بیست و دومین برنامه ماه عسل، ماجرای 17 سال جدایی یک مادر از فرزندانش را به تصویر کشید.
احسان علیخانی خیلی سریع، گفتگوی خود را با مهمان برنامه ماه عسل آغاز کرد.
خانمی که مهمان ماه عسل بود، درباره خانواده خود گفت: ما دو برادر و سه خواهر بودیم و من تا سوم راهنمایی درس خواندم.
وی ادامه داد: در سال 1369 زمانی که مادر همسرم مرا میبیند و برای ازدواج با پسرش انتخاب میکند، تصمیم به ازدواج گرفتم و حاصل آن یک دختر و دو پسر است.
مهمان ماه عسل عنوان کرد: این ازدواج در پنج ماه اول با خوبی و خوشی سپری شد. پس از گذشت 5 ماه متوجه اعتیاد همسرم شدم. اما نمیتوانستم در آن زمان جدا شوم و به همین دلیل پیگیر ترک اعتیاد همسرم شدم؛ اما نتیجه نداشت.
وی در ادامه اظهار داشت: نهایتا طلاق غیابی گرفتم. به خاطر وضعیت مالی بچه ها را به پدر شوهرم دادم اما قبول نکرد. از طرفی می ترسیدم بچه ها دست همسرم بمانند. چرا که یک دفعه، یکی از بچهها را به خاطر نیاز به مواد مخدر500 هزارتومان به یک خانواده که بچه نداشت، فروخته بود. آن زمان من با کمک پدرم و با اعتماد آن خانواده، توانستم پول آنها را بازگردانم و فرزندم را پیش خود بیاورم.
این خانم افزود: در نهایت به دلیل شرایط بسیار بدی که با آن روبرو بودم، تصمیم گرفتم بچهها را برای نگهداری به بهزیستی بسپارم. چرا که علاوه بر نداشتن مسکن و اوضاع مالی مناسب برای نگهداری از بچهها، امنیت آنها نیز به دلیل وجود پدرشان تأمین نمیشد.
وی درباره آخرین روزهای بودن در کنار فرزندان خود گفت: زمانی که بچهها را به بهزیستی سپردم، چادر من را میگرفتند. من تا سه هفته به دیدن آنها می رفتم اما به خاطر اینکه اذیت نشوند، دیگر نرفتم. در این سالها روزهاى سختی را سپری کردم. در این مدت فامیل و آشنایان مرا سرزنش میکردند که چرا بچه ها را بهزیستی گذاشتم اما آن موقع هیچ کدام کمکم نکردند. کسی نمیتواند من را قضاوت کند. شاید بگویند من مادر بی عاطفه ای هستم اما اینطور نیست.
علیخانی گفت: بزرگترین مشکل ما همین قضاوت هاست. از امام صادق (ع) روایت است: مردم اگر درونمان را ببینند حاضر نیستند، حتی در مراسم تدفینمان شرکت کنند. پس اگر به جای قضاوت کردن دیگران به درگیری های خودمان برسیم، همه چیز خیلی خوب می شود.
علیخانی در خصوص اینکه مهمانش چه سالی بچهها را به بهزیستی سپرده است، سوال کرد. او پاسخ داد: سال 79 بچهها را به بهزیستی سپردم و 177 سال از آن زمان گذشته است.
نکته جالب قصه این خانم اینجا بود که در ویژه برنامه «سه ستاره» احسان علیخانی به مناسبت روز مادر؛ دو پسر جوان به این برنامه دعوت شدند، و مادر از قاب تلویزیون فرزندان خود را میشناسد و به دنبال آنها میرود. مادر «پوریا» و «خشایار» مهمان روز گذشته برنامه ماه عسل بود.
مادر پوریا در ادامه گفت: من زمانی که برنامه سه ستاره را دیدم، بچه ها را شناختم. پوریا تغییر نکرده بود اما خشایار چهرهاش با آن سال ها تفاوت دارد. به مادر، برادر و خواهرانم موضوع را گفتم و آنها گفتند به دنبال بچه ها برو.
این خانم پس از دیدن این برنامه به مرکزی که بچهها را سپرده بود، مراجعه می کند و شماره پسرش را می گیرد.
مادر پوریا اظهار داشت: با «پوریا» تماس گرفتم. گفتم که من مادرت هستم؛ اما پسرم این موضوع را در ابتدا نمیپذیرفت. تا اینکه به خانه آنها که دولت برایشان گرفته، رفتم و دیدم با هم زندگی می کنند.
در ادامه بخشی از برنامه «سه ستاره» که پوریا و خشایار آمده بودند، پخش شد و در بخش دیگر خشایار و پوریا در قاب ماه عسل جای گرفتند.
پوریاگفت: روز بعد از برنامه سه ستاره، خانمی با من تماس گرفت. صداش برایم آشنا بود انگار در ذهنم آن صدا را شنیده بودم. صدایِِ پشت خط گفت من مادرتم؛ جا خوردم. بعد از 17 سال یکی زنگ بزند و بگوید من مادرتم، خیلی سخت است. گفتم تا الان کجا بودی و گفت باید همدیگر را ببینیم. قرار گذاشتیم و مادرم را در تهران دیدم. وقتی دیدمش فقط گریه میکرد. جای او نبودم و فقط خواستم قصه مادرم را گوش کنم اما من از ته دل درکش کردم.
خشایار ادامه داد: من سختی ها و کتک هایی که مادرم در آن روزها می خورد را دیده بودم. من از دیدن مادرم خوشحال شدم. من و پوریا کل این سالها همدیگر را داشتیم اما مادرم چی؟ او تمام این سالها تنها بود.
پوریا در خصوص شرایط این روزهای خودشان عنوان کرد: من پیک موتوری هستم و خشایار هم با دوستان خود زندگى میکند. مادرم هم کاشان است. ما به اسم خانواده هستیم اما فعلا یک هفته هم کنار هم نبودیم.
احسان علیخانی در پایان اعلام کرد که بهشت امام رضا (ع) خانه ای به شما هدیه می دهد که کنار هم زندگی کنید.