تعطیلی برنامه «ثریا» وارد هفته پنجم شد. به این بهانه گفتوگوی تفصیلی چندساعتهای با محسن مقصودی، مجری و تهیهکننده شناخته شده این برنامه انجام شد. گفتوگویی خواندنی از دغدغهها، منظومه هنری و رسانهای انقلاب، باید و نباید رسانههای انقلاب و تریبونهای عدالتخواه تا فشارهای شدید غربگراها که در این سالها تلاش کردند «ثریا» گرچه رسماً تعطیل نشود؛ اما بیخاصیت شود و انقلابی نماند.
مقصودی در این بخش از نوعی «اجماع بدنه اجرایی و رسانهای» علیه «افراد منتقد و کارشناس» پرده برمیدارد. اجماعی که سبب میشود در طرحهای مختلف، هزینههای گزافی به کشور تحمیل شود.
* * * * * * * * * * * * * * * *
* چرایی تعطیلی «ثریا»
آیا شده کلیت برنامه را بخواهند تعطیل کنند؟
همین بحثها و محدودیتهایی که اخیراً مطرح شده و باعث شده «ثریا» چند هفته نتواند روی آنتن برود؛ البته من خیلی نمیتوانم مسائل را باز کنم و امیدوارم با حمایت مدیران ارشد سازمان مسائل حل شود.
این شرایط بعد از برنامه وزارت بهداشت اتفاق افتاده؟
مجموعهای از عوامل دخیل است؛ من الآن نه میدانم و نه میتوانم بگویم که پشت صحنه چه اتفاقی دارد میافتد؛ اما این را میشود گفت که مجموعهای از موضوعات است؛ نظام سلامت، نظام بانکی، برجام و هستهای و برنامههای دیگرمان واکنشهای خیلی تندی داشته است.
فکر نمیکنید تعطیلی «ثریا» به انتخابات مربوط باشد؟
من نمیتوانم قضاوت کنم؛ یعنی قضاوت که میتوانم، نمیتوانم بهصراحت بیان کنم. اما آنچه برداشت میکنم این است که بالاخره بدون تأثیر نیست. چون اگر برنامهای بخواهد مسائل راهبردی کشور را بدون مصلحتاندیشیهای کاذب بیان کند، طبیعتاً خیلیها واکنش نشان میدهند و در ایام انتخابات طبعاً این واکنشها بیشتر میشود. این طبیعی است، اما درباره «ثریا» این واکنشها علنی شده است؛ برخی مصاحبه کردند که این برنامه باید تعطیل شود؛ این «جنگ نمایان و آشکار» نشان میدهد که چه فشاری وجود دارد.
البته این را بگویم که از این بابت از جهتی خوشحالیم. احساس میکنیم تلاشمان به ثمر نشسته که این شرایط پیش آمده است؛ اصلاً وظیفه یک رسانه مستقل و انقلابی همین است؛ اما تعجب از این است که این رسانهها در تنگنا قرار بگیرند و همزمان هم شعار «آزادی رسانهها» مطرح شود!
* شکلگیری ائتلافهای بسته/ مگر «هولوکاست» است که حرف نزنیم؟
ممکن است این را کمی باز کنید؟
یکی از وظایف اصلی رسانهها و خصوصاً رسانه ملی ــ که حاکمیتی است ــ رصد مؤلفههای پیشرفت کشور با توجه به اسناد بالادستی و منویات آقاست. ما مسائل کلان و راهبردی در زمینههای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داریم که در دو سه دهه گذشته انجام شده و اشتباهاتش رصد نشده و هزینههای سنگینی را به دوش مردم و کشور گذاشته است.
وقتی میخواهند برای این قبیل مسائل راهبردی تصمیم بگیرند، یک ائتلاف بستهای بهصورت نانوشته بین تصمیمگیرندگان ایجاد میشود که مثلاً «سیاستهای کاهش جمعیت» یا «برجام» یا «هستهای» یا «هدفمندی یارانهها» یا «طرح تحول نظام سلامت» یا «قراردادهای نفتی» باید انجام شود و اتفاق بیفتد. همه هم ــ از مجلس و دولت و دستگاه قضایی تا شورایعالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت تا رسانهها و مردم ــ باید در این مسائل راهبردی همین نظر را تأیید کنند و کسی نمیتواند بپرسد چرا. به شکل خیلی سطحی و بعضاً نمایشی این اتفاق میافتد. بعد میبینیم یک موج سنگین رسانهای راه میافتد که شروع میکنند به تعریف و تمجید از طرح و قهرمانسازی از اجراکننده. در این جو سنگین هیچکسی هم اصلاً حق ندارد بپرسد چرا. یعنی اینقدر جو سنگین است صدای منتقدین شنیده نمیشود؛ که مثلاً ابعاد و اثرات این کارچیست؟ اثراتش روی مسائل مختلف چیست؟ چه اتفاقی دارد رخ میدهد؟ اگر کسی حرفی خلاف این جریان بزند اولاً ضریب پیدا نمیکند و دیده نمیشود؛ بعد هم بایکوتش میکنند؛ همه باید تعریف کنند.
این اجماعها خیلی وقتها اثر معکوس میدهد. مثلاً در ابتدای همین دولت برای انصراف مردم از یارانه نقدی، باز یک اجماع رسانهای و سیاسی درست شد؛ از برخی علما و مسئولان سیاسی تا صداوسیما همه را آوردند پای کار که مردم انصراف بدهند؛ نتیجه دقیقاً عکس شد! بهجای اینکه سامانههای شفافیت اطلاعات را راه بیندازیم و از ثروتمندان مالیات درست بگیریم باید التماس کنیم که از 45 هزار تومان یارانه انصراف بده! این روش اگر اجماع همه هم باشد، اشتباه است!
وظیفه حاکمیت شفافیت و داشتن اطلاعات از قشرهای مختلف مردم است؛ تا بتواند از مستضعفین واقعی حمایت کند یا حتی از ثروتهای مولد و تولیدکنندهها در برابر سوداگران حمایت کند؛ ولی میبینیم رئیس دولت میگوید «با سرککشیدن در حسابهای مردم مخالفیم.»
آقاجان! در اروپا و مهد لیبرالیسم هم این را نمیگویند؛ حکومت نظارت کامل میکند وهمه چیز شفاف است. شفافیت را در عمل انجام نمیدهی آنوقت از رسانه ملی میخواهی که جو سنگین راه بیندازد که «مردم! انصراف بدهید»؛ وقتی 98 درصد مردم انصراف نمیدهند آبروی رسانه ملی و بقیه چه میشود؟
یک کاری که قرار است که 20 سال آینده را تحت تأثیر قرار بدهد؛ مثلاً «برجام» که قرار است 20 سال آینده صنعت هستهای را ــ که حاصل مجاهدت و خونهای جوانهای ماست تعیین تکلیف کند ــ یا قراردادهای نفتی «آی پی سی»، 25 سال آینده صنعت نفت را که شریان درآمدی کشور است تحت تأثیر قرار بدهد، چرا نباید دربارهاش صحبت شود؟! چرا باید حتی قراردادهای این موضوعات محرمانه بماند؟
می گویند اجماع است؛ یا حتی میگویند اجماع نظام است! سیاست این است که همه باید از آن تعریف کنند! حالا اگر یک رسانه مستقلی بیاید و این شرایط را نقد کند و بگوید در این ابعاد این مسئله کلان اینطوری عمل کنیم بهتر است، غوغا میکنند. «هولوکاست» که نیست؛ صهیونیستهای اروپا و امریکا میگویند چون «هولوکاست» است، اصلاً دربارهاش حرف نزنید و تحقیق نکنید؛ چرا حرف نزنیم؟ هر طرحی که کلانتر است باید خیلی بیشتر پرداخت شود و چکش بخورد؛ اگر درباره حادثه قطار، رسانهها اینقدر سنگ تمام میگذارند و پیمیگیرند، درباره موضوعات کلان که خیلی بیشتر باید بپردازند. رسانهای که با صراحت و نگاه کارشناسی و درست و بدون سوگیری سیاسی، به مسئله میپردازد که باید خیلی بیشتر مورد حمایت قرار بگیرد.
* چرا نباید نقد دلسوزانه را بپذیریم؟
فکر نمیکنید که نگاهتان به مسائل خیلی منفی بوده؟ خیلی کارهای مثبت در حوزههای مختلف انجام شده؛ مثلاً تشکیل «سازمان پدافند غیرعامل» آنقدر موفق بوده و رصد و مدیریت تهدیدهای غیرعامل را آنقدر خوب انجام داده که طی 14 سال گذشته از سازمانی ذیل ستاد مشترک به ذیل حضرت آقا ارتقا پیدا کرده است. یعنی موفق بوده دیگر. یا مسائل دفاعی که بعضاً ذیل دولتها هم انجام میشود و البته بعد حاکمیتی قوی دارد. شما به مثبتها هم پرداختید؟
درباره پدافند غیرعامل و در بحثهای دفاعی این یکی از نقطههایی است که معتقدم کاملاً مظلوم واقع شده است. ما کاملاً به این بحث پرداختهایم؛ مجموعه مستند دفاعی داشتهایم مثل «رو در رو با شیطان» یا «مردی با آرزوهای دوربرد». درباره این صحبت خواهیم کرد؛ اما من بحثم چیز دیگری است.
من عرضم این است که در راهبردها و جهتگیریهای اصلی، و طرحها و پروژههای بزرگ ــ در دولتهای مختلف ــ نیاز داریم که رسانه ملی و رسانههای دیگر با نگاه کارشناسی، اثربخش و غیرسیاسی به آن بپردازند، آن را بپزند و نقاط ضعف و قوتش را بررسی کنند. عرض میکنم که این اتفاق نمیافتد یا با فشار سانسور میشود. این شرایط ضررهای بیشماری دارد.
مثلاً درمورد «سیاستهای کنترل جمعیت» بحث کنیم که زمانش گذشته و حالا به کسی برنمیخورد! در دهه 70 و 80 یک فضای سنگینی بهوجود میآورند که باید این طرح همچنان انجام شود؛ از نهادهای بینالمللی هم تشویقهای عجیب و غریب میکنند که حتماً این کار را انجام بدهید؛ مجری طرح را قهرمان معرفی میکنند و به او جایزه بینالمللی میدهند؛ عملیات روانی سنگین. بعد از چند دهه میفهمیم که این سیاست اشتباه بوده یا حداقل ادامهاش از اواسط دهه هفتاد به بعد اشتباه بوده است. تشویقهای سازمانهای جهانی هم ناشی از دشمنی و خباثت آنها و ذیل یک توطئه بوده است. اگر رسانههای آن روزها را ببینید و فضای کارشناسی را بررسی کنید این اشکالات آن روزها هم توسط معدودی از کارشناسان گوشزد شده بود؛ اما دیده نشده بود، چون با سیاست اصلی متفاوت بود. اتفاقاً شنیدهام کارشناسان مبرزی وجود داشتند که با این طرح مخالف بودند؛ چرا آنها دیده نشدند؟ چون اجماع رسانهای ما اجازه نداده، ضریب نداده که حرف آنها دیده و شنیده بشود. خوب؛ چرا نباید نقد دلسوزانه را درباره مسئلهای به این مهمی بپذیریم؟
حالا بعد از چند دهه رهبر معظم انقلاب با بزرگواری میگوید من اشتباه کردم؛ مسئولانِ دیگر باید خجالت بکشند که آقا به عهده بگیرند و بگویند من مقصرم؛ در حالی که فضای کارشناسی کشور این فضا را حاکم کردند؛ تصمیمسازهای ما در دولت و مجلس این کار را کردند. حالا داخل پرانتز هم عرض کنم این رفتار صادقانه و بزرگوارانه رهبر انقلاب هم که از خدا هم طلب عفو میکنند خودش خیلی درس دارد برای مسئولین؛ که البته نمیدانم چقدر مسوولین ما از این منش و رفتار مسئولانه درس میگیرند!
بگذریم. حالا اگر رسانه ملی ما آن زمان به این موضوع میپرداخت و موافقان و مخالفان صحبت میکردند، ممکن بود از این طرح که این همه اشکال ایجاد کرد جلوگیری میشد.
در حوزه هدفمندی یارانهها هم همینطور است؛ ما آن زمان در یک مرکز پژوهشی فعالیت میکردیم؛ در چگونگی اجرای این طرح نقد داشتیم؛ به درخواست برخی مقامات اجرایی این طرح، در رسانهها ما را بایکوت کرده بودند که این انتقادات گفته نشود؛ البته بعدها آنقدر پیگیری کردیم که بالاخره یکی شنید و استقبال شد.
* بدهی «طرح تحول نظام سلامت» کمر دولت آینده را هم خواهد شکست
ممکن است مثالی بزنید؟ کجای طرح را نقد داشتید؟
مثلاً نگاهی که ابتدا در برخی مسئولان بود آزادسازی قیمتهای حاملهای انرژی بود. یعنی مثلاً قیمت برق برای همه آزاد شود. اما ما پلکانی شدن قبضها را پیگیری کردیم که پرمصرفها را پلکانی و با فاصلههای جدی و معنیدار جریمه کنیم و کممصرفها را با کم کردن قیمت تشویق کنیم. این باعث میشود که از پرمصرفها به نوعی مالیات بگیریم؛ یعنی یک منطق روشن و درست. اجازه نمیدادند حرف بزنیم؛ مجموعه پژوهشی ما را بایکوت کردند، این قبل از شکلگیری «ثریا»ست.
الی ما شاء الله از این موضوعات وجود داشته که رسانههای ما چون صاحب فکر نبودند و متأثر از دولتها و فضای اجرایی بودند همانها را منعکس کردند. اگر کسی در این اجماع رسانهای و سیاسی نقدی داشته باشد له میشود.
«طرح تحول نظام سلامت» را ببینید؛ بررسی کنید در سال اول اجرا در رسانههای چپ و راست چند انتقاد به این طرح وارد شده است؟ ناچیز است. یعنی چه؟ طرح کارشناسی است دیگر! حرف کارشناسی که میشود زد. اما نه؛ یک وزیر میشود قهرمان؛ یک اجماع سیاسی و رسانهای سنگین شکل میگیرد؛ هیچکس حرف منتقدین را بازتاب نمیدهد.
حالا بعد از اجرای طرح، مرکز پژوهشهای مجلس انتقاد میکند؛ میگوید این طرح، عکس خودش عمل کرده است؛ چهار وزیر سابق بهداشت ــ با گرایشهای مختلف سیاسی ــ میگویند این طرح دست نبوده و اشکالات جدی دارد و حتی برخی از آنها میگویند نظام سلامت کشور را نابود کرده است. میدانید برای اولین بار در تاریخ کشور هشت هزار میلیارد تومان اوراق قرضه منتشر میشود برای جبران کسری بیمه سلامت در طرح تحول سلامت؛ یا دو هزار میلیارد تومان تأمین اجتماعی وام میگیرد برای جبران کسری پرداختیهای طرح تحول سلامت. این بدهیها کمر دولت آینده را هم خواهد شکست. ما سؤال کردیم چرا در فاز سوم طرح تحول، تعرفههای درمانی را یک شبه دو و نیم برابر کردید؟ چرا هزینههای سلامت را بیجهت در کشور بالا بردید؟ به نظرم مسئولان ارشد دولت یازدهم هم الآن متوجه شدهاند این طرح چه ایراداتی دارد اما بهدلیل مسائل سیاسی ناگزیرند از ادامه آن!
چرا از ابتدا بحث کارشناسی منتقدان دلسوز را برنمیتابیم تا ایرادات طرح برطرف شود؟ و این هزینهای که دولت میکند با بهرهوری و درست مصرف شود؟
در موضوع «برجام» در یک سال اول توافق ژنو میگویند تصمیم نظام است؛ حالا البته نمیدانیم این «نظام» که اینها میگویند اصلاً کیست؛ اما بالاخره باید چکش بخورد یا نه؟ شما میبینید رهبر انقلاب صراحتاً ورود میکنند و میگویند دولت حرف منتقدان را بشنود. چقدر از انتقادها استقبال شد؟
در یک سال و نیم ابتدایی از این مذاکرات یعنی تا قبل از توافق لوزان صداوسیما یک برنامه انتقادی درباره مذاکرات هستهای نمیرود؛ ما خودمان تنها برنامهای بودیم که بعد از مذاکرات ژنو توانستیم 10 دقیقه نقد کنیم؛ آن هم نه مستقلاً در این موضوع؛ حدود دو سال و نیم پیش یک برنامه گذاشتیم که یک روند دوازده ساله را نقد کردیم و 10 دقیقه از این روند را به مذاکرات اخیر (توافق ژنو) توانستیم اختصاص بدهیم؛ که اتفاقاً آغاز فشارهای عجیب و غریب به ثریا از همان برنامه بود.
اصلاً به یک نکته توجه نداریم. در حق برجام و طرحهای دیگر از این بدتر نمیتوانیم عمل کنیم. یعنی اگر بخواهیم مردم و متخصصان قبول کنند کاری کارشناسی است، باید فضا را برای نقد و بررسی باز بگذاریم و الا همیشه پشتش حرف و حدیث میماند و فضا به ضرر ما تغییر میکند. الآن وقتی همه قراردادها از هواپیما و ایرانخودرو و آیپیسی و چه و چه محرمانه است مردم میپرسند چرا محرمانه است؟ این رویکرد در اعتماد مردم تأثیر عکس دارد.
رسانهها در این اشکال شریک مسئولان هستند؛ بعد از توافق لوزان همه، حتی مجریها، جشن میگیرند و تبریک میگویند؛ رسانهها شریک هستند؛ رسانه ملی ما هم کمک کرد که این توهم ایجاد شود. بخشی از شرایط اقتصادی فعلی تقصیر رسانههاست.
چرا به تولیدکننده میگویی اگر صبر کنی اتفاق خاصی میافتد؟ چرا میگویی یک «معجزه»ای قرار است روی دهد که آب خوردن تا آلودگی هوا تا معضل ازدواج قرار است حل شود؟ وقتی این توهم مورد نقد قرار نمیگیرد بعدها که این اتفاقات نیفتاد چه فضایی بر مردم و فعالان اقتصادی حاکم میشود؟
ما الی ماشاء الله گزارش گرفتیم که نشان داد در بازار یک امید کاذبی وجود داشت که با مذاکرات تمام مشکلات حل میشود. فعالیتهای اقتصادی معلق شده بود؛ بعد از مذاکرات هم اتفاقی نیفتاد. یکی از دلایل اصلی رکود سنگین در کشور همین انتظار خریدار و فروشنده برای یک معجزه در آینده است. معجزهای که هرگز اتفاق نیفتاد، که اوضاع بدتر هم شد. اینها دردهای اصلی رسانههای ماست.
چرا عموماً رسانهها اینطور بازی میخورند؟
مهمترین مسئله این است که رسانههای ما باید یک رسانه منفعل و پیرو باشد یا یک «رسانه متفکر و فعال» که بر مبنای گفتمان رهبر انقلاب جامعه را آگاهی ببخشد و جهتدهی کند.