رضا صادقی از دلایل کم کار شدنش در سالهای اخیر و نوع نگاهش به مخاطبان موسیقی گفت.
با اینکه خواننده پاپ همین بازار هستی، اما هیچوقت نمیتوان گفت که خواننده بازاری بودهای. جهانبینی خودت را داری و اتفاقاً این جهانبینی در سالهای اخیر و کارهای جدیدت تلخ و سیاهتر از همیشه شده. دلیلش چیست؟
درست است، ببین من خوانندهای نیستم که براساس زمانه کار کنم. اینطور نیست که ببینم الان چی روی بورس است و من هم همان را بخوانم. خیلی هم مورد انتقاد قرار گرفتم اما چون با آهنگهایم زندگی میکنم و روزمرگیهایم هم با آدمهای عادی است، بینش خودم را در کارهایم دارم و طبعا وقتی جهانبینی اطراف و محیط پیرامونم تلخ است، من هم از آن تأثیر میگیرم و این تأثیر نهایتاً در کارهایم نمود پیدا میکند. من سلبریتیباز نیستم و اینکه بخواهم در حاشیههایی باشم که به من ربطی ندارد، چندان برایم جذاب نیست. با آدمهایی زندگی میکنم که خیلی عادی و معمولی هستند و از آنها در کار و زندگیام تأثیر میگیرم و برای همین اصلاً نمیتوانم مزخرف بگویم. احساس میکنم آن چیزی که روی کاغذ مینویسم و میخوانم باید به زندگی شخصیام ربط داشته باشد و جهانبینی خودم در آن باشد. جوان پایینشهری و بالاشهری باید با کار من ارتباط واقعی داشته باشد و باید او هم احساس کند که دردش را میفهمم. درد هم فقط مخصوص پایینشهر و بالاشهر نیست. وقتی یک جامعه فضای مریض دارد، همه درد میکشند. پس این تلخ نوشتن من براساس حال و روز جامعه من است و نمیتوانم از آن ساده عبور کنم و شاد و بیخیال بخوانم.
بحث سیاسی شد؟
نه اصلاً آدم سیاسی نیستم، ولی احساس میکنم سیاست جهان تلخ آدمهای اطرافم در کلام من تأثیر میگذارد.
رضا صادقی این روزها نسبت به رضا صادقی سالهای پیش کمکارتر شده، فکر میکنم دلیلش هم ناملایمتیهای بازاری باشد که خوانندههایی مثل شما را در نهایت به انزوا میکشاند.
ببین همین است دیگر، من الان دو سال میشود که آلبوم ندادهام. موضوع این نیست که گوشهنشین شده باشم. الان دیگر مثل قدیم نیست که تعداد کارهایی که در بازار میآید کم باشد و جا برای نوآوری زیادتر باشد. الان تعداد تِرَکهایی که هر روز میآید زیاد است و برای اینکه کار خوب بیرون بدهی، باید وقت و انرژی بیشتری صرف کارت بکنی. مثلاً همین کار «قوی نیستم» که ترانهاش از میثم یوسفی است، الان یک سال میشود که روی آن کار میکنم و تا به حال سه تنظیمکننده رویش کار کردند و هنوز هم مدام تصحیحش میکنم. من همیشه میگویم کار خاص خوب است اما مهم این است که چه خاصیتی داشته باشد. شاید حرفت بیراه نباشد، همین وسواسها و نگرانیها باعث میشود که تعلل بیشتری در کارم داشته باشم و خروجی کارم نسبت به سالهای اولیه کمتر باشد. این روزها بیشتر با خودم خلوت میکنم تا بتوانم بهتر فکر کنم و نهایتاً اثر بهتری از خودم به جا بگذارم.
ماندن در این آشفتهبازار خیلی سخت است؟
درست است، دقیقاً همینطور است.