چندی پیش تعدادی از نویسندگان به محضر رهبر انقلاب رفته و با ایشان دیداری داشتند، این روایت به قلم صادق کرمیار اینطور بیان می شود:
بعد از حدود دو ساعت گپ و گفت ادبی و هنری به یاد ماندنی، آقا با تک تک نویسندگان خداحافظی کردند تا اگر حرف نگفته ای مانده بود، جلو در بگویند.
آنچه به یاد دارم، گفتگوی خداحافظی با ابوالفضل زروئی نصرآباد طولانی تر از بقیه بود. دلیلش هم این بود که آقا جویای حال جسمی و وضعیت درمان ایشان شدند.
زروئی بعد از پشت سر گذاشتن دو عمل جراحی باز قلب که به قول خودش همه رگها را لوله کشی روکار کردند، پس از مدتها استراحت به تازگی می توانست سرپا بایستد، اما نمی توانست روی پا بنشیند، چون رگهای پا خونرسانی ندارند و اگر دوزانو یا چارزانو بنشیند، بلند شدنش با خداست.
به همین دلیل، مسئولان بیت هنگام نماز برایش صندلی گذاشتند و در طول دیدار هم از آقا اجازه خواست که روی صندلی بنشیند و از نویسندگان نیز از این بابت پوزش خواست.
وقتی بیرون آمدیم به شوخی گفتم: ابوالفضل بعد از آقا تنها رجال نویسندگان شما بودی که مثل آقا روی صندلی نشستی.
لبخندی زد و گفت: آقا در دیدار رجال سیاسی ، آنها را بر زمین می نشانند ولی در دیدار شاعران و هنرمندان، برایشان صندلی می گذارند و این نکته ظریفی است که معلوم می شود عزت اهل هنر و ادب نزد ایشان بیشتر از رجال سیاسی است.
شناخت آقا از استاد زروئی به پیش تر از این دیدار بازمی گردد. موقع معرفی هم وقتی نوبت به زروئی رسید، آقا گفتند: آقای زروئی که السابقون هستند. با مرحوم صابری (گل آقا) خیلی ذکر شما می شد و شما را خیلی دوست داشت.
در دیدارهای قبلی هم آقا از تذکره المقامات زروئی خیلی تعریف کرده بودند و در این دیدار هم وقتی صحبت از کتاب حسنعلی خان مستوفی شد، بازهم از تذکره المقامات یاد کردند و گفتند هنوز فرصت نشده تا حسنعلی خان را بخوانند چون کتاب تازه به دستشان رسیده بود.
سپس بحث به نقیضه های زروئی کشید که بر اشعار نو سروده، مثل نقیضه هایی بر اساس آثار سپهری و شاملو و اخوان و دیگران...
آقا گفتند: شاید بتوان بر اساس اشعار بسیاری از نوپردازان نقیضه ساخت و کاری خواندنی هم خلق کرد. اما زبان اخوان ظرایف و ظرفیتهایی دارد که مشکل بتوان آن را تقلید کرد و بر آن نقیضه یا نظیره ساخت.
آنگاه از ایشان خواستند یکی از نقیضه های اخوانی اش را بخواند. زروئی از روی کتاب نقیضهای از اخوان خواند که از قضا مورد پسند آقا واقع شد.
متن این نقیضه را در انتهای همین یادداشت می توانید ملاحظه بفرمایید.
به هر روی، از آنجا که ساختن نقیضه از آثار نوپردازان بزرگ کار دشواری است و ممکن بود این تصور پیش بیاید که زروئی اولین شاعری است که دست به چنین کار دشواری زده؛ به همین دلیل آقای زروئی قبل از خواندن شعر گفت:
مستحضرید، مرحوم ناصر اجتهادی پیش از انقلاب در نشریه توفیق، بر اساس اشعار نو و سپید نقیضه می ساخت و ما بعدها در گل آقا این شیوه را احیا کردیم و تداوم بخشیدیم.
می توانست این نکته را نگوید تا کار به تمامی به نام خودش جلوه کند، اما بزرگی چون زروئی نمی توانست چنین کند. آقا هم می توانستند سری تکان دهند که یعنی خودم می دانم، اما ایشان نیز گفتند:
بسیار خوب ولی خیر؛ من از این موضوع خبر نداشتم (یا توفیق را ندیده بودم...)
نکته جالب توجه دیگر، بعد از خواندن این شعر، واکنش آقا بود که با لبخند خطاب به جمع گفتند: خانه ی بی مجوز ساخته بوده اند و شهرداری خانه شان را خراب کرده ...!
آقای زروئی بعد از جلسه به من گفت: این تحلیل بی شیله پیله و روشن بینی آقا برایم جالب بود. یادم آمد که هنگام چاپ شعر بعضی مدیران شهری از گل آقا گلایه کردند که چرا با سیاه نمایی ، خدمات و اعمال قانون شهرداری را زیر سوال می برید؟ این در حالی بود که عالی ترین مقام کشور بدون پرونده سازی و متهم کردن طنزپرداز، شعر را تحلیل می کرد: ساخت و ساز غیر قانونی(حال به هر دلیل: چه فقر و ناداری و چه زیاده خواهی) از نگاه عاملان، کاری خلاف است و با تخریب مواجه می شود. این به معنی سیاه نمایی طنزپرداز نیست.
راستی، داشتم از لحظه خداحافظی می گفتم که آقا به زروئی گفتند: فکر می کردیم شما را بیشتر می بینیم، اما شنیده ایم که شما کلا از تهران رفته اید...
زروئی گفت: بله. متاسفانه سالهاست بی کارم و ماندنم در تهران توجیهی ندارد. در طول این سالها هم با لطف و حمایت آقای شجاعی زندگی می کنم و هزینه های زندگی و درمانم را ایشان با بزرگواری متقبل شده اند.
آقا با تعجب اظهار بی اطلاعی کردند و زروئی هم برای آنکه آقا تصور نکنند در این مدت کم کاری کرده، گفت: البته علی رغم عوارض بیماری که مانع فعالیتم می شود، طرحهایی در مورد طنز و ایران شناسی دارم.
آقا هم از آقای محمدی خواستند که جلسه ای با آقای زروئی داشته باشند و طرح های ایشان را دنبال کنند که چند روز بعد از آقای زروئی شنیدم در همین مورد با آقای محمدی جلسه داشتند.