اولین نشست از سری نشستهای «یک فنجان فرهنگ» عصر دیروز دوشنبه ۱۷ آبان با حضور نرگس آبیار و محوریت صحبت درباره رمان «نفس» از این نویسنده در شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
آبیار در این نشست در پاسخ به سوال مسعود خیرخواه مجری نشست درباره نویسندگی و فیلمسازیاش گفت: آن زمان که فیلمسازی را شروع کردم، نویسنده بودم و ۲۰ کتاب به چاپ رسانده بودم. در فضای نویسندگی و کتاب، شناخته شده بودم و با احترام با من برخورد میشد اما در فضای سینما مثل یک شاگرد بودم. مثل یک شاگرد هم از پایه شروع کردم به فیلمسازی. آن زمان که فقط نویسندگی میکردم از سینما چیزی نمیدانستم اما فیلم بین خوبی بودم و تمام فیلمهای موج نوی ایتالیا و فرانسه را دیده بودم. فیلمهای مطرح سینمای جهان را هم دیده بودم البته به استثنای سینمای هالیوود که چندان دوستش نداشتم. تا ساخت اولین فیلمم، هیچ وقت دستیار کارگردان نبودم.
وی درباره چگونگی شکل گیری آثارش گفت: هر کاری حتی رانندگی را به طور غریزی شروع کردم اما بعد از آن به سمت یادگیریاش رفتم. زمانی که داستان مینوشتم، شعر می گفتم و فیلم میدیدم. همه آثارم از جمله کارهای سینمایی و داستانی ام، همین طور رمان «نفس» دنبال کشمکش بیرونی چندانی نیستند و بیشتر در درون اتفاق می افتند. به عبارتی بیشتر مسائل و بحث های هرمنوتیکی را فعال میکنند. یک سری از آثارم فانتزی بودند که برخی از آنها تبدیل به انیمیشن هم شدند. بعضی از داستان هایم هم برای بزرگسالان نوشته شده بود و لحن دانای کل داشتند اما یک سری از آثارم هم مثل «نفس» با راوی اول شخص نوشته شدهاند. در نوشتن این رمان، برایم مهم بود که به عنوان نویسنده اثر، در پوست یک بچه بروم و دنیا را بی قضاوت ببینم.
این فیلمساز در ادامه درباره تبدیل قالب داستانی به اثر سینمایی گفت: تبدیل داستان به فیلم، بسیار سخت است. این سختی هم در «شیار ۱۴۳» و هم در «نفس» به چشم آمد چون چیز دیگری از دل داستان بیرون کشیدم. در «نفس» آنچه مهم بود، زبان شیرین یک کودک برای روایت بود که در فیلم نمیشود حس اش کرد و باید جایش را با عنصر دیگری پر کرد. درباره ساختار فیلم و فیلم های دیگرم هم باید بگویم که بسیار رئال و واقع گرا آنها را میسازم تا جایی که ممکن است تماشاگر، اثرم را با یک فیلم مستند اشتباه بگیرد.
آبیار در بخشی از سخنانش گفت: بچهها همان طور که در فیلم و رمان «نفس» می بینیم، در هر شرایطی، تمام سختی های دنیا را با تخیل شان، تبدیل به شیرینی و راحتی میکنند. وقتی رمان «نفس» را میخوانیم، از دور دخترکی به نام بهار را میبینیم و فکر می کنیم دارد زجر میکشد اما او دارد با تخیلاش ماجراهای تلخ را شیرین می کند. تخیل تنها اتفاق نامحدود جهان است و می تواند تا بیکران ادامه پیدا کند. بهار در جستجوی آگاهی و دانایی است.
کارگردان فیلم «شیار ۱۴۳» درباره برنامه مطالعاتی اش در روزهای اخیر گفت: این روزها خیلی پراکنده مطالعه می کنم چون واقعا فرصت نمی شود. باید زمانی مثل تعطیلات عید نوروز بیاید تا فرصت کنم منسجم تر بخوانم. پیش از فیلم سازی، ویراستار و کارشناس نشر بودم و عادت کرده بودم سریع سریع بخوانم اما اگر کاری را دوست داشته باشم، برای خواندنش خیلی وقت می گذارم و سعی می کنم تمامش نکنم. مثلا «کلیدر» آقای دولت آبادی را با این که خیلی وقت پیش شروع کردم، هنوز تمام نکرده ام و جلد آخرش را نمی خوانم تا تمام نشود. این اتفاق درباره فیلم هم می افتد. وقتی فیلمی را دوست دارم و از دیدنش لذت می برم، نمی خواهم زود تمامش کنم. به همین خاطر وسط فیلم بلند می شوم و راه می روم یا به دوستم تلفن می زنم و می گویم من دارم یک فیلم عالی می بینم.
آبیار در پایان سخنانش گفت: نه ادبیات دست از سرم بر می دارد و نه جنگ. من ناخودآگاه وارد مقوله جنگ شدم. در جنگ هم اتفاقاتی می افتد که در زمان زندگی عادی و آرامش نمی افتد.