حضور محسن کیایی در جام ستارهها باعث شد پژمان جمشیدی با سورپرایز بامزهاش یک شب خوب را در این مسابقات رقم بزند. گفت و گو با این چهره را در ادامه میخوانید:
*فقط یک شب در جام ستارهها شرکت کردی و حسابی ترکاندی!
مرسی... ولی چند تا گل خوردم و تیممان باخت. البته شش سال بود که پایم به توپ نخورده بود و فکر میکنم با این بازی که انجام دادم یک هفته باید بخوابم و استراحت کنم.
بله... من گلر پرسپولیس بودم... آن زمان در تیم فوتبال پرسپولیس بازی میکردم و اتفاقا گلریام هم خوب بود.
*حتما بهتر از الان بودی دیگر؟! چون الان که خیلی جالب نیستی! (خنده)
نه بابا میگویم که شش سال است پایم به توپ نخورده کجا این شکلی بودم (خنده)!
*با توجه به اینکه تیم موسیقی حذف شده بود چرا در یک تیم دیگر بازی نکردی؟
به من چه ربطی دارد که موسیقی حذف شده است! من و پژمان با هم بودیم و چون پژمان گفت برویم سه بازی آمدم و توی دروازه موسیقی ایستادم.
*چرا توی این مدت تمرین نکردی؟
تمرین میکردم... یک مدت گلر تیم هنرمندان بودم ولی چون خیلی سرم شلوغ شد و رفتم سر کار، نتوانستم در تمرینات تیم هنرمندان شرکت کنم.
*پس حسابی فوتبالی هستی؟
اسطوره من احمدرضا عابدزاده است... همیشه او را دوست داشتم و هنوز هم دوستش دارم. در خارج از ایران هم من «بوفون» را دوست دارم و خیلی از او خوشم میآید.
*تا جایی که میدانم حسابی پرسپولیسی هستی... در جریان اخبار پرسپولیس هم هستی؟
دو آتیشه که هستم ... همیشه پرسپولیسی بودم و این تیم را دوست داشتم. الان هم میدانم که پرسپولیس منشا و شجاع خلیلزاده را خریده. به نظر من هر دوی اینها بازیکنان خوبی هستند و تا اینجای کار پرسپولیس خریدهای خیلی خوبی داشت. من امیدوارم که پرسپولیس باز هم خریدهای خوبی داشته باشد و بتواند تیم قلدر و خوبی بسازد.
*از ماجرای سروش هم باخبر هستی؟
وقتی ماجرای سروش را شنیدم خیلی ناراحت شدم... واقعا حیف شد که سروش رفت... ای کاش باشگاه یک حرکتی میزد که سروش نرود و در پرسپولیس بماند. هواداران بهشدت امیدوارند که پرسپولیس قهرمان شود و امیدوارم که امسال پرسپولیس تیم قوی و خوبی بسازد تا قهرمان شود.
*گویا با بعضی از بازیکنان هم رفیق هستی.
مهدی طارمی و محسن مسلمان از دوستان من هستند. آنها برای دیدن نمایش «پپرونی» هم آمدند و با هم در مورد پرسپولیس گپ زدیم. برای قهرمانی باید یک تیم قوی بسازیم و خدا کند که بتوانیم تیم را حفظ کنیم و بازیکنان قوی بگیریم.
*جدا از طارمی و مسلمان، علی پروین هم برای دیدن نمایش شما آمد.
(خنده) خیلی باحال بود... علیآقا که سلطان است... اتفاقا از تئاتر راضی بود و کلی خندید... چند کلام هم از ما تعریف کرد.
*علیآقا چی گفت؟! «ماشاءا...» معروف را گفت؟!
آره... خیلی باحال بود... ماچالا رو چند بار از پژمان و بقیه شنیده بودم ولی آن شب خود علیآقا از ما تعریف کرد (خنده) علی پروین خیلی دوستداشتنی است و جدا از پرسپولیسیها فکر میکنم که همه فوتبالیها علیآقا (پروین) را دوست دارند.
*بازی با الاهلی را چطور میبینی؟
من تیم الاهلی را تا حدودی میشناسم ولی راستش را بخواهید دوست داشتم که پرسپولیس به العین بخورد! دوست داشتم که با العین بازی کنیم. آن شادی گلی که آنها کردند خیلی حالم را بد کرد و به همین دلیل دوست داشتم که به العین بخوریم.
*پرسپولیس را در آسیا چطور میبینی؟
میرویم بالا... قهرمان میشویم... یک ذره بجنبیم قهرمان میشویم.
*از بقیه پرسپولیسیها هم باخبر هستی؟
از کی؟
*مثلا از علی دایی که به سایپا رفت.
دایی که خیلی وقت است به سایپا رفته... قلعهنویی هم رفت ذوبآهن حتی نفتیها چند بار با علی کریمی صحبت کردهاند.
*فکر میکنی که علی کریمی سرمربی نفت شود؟
من فکر نمیکنم که علی کریمی این کار را بکند... او خیلی زرنگتر از این حرفهاست!
*چرا پیراهن بارسلونا را پوشیدی؟! طرفدار این تیم هستی؟
نه... من بیشتر میلانی هستم! یعنی میلان را بیشتر از بارسلونا دوست دارم. البته از بین بارسلونا و رئال، حتما بارسلونی هستم چون از رئال متنفرم.
*کلا این خصوصیات را داری که حتی با عادل گپ فوتبالی بزنی و بحث کنی!
اتفاقا عادل را خیلی دوست دارم و یک بار هم جلوی هم قرار گرفتیم.
*چطور؟
نمیدانم عادل یادش هست یا نه... ولی یک بار بازی تیم عادل اینا با هنرمندان بود که من توی گل ایستادم و هرچی عادل زد، گرفتم!
*نود را هم میبینی؟
نود را که میبینم... اتفاقا برنامه نود را خیلی دوست دارم و اگر سر کارنباشم حتما نود را میبینم... من از بچگی نود را دوست داشتم و فکر میکنم که الان نزدیک شانزده، هفده سال است که من نود را میبینم و عادل را میشناسم... نکته با حال بین من و عادل این است که هر دو لیورپولی هستیم.
*در مورد نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» صحبت میکنی؟
خدا را شکر «پپرونی» تا اینجای کار خیلی خوب بوده و انشاءا... که این نمایش را به شهرستانها هم میبریم. یک سینمایی نوشتم که برزو نیکنژاد آن را کارگردانی میکند و البته قرار است که با مصطفی «پلاسکو» را هم بنویسیم. یک سریال تلویزیونی هم هست که در حال نوشتن آن هستم و انشاءا... که بهزودی تمام میشود.