بهمن هاشمی: به نظرم بیکاری اصلا وجود ندارد!

بهمن هاشمی از زندگی و شرایطی که دارد راضی است. با او هم‌صحبت شدیم تا درباره رضایتمندی‌اش از زندگی برایمان بگوید.

سال‌هاست شما را در تلویزیون می‌بینیم که با انرژی زیادی برنامه اجرا می‌کنید، منشأ این همه انرژی کجاست؟

بشر با انرژی به دنیا می‌آید و باید از این انرژی بخوبی استفاده کند. من این کار را انجام می‌دهم و انرژی‌ام را به نمایش می‌گذارم. برخی انرژی درونی خود را برای کارهای خاص ذخیره می‌کنند، عده‌ای هم هستند که اصلا آن را نمی‌بینند و استفاده‌ای از آن نمی‌کنند، اما من از انرژی‌ام در کارهای مختلف استفاده می‌کنم؛ می‌خندم، تحرک، تلاش و کارم هم زیاد است. معتقدم انرژی درونی انسان مانند دینام عمل می‌کند، هر‌چقدر از آن بیشتر استفاده شود، کارایی بیشتری پیدا کرده و افزایش می‌یابد.

می‌توان گفت نمایش این انرژی به حرفه شما تبدیل شده و شما را به مجری پرتحرک و شادی تبدیل کرده است؟

آدمیزاد از بدو تولد تمایل به خودنمایی دارد و هر کسی این خودنمایی را به شیوه‌ای به نمایش می‌گذارد؛ یکی درس می‌خواند و رتبه‌‌های عالی علمی کسب می‌کند، دیگری هنرمندی درجه یک می‌شود، یکی وارد کار تجارت شده و از این روش معروف می‌شود و... من هم برای خودنمایی تلاش می‌کنم مورد تائید جامعه‌ قرار گیرم و روشی که انتخاب کرده‌ام اجراهای شاد و پرنشاط است که مردم زیادی را با خود همراه می‌کند. همیشه سعی می‌کنم جوری مقابل دوربین ظاهر شوم که حتی کارها و حرف‌های تکراری‌ام مردم را خسته و دلزده نکند.

شما بین مخاطبان تلویزیون هم طرفدار دارید و هم مخالف، گروهی هستند که این حجم جنب و جوش و خنده‌های شما را نمی‌پسندند، در مقابل این‌ دسته از مخاطبان چه واکنشی دارید؟

اگر همه مردم اجرای مرا نپسندند یا آن را قبول نکنند حتما ایرادی در کارم وجود دارد. طبیعی است که گروهی اجرایم را بپسندند و عده‌ای نپسندند. معتقدم گروه دوم همان کسانی هستند که از انرژی درونی خودشان استفاده نمی‌کنند، به همین دلیل نمی‌توانند با من ارتباط برقرار کنند.

از بچگی به همین میزان شلوغ و پرجنب و جوش بودید؟

آن‌طور که از گفته‌های مادرم استنباط می‌کنم، بچگی‌ام زیاد بازیگوش و شلوغ نبوده‌ام. انگار همه انرژی‌ درونم ذخیره شده و از 15، 16 سالگی خودش را بروز داده است. کودکی‌ام بیشتر در مسجد و محافل مذهبی سپری شده است، هرچند خانواده‌ام متدین و متشرع بودند، اما خشک و رسمی نبودند و ترجیح می‌دادند ما را از همان کودکی با اصول مذهبی آشنا کنند.

اگر زمانی کار اجرا را از شما بگیرند و دیگر نتوانید در تلویزیون برنامه اجرا کنید، چگونه خود را مطرح می‌کنید تا دیده شوید؟

زمانی که مجری نشده بودم همین روحیه را داشتم و تلاش می‌کردم مردم و اطرافیانم را شاد کنم. برای آنها استندآپ‌های کمدی اجرا می‌کردم. اکنون هم اگر تلویزیون و مردم از من خسته شوند و قرار شود دیگر برای این رسانه کار نکنم، شخصیت و روحیه‌ام که تغییر نمی‌کند، فقط مکان اجراهایم عوض خواهد شد. ناگفته نماند تلویزیون مجری را که مخاطب دارد، از کار منع نمی‌کند مگر این‌که من کاری بکنم که مجبور شوم این رسانه را ترک کنم.

از حرفه‌تان پول کافی درمی‌آورید؟

بستگی به این دارد که چقدر پول می‌خواهم! باورم بر این است که هر چقدر از خداوند بیشتر بخواهی، بیشتر دریافت خواهی کرد. درآمدم خوب است و خدا را شکر راضی‌ام؛ برنامه‌های تلویزیونی را اجرا می‌کنم، گاهی روی استیج می‌روم، دوبلور هستم، گاهی خوانند‌گی هم می‌کنم. همه این کارهای صوتی و تصویری باعث شده درآمد خوبی هم داشته باشم. کار را دوست دارم و هر روز صبح از خانه بیرون می‌روم با این امید که خدا روزی‌رسان است و ما را رها نمی‌کند.

با تجربه‌ای که سال‌ها کسب کرد‌ه‌اید چه توصیه‌ای به جوان‌ها دارید که این روزها از بیکاری و بی‌‌پولی بیشتر از هر‌زمان دیگر شاکی هستند؟

به نظرم بیکاری اصلا وجود ندارد! باید توانایی‌ها و استعداد‌های خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم براساس آن کاری را شروع کنیم. انسان هر کاری را آغاز کند، 20 سال بعد حتما در آن کار متخصص می‌شود. نکته اینجاست که باید از یک جایی شروع کرد. اگر امروز لبوفروش باشی، 20 سال بعد حتما تاجر چغندر می‌شوی، مگر این‌که ندانی چگونه مسیرت را طی کنی و موفق شوی.

بنابراین به روش آهسته و پیوسته حرکت کردن در مسیر موفقیت، اعتقاد دارید؟

بله! اگر بخواهی به یکباره به نوک قله برسی با سر زمین خواهی خورد. باید اول خار شوی تا بتوانی گل شوی. اول باید شاگردی کنی تا آداب و اصول کار را یاد بگیری و به اصطلاح پله‌پله بالا بروی تا به قله برسی. مسلما برای کسی که از همان ابتدا می‌خواهد به اوج و قله برسد کار و پول نخواهد بود.