابل آسیبهای اجتماعی چگونه از خودشان مراقبت کنند. اما معضل اصلی از زمانی بروز میکند که بیتربیتی و هنجارشکنی به ارزش تبدیل شود که این موضوع در سراسر دنیا دیده میشود و مختص کشور ما نیست. نوعی از لمپنیسم ـ که نمونه آن را در آهنگهای رپ میتوان دید ـ دارد به ارزش تبدیل میشود. گاهی حتی افراد تحصیلکرده و دانشگاهی برای نزدیک شدن به قشر نوجوان و جوان از کلمات سطحی استفاده میکنند که این خطر بزرگی است، چون این افراد تاثیر زیادی بر مردم دارند و الگو هستند. به مرور این ادبیات به ارزش تبدیل میشود و در شبکههای اجتماعی لایک و پسندیده شدن زیادی را به همراه دارد که طرف را راضی و او را ترغیب میکند به راهش ادامه دهد.
در واقع فضای مجازی فرزندان ما را تربیت میکند، هر چند حضور فیزیکی ندارد، اما حاصل رفتاری جمعی حتی چند میلیونی و حرکت به سمتی است که خودشان دوست دارند و خانواده بر آن تسلطی ندارد و بیشتر والدین از مدیریت آن عاجز هستند.
در این شرایط والدین باید چگونه رفتار کنند؟
وقتی افراد و والدین سواد رسانهای کافی داشته باشند، میدانند که گوشیهای هوشمند، کنسول بازی، تبلت و... بخشی به نام کنترل والدین دارد که پدر و مادرها میتوانند دسترسی فرزندان نوجوان خود را به بخشهایی از فضای مجازی که برای آنها ضرر دارد، محدود یا مسدود کرده و از این طریق از فرزندان خود در مقابل تربیت فضای مجازی محافظت کنند. پدر و مادر شدن در عصر دیجیتال سختتر از دورههای گذشته است و تربیت سنتی دیگر جواب نمیدهد. والدین باید سواد رسانهای خود را افزایش داده و به دنیای مجازی مسلط باشند. رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری باید تمرکز خود را روی آموزش زبان رسانهای بگذارند.