فیلمهای کمدی، به اصلیترین جریان در سینمای ایران تبدیل شده اند! به طوری که از ابتدای سال 96 تاکنون 9 فیلم کمدی روی پرده سینماها رفته است که آماری کم نظیر و یک رکورد محسوب میشود. این وضعیت به گونهای است که حتی میتوان از آن به عنوان «تورم کمدی» یاد کرد.
شاید در نگاه اول، نمایش پرحجم و گسترده چنین فیلمهایی را بتوان به فال نیک گرفت. چون هم به رونق اقتصادی هنر هفتم در کشور کمک میکنند و هم اینکه باعث نشاط و شادمانی برای مردم میشوند. این نوع فیلمها در ایران نیز همیشه از محبوبیت بالایی برخوردار بودهاند. بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای کمدی در کشور ما شکوفا شد. برخلاف فیلمهای طنزآمیز قبل از انقلاب و سینمای بسیاری از کشورها، فیلمهای کمدی در سالهای نخست انقلاب برای بچهها و خانوادهها نیز مناسب و مفید بودند.
اما این روزها تعریف و جایگاه کمدی در سینمای ایران تغییر کرده است. یعنی در سینمای سالهای اخیر ما، هر کس حرف یا هنری ندارد و هدفش صرفا کار تجاری در سینماست، سراغ تولید فیلم کمدی میرود.
آنچه نگرانکننده است، نزول و افت کیفی روز افزون اینگونه فیلمها در سینمای ایران است. چون هم از نظر ساختاری و تکنیکی بسیار ضعیف هستند و پیامهای محتوایی خوبی هم ندارند. سازندگان اغلب فیلمهای کمدی بیشتر از اینکه به خلاقیت و نوآوری و ایجاد طنز هنرمندانه فکر کنند، شوخیهای شبکههای اجتماعی را به کار میبرند. برخی از فیلمهای کمدی سینمای ما از این هم بدتر هستند و برای جلب توجه بینندگان، الفاظ زشت و غیراخلاقی را بکار میبرند. حتی فیلمی به تازگی روی پرده رفته که ورود کودکان و نوجوانان به سینما برای دیدن آن ممنوع است! این اتفاق نشان میدهد که این گونه فیلمها حتی فضای سینما را برای بچهها و خانوادهها نا امن میکنند.
تشویق فیلمسازان به تولید کمدی سخیف
تولید و نمایش پرحجم فیلمهای کمدی سخیف و بیمحتوا، نشاندهنده مشکلات ساختاری در مدیریت فرهنگی و سینمایی است. اما چه ساختارهایی باعث چنین جریانی شده است؟
علی ملاقلیپور، نویسنده و کارگردان سینما که خودش هم سابقه تولید یک فیلم کمدی با عنوان «قندون جهیزیه» را دارد، میگوید: «از یک سو بخش دولتی امروز کمترین حمایت مادی و حتی فکری را از سینما انجام میدهد. از آنسو هم بیش از 90 درصد تهیهکنندگان بخش خصوصی، به سمت تولید فیلم طنز رفتهاند. آن هم نه طنز هوشمندانه یا فکورانه بلکه طنز خیلی سطحی که در حد شوخیهای سخیف هستند. به این معنی که این فیلمها به شکل سطحی با مسائل سیاسی یا جنسی برخورد میکنند که این بدترین حالتی است که برای سینما اتفاق میافتد. چون سینما را از باب تفکر و اندیشه دور میکند و تماشاگر را سطحی بار میآورد.»
وی میافزاید: «پس از تولید هم اگر شما فیلمی دردمندانه و دارای فکر و تحقیق ساخته باشید، حتی اگر دارای جذابیت برای مخاطب عام هم باشد در اکران به آن هیچ توجهی نمیشود. چون بیشترین تعداد سینماها حتی در روز شروع که معلوم نیست کدام فیلم بیشتر میفروشد در اختیار فیلمهای کمدی سخیف قرار میگیرد، آن هم در بهترین ساعتها. هم پخشکنندههای دولتی و هم خصوصی در عرصه سینما با این کار خود در حال خط دادن به فیلمسازان هستند. یعنی خط میدهند که اگر این طوری فیلم بسازید، از تعداد سینماهای بیشتری برخوردار خواهید بود.»
تأثیر فیلمهای مبتذل بر ذهن مردم
محمدرضا محقق، مدرس سینما و دانش آموخته حوزه علمیه قم میگوید: «آثاری که طی سالهای اخیر به عنوان سینمای کمدی ارائه میشود درواقع بزرگترین نتیجهاش وهن ژانر مهم و دشوار هنری کمدی است. چون قریب به اتفاق فیلمهایی که طی این سالها به عنوان کمدی روی پرده میروند، در واقع کمدی نیستند، بلکه یک سری نشانهگذاریهایی دارند که آنها را شبیه کمدی جلوه میدهد. آنچه وجهه اصلی این فیلمهاست، دست گذاشتن و قلقلک دادن پستترین غرائز مخاطب است.
مخاطب به عنوان یک انسان هم وجوه متعالی دارد و هم وجوه دانی که یک اثر در هر ژانری، چه کمدی و چه غیرکمدی میتواند هر یک از این وجوه را هدف قرار دهد. فیلمهایی که امروز در سینمای ما تحت عنوان کمدی به نمایش درمیآیند، روی پستترین وجوه مخاطب دست میگذارند. مصداقش هم شوخیهای نارواست و از این جهت سعی میکنند تا در فیلم کشش ایجاد کنند. اما این کشش، هیچ ارزشی ندارد و مخاطب را از نظر اخلاقی هدف فریب و دستبرد اخلاقی قرار میدهند.»
وی میافزاید: «نکته مهم این است که هیچ کدام از این آثار، ماندگار نخواهند بود. چون فیلمهایی هستند که به صورت مقطعی، کششهای موج گونه بوجود میآورند اما اسم آنها در اذهان نخواهد ماند. شاید این فیلمها در گیشه به موفقیت نسبی برسند اما این موفقیت غیرسینمایی و سینماستیز و بلکه اخلاق ستیز است. سازندگان این گونه فیلمها شاید در بهدست آوردن پول به توفیق برسند اما در هنر و اخلاق، بازنده محسوب میشوند.»
این تحصیل کرده حوزه علمیه درباره نسبت طنز و شادی شایع در فیلمهای کمدی سخیف با ارزشهای دینی هم اظهار میدارد: «مسلم است که در دین اسلام، شادی پذیرفته شده است و آموزههای متنوعی در بحث شادی وجود دارد. در احادیث هم گفته شده که از نشانههای شیعیان این است که در غمهای ما غمگین و در شادیهای ما شادند. قطعا یکی از نشانههای انسان مومن، شادی است. اما مسئله این است که اصلا این فیلمها، شاد نیستند! یعنی اگر قرار باشد از نظر روان شناختی هم به این نوع فیلمها نگاه کنیم، فیلمهای شادی آفرینی نیستند.
چون عناصر غیراخلاقی را برای فتح گیشه مدنظر قرار میدهند و به طور مسلم، نه تنها یک اثر سینمایی بلکه هر پدیدهای که به زائل شدن عقل و به دستبرد زدن غرایز حیوانی مبادرت بورزد، قطعا از نظر دینی تأیید نمیشود. البته جا دارد به کم کاری در زمینه تعریف ، مصادیق و ارائه قالبها و شیوههای شادی از سوی علمای دینی هماشاره کرد. اگر در این زمینه کار شود و مابهازاهای شادی در دین مطرح شود، در سینما هم قابل استفاده خواهد بود.»
محقق در پایان تأکید میکند: «جای تأسف دارد که برخی از افراد شناخته شده سینما در این گونه فیلمها مشارکت میکنند. چرا سینمای ما به سمتی میرود که چهرههای درجه یک در معرکه فیلمهای به معنای واقعی کلمه دور از هنر و اخلاق قرار بگیرند؟ این نشان میدهد که سینمای ما دچار یک بیماری شده است. بیماری بساز و بفروشی در عرصهای که تربیت ذهنی مخاطب را آسیب میزند و باید یک فکر اساسی برای آن کرد.»
رفع توقیف فیلمهای هنجارشکن با حربه رده بندی سنی!
اما راه حل وزارت ارشاد و سازمان سینمایی برای کاهش تأثیر منفی برخی از فیلمها، تعیین محدودیت سنی است. یعنی به جای اینکه فیلمی که دارای مضمونی خلاف اخلاق است را به طور کلی از نمایش باز دارند، آن را فقط برای گروههای سنی خاصی، ممنوع میکنند. اخیرا نیز یکی از فیلمهای کمدی، دچار چنین محدودیتی شده است و کودکان و نوجوانان از دیدن آن منع شدهاند. اما آیا این حربه، نتیجه مطلوبی دارد؟
مهرداد معظمی، کارشناس سینما میگوید: «در تمام دنیا هیئت یا انجمنهایی وجود دارند که براساس فضای قانونی و فرهنگی کشورشان به روی فیلمهای سینمایی نظارت دارند و به هر یک از تولیدات درجهای برای نمایش اعطا میکنند. درکشور ما نیز با توجه به چارچوبهای فرهنگی و اخلاقی، لزوم دقت بیشتری بر محتوای فیلمهای سینمایی وجود دارد و به همین خاطر در سالهای پس از انقلاب تعدادی از فیلمها دچار معذوریت در نمایش شدهاند. هرچند تعداد این آثار به نسبت کل آثارسینمای ایران عدد بسیار ناچیزی است.
وی میافزاید: «در سینماهای ایران درجه بندی آن گونه که در سینماهای دنیا اعمال میشود قابل کنترل و نظارت نیست؛ بهتر است اگر وزارت ارشاد قصد دارد فیلمهایی که مضامین خاصی را دنبال میکنند و به نوعی در ارائه مضامین و محتوا نسبت به آثار دیگر هنجارشکن هستند با محدودیت در اکران مواجه شوند. این نوع برخورد میتواند در جامعه هنری به نوعی بازدارندگی ایجاد کند تا فیلمساز اگر قصد دارد مخاطب بیشتری داشته باشد با موازین ایرانی اسلامی و بنا بر عرف جامعه پیش برود و هر مزاحی را دستاویز برای خنداندن مخاطب نکند.
این نویسنده تصریح میکند: « با این حال موضوعی که در خصوص این مسئله نگرانکننده است این است که اقدام شتاب زده و عجولانه و البته غیرکارشناسانه وزارت ارشاد دولت ، درباره درجه بندی سنی آثار سینمایی میانبری باشد برای اکران آثار سخیف، غیر ارزشی و ضدملی که با پروپاگاندای رسانهای که دولت متخصص آن است بتوانند راهی برای اکران این آثار که هیچ سنخیتی با نظام جمهوری اسلامی ندارند پیدا کنند. »
معظمی اظهار میدارد: « شاید مهمترین مسئلهای که باعث خرابتر شدن حال امروز سینمای ایران شده است، غلبه نگاه کاسبکارانه در سینماست. نگاهی که فارغ از کیفیت آثار و رسالتی که سینما میتواند به دوش بکشد؛ به دنبال کسب درآمد بیشتر است. نگاهی که بدون شک مقداری از آن لازمه کار در سینماست ولی وقتی تبدیل به دغدغه اصلی شود؛ نتیجهاش وضعیتی میشود که در حال حاضر سینمای ایران گرفتار آن است؛ تولید حجم انبوهی از فیلمهای ضعیف که صرفا به واسطه حضور چند بازیگر کمدی و البته قصه نیمبندی که بیشتر بر پایه شوخیهای جنسی و غیرمرسوم پیش میرود، حالا تبدیل به یکی از اعضای جدایی ناپذیر سینمای ایران شده است. فیلمهایی که با ادامه روند فعلی در آینده نه چندان دور تبدیل به بخش اصلی سینمای ایران خواهند شد.
این کارشناس سینما توصیه میکند: «دیگر زمان آن فرا رسیده تا مسئولین، این موج فراگیر در سینمای ایران را جدی بگیرند و برای مقابله با طبقهای از اهالی هنر که به نام هنر در پی انباشت سرمایه خود به قیمت ترویج بیبند و باری هستند با تمام قدرت مقابله کنند. چرا که ادامه این روند بدون شک حاصلی جز فروپاشی فرهنگ و سینما نخواهد داشت.»