سیدمهدی ناظمی قرهباغ(پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی): جامعه مدرن امروز به شکلی است که هر کسی بزرگ میشود به سلبریتی تبدیل میشود و یک چهره رسانهای میشود. مگر آنکه خود آن فرد یا عوامل اجتماعی از تبدیل شدن به چهره رسانهای اجتناب کنند که معمولاً این اتفاق نمیافتد و البته خوب عوامل پیچیده اقتصادی و سیاسی و مبادلات اقتصادی که پیرامون سلبریتیها انجام می شود در این چهرهسازیها مهم است.
بنابراین اقتضای جامعه مصرفی و جامعه رسانهای، ظهور سلبریتیهاست، البته خود سلبریتی لزوماً فردی نیست که با این ارزشها هماهنگ باشد. برای مثال سردار سلیمانی هم بعد از موفقیتهای مقاومت در جنگ با سلفیها به یک سلبریتی در بین اقشار مذهبی و میهنپرست تبدیل شد، ولی خوب مسلماً خود او اهل ارزشهای جامعه مصرفی نیست. پس شخصیت واقعی سلبریتی لزوماً تابع ارزشهای فوق نیست. اما اکثرا سلبریتیها چون از طبقه چهرههای رسانهای و ورزشی هستند، خودشان هم خواسته و تعمداً به این ارزشها تن میدهند و کارگزار مناسبتهای مصرفگرایانه و تصویرسازیهای رسانهای میشوند.
پس سلبریتی نمیتواند بزرگ نشود. اما میزان بزرگ شدن او تابع عوامل مختلفی است. تصمیمات بازار کالاهای مصرفی و سرمایهگذاران، تصمیم ارباب رسانهها و تصمیمات پشت پرده سیاستمداران، میزان بزرگ شدن سلبریتیها را تعیین میکند. در کشورهای غربی که اصلاً فرهنگی سلبریتی از آنها وارد شده است، چارچوبهایی که در آن یک سلبریتی میتواند رشد کند توسط نهادهای امنیتی به صورت نامرئی تعیین میشود و رسانهها و سرمایهداران با این چارچوبها به سلبریتیها اجازه رشد میدهند.
بنابراین، در کشورهای سرمایهداری و غربی، سلبریتیها با یک چارچوب حرکت میکنند. در این چارچوب، جرج کلونی با وجود اینکه بازیگر مطرحی نیست، چون از نظر سیاسی همراهی بیشتری دارد، به سرعت سلبریتی میشود. آنجلیانا جولی اجازه پیدا میکند تا یک فعال سیاسی و اجتماعی باشد و امثال آن. ولی مایکل جکسون که روزی بزرگترین سلبریتی جهان بود، بعد از اینکه راهش را از جریان اصلی رسانهها جدا میکند، یک شبه دارای پرونده میشود و از صحنه رسانهها محو میشود.
در تمامی دنیا، سلبریتیها به دقت نظارت و مدیریت میشوند تا ارزشهای کلان جامعه را خدشهدار نکنند. به همین خاطر اغلب آنها معمولاً ازدواج میکنند ولو اینکه علاقهای هم به این کار نداشته باشند و کارشان به طلاق بکشد.
ارتباط با سلبریتی توسط حکومت یک ارتباط نرم و غیرعلنی و غیر مستقیم است. حکومتها از طریق مدیریت رسانهها، این را برای سلبریتی محرز کردهاند که حق ندارند خارج از چارچوب سخن بگویند. هر گونه اظهارنظر و قیل و قال خارج از چارچوب آنها توسط رسانهها محدود میشود. اگر هم از شبکههای اجتماعی استفاده کنند، بابت اظهارنظر خارج از چارچوب خود دچار هجمه رسانهای میشوند و این حملات آن قدر ادامه پیدا میکند تا سرانجام مجبور به عذرخواهی و پس گرفتن حرف خود شوند.
در ماجرای پیش آمده در ایران، مسأله اصلاً اظهارنظر سلبریتیها نیست. مسأله فراتر است. مسأله این است که سلبریتی که حالا به هر دلیلی در این موقعیت قرار گرفته است، بجای سیاستمدار تصمیمگیری میکند و چهره بودن خود را اهرم فشار بر کشور قرار میدهد و سپس افراد نادان دیگری از صنف خود یا از دیگر اصناف هم به حمایت از او میپردازند. البته اینکه سلبریتیها در چارچوب یک جامعه به رقابتهای سیاسی بپردازند چیز عجیبی نیست. در آمریکا هم بسیاری از هنرپیشهها صراحتاً خود را وابسته به حزب جمهوریخواه و یا دموکرات میخوانند. اما خارج شدن از چارچوبهای کلان و تصمیمگیری بجای سیاستمدار به هیچ عنوان قابل تحمل نیست.
مسأله بازی نکردن ایرانیها با تیمهای رژیم صهیونیستی یک مسأله سیاسی ملی است و هر گونه تغییر در آن بر عهده سیاستمداران است و این امر در حوزه اختیارات شخصی هیچ فردی قرار داده نشده است که بخواهد رأساً درباره آن تصمیمگیری کند. عملکرد آن دو بازیکن فوتبال، یک قانونشکنی است و نه یک هنجارشکنی و نیازمند برخورد قضایی است. حذف از تیم ملی برخورد حداقلی با آنها بود و جای آن بود که این برخورد شدیدتر هم باشد.
البته اگر کسی در این باره نظر سیاسی دیگری دارد، باید از طریق دنیای سیاست کار خود را پیگیری کند ولی تا زمانی که قانون تغییر نکرده است، کسی حق ندارد خودش به تنهایی تصمیمگیری کند. قانون باید به دقت اجرا شود و این امتیاز اعتباری مهم ایران(یعنی بازی نکردن با رژیم صهیونیستی) فقط با نظر رهبران عالی کشور است که میتواند تغییر کند و نه با نظر شخصی فردی.
بعد از محرومیت به حق این دو نفر، لازم بود رسانهها و فعالان اجتماعی و سیاسی از هر جناحی، به صورت یکپارچه از این تصمیم حمایت کنند، ولی متاسفانه این اتفاق به خوبی نیافتاد و افراد عجول و نادان ماجرا را عاطفی تفسیر کردند. البته آنها خود گمان می کنند با این برخوردهای عاطفی و کودکانه در حال بیان نظر مستقل خود هستند، اما در اصل چون ذات این ماجرا سیاسی است، آنها با حمله به موضع سیاسی ایران، در حال تقویت موضع سیاسی اسرائیل هستند و حمایت صریح این رژیم از آنها هم ماجرا را روشن میکند.
رسانههای و فعالان سیاسی و اجتماعی باید به شدت با سلبریتیهای سیاسی و هنری و ورزشی که این تصمیم را محکوم کردند برخورد کنند و تا زمانی که آنها از مردم عذرخواهی نکردهاند و سخنان عجولانه و بی اساس خود را پس نگرفتهاند، عرصه فعالیت باید بر آنها تنگ شود. مسأله ملی متعلق به یک یا چند فرد نیست که بنشیند پشت لپتاپ و با تایپ چند خط در شبکههای اجتماعی ثمرات سالها مقاومت مردم عادی و سختیهایی را که آنها متحمل شدهاند، به هیچ بگیرد. باید درباره منافع ملی و چارچوبهای کلان سیاسی کشور حساس و جدی بود.